🏴 ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت “هم زد” گریه کرد😭
#كاظم_بهمنی
#یا_رقیه
@daftarcheyesheer
خسته ام
خسته تر از برگی که...
بین افتادن و ماندن ، مانده !
باد پاییزی سرد و خشنی
به تنش افتاده
جنگ رو در رویی ست...
یک نگاهش به زمین
یک نگاهش به درخت
برگ دیگر به تنش نیست رمق
اهل دل کندن نیست ،
باد سرسخت تر از قبل شده !
کاش آغوش زمین
مثل این شاخه خشک
جان پناهش باشد
تکیه گاهش باشد...
راستی ای مردم
درد دارد به زمین افتادن؟؟
#بی_خیال
بسم الله...
پر از صلابت و ایمان، پر از حماسه و شور
به شام شبزدگان خیمه زد سپیدی نور
زنی به قامت حیدر،لبالب از کوثر
و خطبه خطبه فدک در کلام او مستور
که گفته بند اسارت به دستهایش بود؟
که در تصرف تدبیر اوست کل امور
سخن که نه فوران علوم عالیه بود
به «انتم الطلقا»یش شکست جام غرور
عقیله بود و در این راه جز جمیل ندید
که در تلاطم تاریخ کلنا مامور...
#متین_پسندیده
@daftarcheyesheer
وقتی دلت بدجور تنگ است
حتی خیالش هم قشنگ است
با دوستان پای پیاده
با چادری خاکی و ساده
با کوله ای پُر از تمنا
شرمنده از دیرآمدن ها
از های و هوی شهر بیزار
از روزهای سخت تکرار
از هرچه غیر از او بریدن
تا بیکران او رسیدن
گرچه قفس اینجا زیاد است
باید به آن وادی پریدن
ای کاش میشد لحظه ای را
از زمزم عشقش چشیدن
با چشمهای غرق ظلمت
کی میتوانی نور دیدن؟
[]
هرچند در عمق گناهیم
ما را بخر ما رو سیاهیم...
#متین_پسندیده
#دلتنگی
#اربعین
@daftarcheyesheer
اولین بار که پرواز کردم را خوب یادم هست
صدایم زدی...
بال درآوردم ، آسمان را سِیر میکردم ،
ابرها را دو تا یکی میپریدم،
انتهای آخرین ابر به رنگین کمان رسیدم.
گفتی کاش رنگ چشمهای خودت را میدیدی! رنگین کمانی اند!
خندیدم...
مثل همیشه موقع خندیدن چشمهایم بسته شده بود.
گفتی با چشم باز بخند !
چشمهایم را باز کردم ،
اما رنگین کمان نبود...
تو نبودی...
صدایت نبود...
من بودم و سکوت مبهم یک جادهی مه گرفتهای که مرا سخت در آغوش گرفته بود...
گم کردمت...
حالا سالهاست منتظر آشتی آفتاب و بارانم، شاید با رنگین کمان بعدی برگردی!
#هذیان_نوشت
@daftarcheyesheer
صدای گریهی نوزاد خویش را که شنید
میان زمزمهها لحظهای دلش لرزید
و ربنای پدر رنگ استجابت داشت
که قطره قطره تمنا ز چشمهاش چکید
پدر چه خوش طلبید از خدا که فرزندش
در آسمان فقاهت ستاره شد تابید
محدثی که از او فیضها رسید به ما
و مخبری که خبرهاش کوبهکو پیچید
چه چشمهها که روان شد توسط قلمش
چه نورها که بحارش به شیعیان بخشید
[]
خدا کند دلمان وقف راه دین باشد
شبیه حضرت علامه، مثل شیخ مفید...
#متین_پسندیده
#علامه_مجلسی
(به مناسبت سیام مرداد ماه روز بزرگداشت علامه مجلسی)
@daftarcheyesheer
با تمام وجود چنگ میزدم
فایده نداشت،
کمکم صدای خرد شدن استخوان های لباس را شنیدم،
انگار میگفت دست از سرم بدار !
اما مگر خاطره هایش دست از سرم برمیداشت!
گفته بود اگر نباشم چکارمیکنی؟
گفتم دنبالت میگردم
گفت اگر خسته شدی؟
گفتم من و خستگی؟!
اما چرا دروغ؟ خسته شده بودم...
خیلی زودتر از چیزی که فکرش را میکردم،
شاید هم نمیخواستم واقعیت را بپذیرم
بیشتر چنگ زدم،
مچ دستم درد گرفت، چقدر این لکه های روغن سمج و بد قلقاند!
درست مثل تو
چرا تمام نمیشوی؟
ببین تسلیم شدهام...
#هذیان_نوشت
@daftarcheyesheer