eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
776 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حسین
💠 باده ماه شد می و میخانه برافتاد عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد افطار به می کرد برم پیر خرابات گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد با باده وضو گیر که در مذهب رندان در حضرت حق این عملت بارور افتاد 📖
💌 🌹حاج هـمت میگوید: هر موقع در مناطق جنگی گم شدید ببینید دشـــمن ڪجا را می ڪوبد؛ هـمانجا خـــــودی‌ست. گم شده‌ای؟! نمیدانی جبهه خودی کجاست؟! دشمن هر روز کجا را میکوبد؟! یک روز با ماهواره📡 یک روز با مصیح پولی‌نژاد 💶💴 یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡 و... فهمیدی؟! جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست ⚠دشمن، و را نشانه گرفته است.... 👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ی خودی باش... 🌹 @adhbcx
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سی روز با قرآن 🗓روز سوم ماه مبارک رمضان 🎥 قرائت قاری نوجوان در دیدار رمضانی امسال جامعه قرآنی با رهبر انقلاب 🌹 @adhbcx
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ببخشید مزاحمتون میشم پوزش بسیار✨🌱 اگه دنبال کانال طنز وسرگرمی هستین رنگارنگ واقعا رنگارنگه @metiokh اگر از کانال دیدن نکردید حتما دیدن کنید😬🌱 اگرم عضوید حتما حتما کانال به دوستاتون معرفی کنید😍🌱✨
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید، که زنان هر چه پوشیده‌تر باشند، سعادتمندتر هستند . 📚 منبع: سفینه_البحار
☘🔹☘🔹☘🔹☘🔹☘🔹☘🔹 ♦تازه مسلمان آلمانی بعد از مسلمان شدن زندگی‌ام کاملا  تغییر کرده. احساس متفاوتی دارم. بسیاری از مردم زمان زیادی را هدر می‌دهند تا به بعضی چیزهای بیهوده در زندگی برسند.... 🔹☘🔹☘🔹☘🔹☘🔹☘🔹 🌹 @adhbcx
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔶داستان مسلمان شدن جوان آلمانی 🔹 لطفا بما بگویید که چگونه به اسلام روی آوردید 🔸من دوستان خارجی زیادی داشتم و متوجه شدم یک چیزی متفاوت است. حس آن‌ها به زندگی فرق داشت. آن‌ها مانند من نبودند. در این دوران بود که فهمیدم وجود دارد. من همیشه به اعتقاد داشتم ولی به مسیح نه. تا زمانی که حاثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و من علاقه‌مند شدم و خریدم چون نمی‌توانستم تصور کنم یک دین بتواند انقدر خشن و یا با تروریسم در ارتباط باشد. شروع به خواندن قرآن کردم. نمی‌توانم توصیفش کنم ولی من ۲ یا ۳ ساعت در روزمی‌خواندم و متوقف نمی‌شدم. در صفحه ۷۰،۸۰ دیگر مو بر بدنم سیخ شد. در ابتدا فکر می‌کردم ” بله! خوب به نظر می‌آید! خیلی خوب است…!!” به خواندنم ادامه دادم و همانطور که قبلا زندگی می‌کردم به زندگی ادامه دادم… اما ناگهان خواب‌های عجیبی می‌دیدم. کابوس‌های خیلی بد و ترسناک با اشکال بد و هولناک…! درخواب قرآن کردم و آن‌ها ناپدید شدند. 🔹تقریبا هر شب کابوس می‌دیدم و دیگر می‌ترسیدم بخوابم. ماه بود و من به هم کلاسی‌هایم در دانشگاه گفتم: ”می‌خواهم با شما روزه بگیرم، می‌خواهم بدانم روزه چطور است…در این دوران من یک دوست دختر هم داشتم و وقتی با هم بیرون می‌رفتم چیزهایی بین ما اتفاق می‌افتاد که درست نبود و دوباره کابوس‌های من ظاهر می‌شدند. از آن زمان به بعد همیشه وقتی کاری اشتباه انجام می‌دادم کابوس‌هایم شروع می‌شد... 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🌹 @adhbcx
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🎑 رمان شب #بدون_تو_هرگز 56 "دزدهای انگلیسی"🇬🇧 🌷وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... با یه وجودِ خسته
🎆 رمان شب 57 "تقصیرِ پدرم بود..." 🔹این رو گفتم و از جا بلند شدم ... ⭕️ با صدای بلند خندید... 😄 –دزد؟ ... از نظر شما رئیسِ دانشگاه دزده؟... ❇️ –کسی که با فریفتنِ یه نفر، اون رو از ملّتش جدا می کنه ... چه اسمی میشه روش گذاشت؟ ... هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن ... بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم... 💢 از جاش بلند شد... –تا الان با شخصی به استقامتِ شما برخورد نداشتن ... هر چند ... فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه... 🔸 نفسِ عمیقی کشیدم... –چرا، من به اجبار اومدم ... به اجبارِ پدرم... و از اتاق خارج شدم... 🏡 برگشتم خونه ... خسته تر از همیشه ... دل تنگِ مادر و خانواده ... دل شکسته از شرایط و فشارها... 😞 از ترسِ اینکه مادرم بفهمه این مدّت چقدر بهم سخت گذشته ... هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم ... سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه ... امّا بعد باز هم عذاب وجدان میگرفتم ... به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم ...😓 ❣از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه... ⚠️حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم ... ➖رفتم بالا توی اتاق ... و روی تخت ولو شدم... 🔷 –بابا ... می دونی که من از تلاش کردن و مسیرِ سخت نمی ترسم ...💪 امّا ... من، یه نفره و تنها ... بی یار و یاور ... وسط این همه مکر و حیله و فشار ... 😔 می ترسم از پس این همه آزمونِ سخت برنیام ... 🌷_کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم توی مسیرِ حق باشم ... بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم...✌️ 🔶 همون طور که دراز کشیده بودم ... با پدرم حرف می زدم ... و بی اختیار، قطراتِ اشک از چشمم سرازیر می شد...😢 💖
⭕️ تو امتحان راهنمایی و رانندگی میپرسن: اولویت داره یا متن قوانین وتابلوها وچراغ قرمز؟ پاسخ درست،فرمان پلیسه. فصل‌الخطاب بودن رهبری در نظام یعنی همین. اصلاً ولایت مطلقه یعنی همین. اگه بن بستی بوجود بیاد و ترافیک بشه، دیگه فرمان پلیس بر چراغ قرمز اولویت داره