#قسمت_دوم_داستان
ابرو گشاده باش...
درکوپه ها را که زدند، همه ریختند بیرون برای نماز صبح.
سرد بود، اما با صفا، آنقدر که خواب از سرمان پرید...
مشغول صبحانه شدیم، آقا جون خیلی شوخی میکرد.
جایی خوانده بودم که
""یکی از آداب مسافرت خوش و بش کردن با همسفر هاست""
گنبدکه معلوم شد آقاجون عصایشرا ستون کرد و به سمت گنبد طلایی ایستاد همه پشت سر آقاجون ردیف شدند ❤️✋
{اسلام علیک یا علی بن موسی الرضا}