شعر سینه زنی امروز
چهارتا قبر خاکی داری
روز و شب تنها میباری
بمیرم برا غریبیت
هنوزم یاور نداری
هزار ساله که بیقراره
دشمن هنوز دور مزاره
محاصره ادامه داره
مگه حسن کرم نداره
قبر سجاده توی آفتاب
نسل حسین حرم نداره
این خاک باقرالعلومه
اهل مدینه غم نداره
قبر امام صادق اینه
شاگرد این آقا کم نداره
قبر مادر کجاست مدینه
این خاک و مادرم نداره
ام البنین خاکیه قبرش
سقا مگه علم نداره
ای یل وفا ابالفضل
معدن سخا ابالفضل
میایم آخرش یه روزی
با فریاد یا ابالفضل
اذنی بده بزرگ ایران
میایم با ذکر یا حسن جان
همراه لشکر یمانی
میایم با لشکر خراسان
آل سعود امون نداره
این انتقام روزگاره
براتون سرباز میاریم
کنیز ام البنینیم
بچه هام فدای پرچم
زائر این سرزمینیم
پرچم مهدی تو راهه
دل و عقلمون گواهه
تکلیف ما فاطمیون
جمعیت تو این سپاهه
بقیع میشه آزاد و آباد
زهرا دوباره میشه دلشاد
سنی و شیعه یک سپاهن
وقتی ظهورش رو خدا داد
البیعة لله فقط پرچم مهدی است
بین همهی سینه زنان یک سره عهدیست
این فاصلهها راه عبور خود زهراست
سان دیدن زهرا ز صف لشکر مهدی است
باء بسم الله قرآن نقطهاش تنها علی است
داغداران رمز حمله گفتن یک "یاعلی" است
#گهر
https://eitaa.com/daftaresher110
چند روزی است که این خانه ز مادر خالی است
جام ساقی ز شراب و می کوثر خالی است
هر جگر گوشهی زهرا طرفی کز کرده
فاطمه نیست دگر خانهی حیدر خالی است
فاطمه یک نفره لشکر مولا بوده
هفت روز است که این شهر ز لشکر خالی است
دور بستر همه پروانه شدیم اما حیف
هفت روز است که این خانه ز بستر خالی است
هفت روز است کسی کوبهی در را نزده
شهر انگار ز اولاد پیمبر خالی است
بعد پیغمبر اکرم همه دشمن گشتند
شهر پر دشمن و از مومن و یاور خالی است
مادرم را بده هر چند که باشد مجروح
هفت روز است که این بستر مادر خالی است
#گهر
https://eitaa.com/daftaresher110
پشت دروازهی ساعات کجایی عباس؟
معجرِ عمهی سادات!!! کجایی عباس؟
دخترانی که مبرقع ز منا آمدهاند...
چشم نامحرم و الواط کجایی عباس؟
#گهر
@daftaresher110
تصویری از نامادری خاص رو کرد
عباس را با این ادب خوش رنگ و بو کرد
بر بچههای فاطمه نامادری بود
هستی خود را وقف فرزندان او کرد
#گهر
@daftaresher110
بی خبر از عشق، بازی با الفبا میکند
عشق را هرکس به جز عباس معنا میکند
#گهر
@daftaresher110
خوش به حال تو که در خانهی مولا بودی
حامی ذریّهی حضرت زهرا بودی
فاطمه بودی و در فاطمه فانی بودی
بعد عباس چنان مرثیه خوانی بودی
دشمن و دوست به حال دل تو سوخته بود
چشم عباس تو را تیر مگر دوخته بود
بانوی شیر شدی شیرزن شاه نجف
شیر آوردی و از شیر تو شد جان بر کف
کربلا این همه احساس ز دامان تو بود
ادب حضرت عباس ز دامان تو بود
پسرت کرد فدا پای حسین جانش را
سیر کردند ز خون چشمهی عطشانش را
پسرت رعد صفت بود ولی باران بود
شیر بی دست میان سگ و کفتاران بود
اذن اگر داشت اباالفضل چه غوغا میکرد
انتقام از ستم فاطمه بر پا میکرد
تیغ عباس اگر از پی قانون میرفت
یک نفر زنده از این معرکه بیرون میرفت؟
بعد نه سال به دیدار پسر میروی و
تشنه لب خم شده با دیدهی تر میروی و
ادامه...
#گهر
@daftaresher110
کودکم انگار با من مثل گل با ریشه است
در سرش رفتن به بالا دیدنش اندیشه است
کودکان نسل سلمان، نسل نزدیک ظهور
گاه نزدیکم به ایشان گاه نزدیکم به دور
مثل دریا چشمشان تنها به سمت آسمان
آینه هستند اما رو به سمت بیکران
رنگ میبازند اما رنگ آبی میشوند
با نگاهی بر شهیدان انقلابی میشوند
مثل همت چشمهاشان پاک و دریایی بود
مثل چمران هوششان بسیار رویایی بود
باقری هستند اما با مرام باکری
در به در هستند دنبال مقام نوکری
هیأتی هستند اما ادعایی نیستند
اهل بر جا ماندن هر رد پایی نیستند
بچههای نسل سلمان، نسل نزدیک ظهور
خوب از نزدیک دیدند آنچه را دیدیم دور
خوش به حال مادری که کودکانش نذری اند
پهلوانانِ در آینده هم اکنون بذری اند
نذر کن اولاد تو سرباز مهدی میشوند
این شکرها با دمای عشق شهدی میشوند
ای تمام اعتبار آیهی امن یجیب
پیش زهرا سربلندم کن خداوند مجیب
#گهر
@daftaresher110
🌺زن یعنی زهرا
زندگی عاشقها
آزادی ما فردا اینجا همراه همه شهدا
یا زهرا! ما هستیم
به حسینت دل بستیم
با چادرت این روزا
متحد و یکدستیم
جای زینبت خالی
جمع ابالفضلیها
حافظ این ناموسه
مدینه نیست دیگه اینجا
🌺زن یعنی....
امنیت ما تضمینه
تا سایهی رهبرمون هست
جوونامون پای این آقا
از جونشونم شستن دست
کاش شهدا بودن تو
اون کوچههای شاکی
با جونشون نمیذاشتن
بشه چادرتون خاکی
🌺زن یعنی...
یا مهدی ما هستیم
دل به مادرت بستیم
پرچمت سر ماهاست
عهدمون و نشکستیم
وقتی که فتنه میاومد
دیدی که کولاک میکردیم
اشک چشماتونو آقا
با چادرا پاک میکردیم
دنیای همه تاریکه
جاده حق دیگه باریکه
امتحانامون سنگینه
ظهورتون دیگه نزدیکه
🌺زن یعنی...
#گهر
@daftaresher110
دریای طوفانی شدم در زیر چادر
قد قامتم شد قائم از تکبیر چادر
چادر سیاهم گوشهاش قدری چروک است
دستان طفلم چون شده درگیر چادر
رنگ سفید و سبز و قرمز دوست دارد
انس عجیبش رنگ پر تفسیر چادر
وقتی نبودم بین آغوشش گرفته
خوابیده با عطری که شد تأثیر چادر
فرزند من با خون دل شد مرد کامل
دل کندن از او میشود هر روز مشکل
دلبر گرفته چادری، سر تا قدم نور
دختر خدا داده به او محجوب خوشگل
چادر سر ما، ذوق و غیرت توأمان او
من، همسرش با دخترش چون شمع محفل
آن شب نمیدانم چرا آشوب بودیم
دلتنگی وحشی چنان زد چنگ بر دل
بر سر نشاندم تاج چندین ساله ام را
انگار امضا میشود تقدیر چادر
چادر سرم کردم خبر از دل بگیرم
تا شاید آسانی از این مشکل بگیرم
هی فال بد میزد دلم آشوب میکرد
رفتم دهان فال بد را گِل بگیرم
زنگی که زد گوشی، جواب حال من بود
دریا توقف کرد تا ساحل بگیرم
بیهوشیام هشیاری دیدار او بود
در صبر قسمت شد که من منزل بگیرم
آمد خبر...
دار و ندارم شد شهید و
انگار من دیگر شدم پاگیر چادر
دریای دل طوفان نشد با نعرهی رعد
غالب نشد نحسی شر بر طالع سعد
فرزند من در راه تو در خون خود خفت
قلبم فدای راه تو یا صادق الوعد
سر در بدن دارد اگر فرزند مادر
شرمندهام از مادر آن بی سر و بعد
تا خواستم سر را ببوسم گریه کردند
خون میچکد جای حنا از کاکل جعد
چادر سیاهم حافظ سرخی خونش
سرخی خونش ضامن تکثیر چادر
آن لحظهی آخر خودم ای کاش بودم
لالایی آخر برایش میسرودم
آرام میکردم عزیزم را به لبخند
تحویل میدادم به زهرای کبودم
آیا کسی او را به دامانش گرفته
میسوزد از تنهاییش کل وجودم
زهرای اطهر بوده بر بالینش انگار
آن لحظهی آخر اگرچه من نبودم
چادر کشیده مادرش زهرا به رویش
فرزند من شد قابل تقدیر چادر
#گهر
#دفترشعرگهر
https://eitaa.com/daftaresher110