eitaa logo
دایی رضا
2.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
91 فایل
🟡کانالی اخلاقی_اجتماعی 💠به دنبال زمینه سازی #ظهور 💠 🟢کانال صمیمی " #دایی_رضا "🟢 🔴 نیمه محرمانه 🔴 🌸مختصر، جذاب و جدید🌸 🆔لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/878706709C93902231a1 . 💠🌸💠🌸💠 .
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️❌ لطفاً بی حوصلگی نکنین، کامل بخونید👇👇 🌸 ره از نقل فرموده که گفت: ✅ در جنگ بین المللی اوّل که علی الظاهر از 1914 تا 1918 میلادی طول کشید دولت بی طرف بود، 🔺ولی لشکری در اختیار مجلس شورای ملی بود که نامیده می شد، این لشکر به تیپ های مختلف تقسیم شده بود و در مرزهای ایران به حفاظت می پرداخت، 🔹از جمله دو هزار نفر در کوه های مستقر بودند تا از تجاوز روس ها به ایران جلوگیری نمایند، و من جرّاح همین قسمت و تیپ دو هزار نفری بودم. 👨‍⚕🩺 شبی در همان کوه های اطراف ارومیه به رسیدگی مجروحین اشتغال داشتم، 🚶⚰🚶‍♂ دیدم دو نفر تابوتی را حمل می کنند و مرد زنده ای در آن خوابیده است، آن تابوت را جلوی من گذاردند و همان مرد زنده از توی تابوت به من گفت که تیری از طرف پشت قسمت راست وارد بدنش شده از شما می خواهم که آن را در آورید.😳😵‍💫 😨 من گفتم: این کار در شب مشکل است و وسایل لازم را ندارم. 🪡🔪 آن مرد گفت: مگر چاقو و نخ و سوزن نداری. گفتم: بله. 😱 گفت: با چاقو پاره کن و پارگی را بخیه بزن. گفتم: طاقت و تحمّل درد را نداری؟! گفت: طاقت دارم.🤒 🔺 گفتم: می توانی روی این سنگ بنشینی! گفت: آری. 🤕❌ او را روی سنگ نشاندند، پشت او به طرف من بود و روی او به طرف زمین بود، با چاقو قسمتی از پشت او را پاره کردم و تیر را درآوردم، دیدم اصلاً ناله ای از او بلند نمی شود، تصور کردم که قلب او ایستاده و مرده است، خم شدم و به صورتش نگاه کردم دیدم زنده است و به ذکر الهی اشتغال دارد و زمین پیش روی او می درخشد. خیلی تعجّب کردم. به کار خود ادامه دادم و پشت او را بخیه زدم و او را در چادر مخصوص خواباندم. ✅ فردای آن روز که برای رسیدگی به وضع او و پانسمان به چادرش رفتم، به او گفتم: من از این که هیچ ناله ای نکردی تعجّب نمودم،⚠️😳 ⚠️☺️ گفت: این طبیعی است، مگر نشنیده ای که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام تیر را در حال نماز از بدن مبارکش بیرون آوردند و ابداً اظهار تألّم و درد نفرمود، سرّش همین بود که توجّه او به طور کامل به سوی حقّ بود و متوجّه بدن خود نبود تا درد آن را حسّ نماید، احساس درد متوقّف بر توجّه است، بحمداللَّه این قدرت در من موجود است.🌹🌸😍 🤩 دکتر شیخ گفت: این مرد کُرد در نظرم خیلی بزرگ جلوه نمود، و در همان ایام دیده بانان خبر دادند که لشکری از روسیه به طرف مرز ایران در حال حرکت است و این لشکر حدود سی هزار نفر می باشند. این خبر را رئیس تیپ دریافت کرده بود و به من اطّلاع داد و توصیه نمود کسی از آن مطّلع نشود تا بتوانیم به طور منظّم عقب نشینی کنیم. ✅ من این خبر را به کسی نگفتم مگر به همان مجروح، چون او را صاحب سرّ و مرد جلیلی یافته بودم. 🔺 وی پس از شنیدن این خبر توجّهی کرد و گفت: آنان مراجعت می کنند و یا الساعه در حال مراجعت هستند (تردید از نویسنده این سطور است). 🌀 من جریان را به رئیس تیپ گفتم، او گفت: ایشان مردمان دروغ گویی هستند و حرفشان بی اساس است، ❗️چند ساعتی نگذشت دیده بانان اطّلاع دادند که روس ها برگشتند و به سوی مملکت خود رهسپار شدند. 🧐 من پس از مشاهده این دوچیز عجیب از آن مرد، به او گفتم: شما کیستید؟ ✅🌸 گفت: ما چهار نفریم که از اعوان و یاران علیه السلام هستیم، یک نفر ما فعلاً در پاریس است و دیگری در مراکش و من مأمور این حدود هستم. ✅ گفتم: شما که چنین قدرتی دارید، پس یک تصرفی بکنید که دولت روس به طور کلّی از بین برود. 🔺گفت: ما تا حدودی که نگذاریم کشور پامال اجنبیان شود دستور داریم که اعمال نفوذ کنیم و بیش از آن مجاز نیستیم. ❌گفتم: آیا شما می میرید و آلات قتل در بدن شما مؤثّر است؟ ✅ گفت: آری، از این لحاظ ما کاملاً یک موجود عادّی هستیم، نهایت به محض آن که ما مُردیم جانشین شخص متوفّی ازطرف ساحت مقدّس امام زمان عج تعیین می شود تا کارها معطّل نماند. 📚 روزنه هایی از عالم غیب صفحه 11. 😍🌸 شیعه‌خانه ی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ✅ ارسال برای دیگران ؛ 🔺 لطفاً بی حوصلگی نکنین، کامل بخونید @daeireza