eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
776 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هشتادودوم 🌿﷽🌿 🌻کار این مهمان نوازی ها به جایی رسیده بود که بعضی از ایام هفته دو
🌿﷽🌿 🌻ورود به سال 93 از ابتدا برایم عجیب بود. حالات حمید عوض شده بودسجده های نمازش را طولانی تر کرده بودتا قبل از این پیش من گریه نکرده بود ولی از همان فروردین ماه گاه و بیگاه شاهد اشک هایش بودم. داخل اتاق تاریک می رفت و بی صدا اشک می ریخت نماز شب که می خواند با سوز الهی العفو می گفت. 🌷 وقتی به چهره اش نگاه می کردم انرژی مثبت و آرامش می گرفتم چشم هایش زیبا بود ولی جور دیگری زیباییش را نشان می داد. پیش خودم می گفتم احتملا از دوست داشتن زیاد است که حمید را این شکلی می بینم. ولی این تنها نظر من نبوددوستان خودش هم شوخی می کردند و می گفتند:((حمید نوربالا می زنی!)). این احساس بی علت نبود حمید واقعا آسمونی تر شده بود. ❤️ شاید به همین خاطر بود که ما به فاصله کمتر از یک ماه مجدد خادم الشهدا شدیم مثل همیشه با حاج آقای صباغیان تماس گرفت هماهنگ کرد و ما هجدهم فروردین عازم دو کوهه شدیم. از درپادگان که وارد شدیم انگار خود ساختمان ها به ما خوش آمد می گفتند ساختمان هایی که روزگاری طعم خوش مصاحبت با شهدا را چشیده بودند و حالا میزبان زائران شهدا بودند. 💐عکس های بزرگ قدی روی دیوار ساختمان ها به اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داشت ساختمان هایی که هنوز هم بچه های گردان های کمیل و مقداد و ابوذر و مالک را فراموش نکرده بودند. جلوی حسینیه حاج ابراهیم همت که رسیدیم حمید گفت: 🌺یه روزی صدای بچه های رزمنده توی صبگاه دو کوهه می پیچیده بعد از دعای صباحی که شهید گاستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک دو سه شهید! ولی الان انگار دو کوهه خلوت کرده و منتظره منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن. 🌹چند روزی به عنوان خادم در دو کوهه ماندیم گاهی از اوقات حمید را می دیدم که با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست. روز سوم که دو کوهه بودیم کاروانی از تهران می خواستند به دیدن بچه های گردان تخریب بروند. 🌸 این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان های اصلی دو کوهه فاصله دارد جایی که بچه های تخریب برای اموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند. چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت با تصمیم مسئولین قرار شد با ماشین زائران را به حسینیه تخریب برسانیم من هم همراهشان رفتم. ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#یادت_باشد #قسمت‌هشتادوسوم 🌿﷽🌿 🌻ورود به سال 93 از ابتدا برایم عجیب بود. حالات حمید عوض شده بودس
هشتادوچهارم 🌿﷽🌿 🌺طول مسیر به خانم‌هایی که تا حالا دو کوهه را ندیده بودند گفتم: _ اینجا مثل باند پرواز می‌مونه خیلی از شهدا از همین جا از همین ساختمون ها پروازشون رو شروع کردن و نهایتا توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن، قدر این چند ساعتی که دو کوهه هستید رو بدونید. چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم. یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود. 🌹 برای خودسازی بچه‌های گردان تخریب هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می‌کردند دست نخورده باقی مانده بود. مراسم روایتگری و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین‌ها شدیم و برگشتیم. هنوز به محل استراحتم در ساختمان مقداد نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه تخریب جا گذاشتم. به سمت ورودی جاده حسینیه برگشتم ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا برگرداند. می‌دانستم اگر حمید یا خانواده تماس بگیرند و من جواب ندهم نگران می‌شوند چاره ای نبود برای همین با پیاده سمت حسینیه تخریب راه افتادم. 🍀هنوز صد متری از دو کوهه فاصله نگرفته بودم که دیدم یک ماشین با سرعت به سمت حسینیه تخریب می‌رود ته دلم خوشحال شدم و پیش خودم گفتم: _ شاید من را تا آن‌جا برساند. ماشین که ایستاد دیدم حمید همراه یک سرباز داخل ماشین هستند با تعجب پرسید: _ خانوم تنهایی کجا داری میری توی این گرما وسط این بیابون. ماجرا را برایش توضیح دادم و گفتم: _ مجبورم برم گوشی که جا گذاشتم رو بردارم. 🌸حمید جواب داد: _ الان که کار عجله‌ای دارم باید سریع برم کار تو هم که شخصیه نمیشه با ماشین نظامی بری. این جمله را گفت و بعد هم خداحافظی کرد و رفت. اخلاقش را می‌دانستم سرش هم می‌رفت از بیت المال برای کار شخصی استفاده نمی‌کرد. ادامه دارد....                  
📌 •ماجرای کشف حجاب از کجا شروع شد❓ •نقش علی اصغر حکمت، کفیل اداره معارف، در کشف حجاب💢 •وقتی رضاخان می گوید: من یزید بن معاویه هستم و تو امام حسین (علیه‌السلام)‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻اصلا اجــــبار بده ، 🔺چه رضاخان، چه جمهوری اسلامی 🎥 پاسخ مختصر و مفید از زبان خانم اسلاملو (نویسنده و پژوهشگر در حوزه زن و خانواده)👌