eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
146 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
حتی بدون هیچ کس دین تمرین زندگی با خداست. وقتی با هم گفتگو می‌کنیم معلوم می‌شود که بزرگ‌ترین مشکل اش
خدا که به تو احتیاجی ندارد. پس نگران نیستی چیزی از تو برباید برای خودش. چیزی هم کم ندارد که از تو چیزی برای دیگری برباید. همه چیز را هم خودش به تو داده پس طمعی به تو ندارد. تو را دارد دعوت می‌کند تا بقیه لطفش را کامل کند. روند را تکمیل کند. تو که به بی‌مرزی رسیدی کار تمام است. شروع می‌کنی به زندگی کردن. الآن در راه زندگی هستیم ما. هنوز به زندگی نرسیده‌ایم. قرار است در سرزمین جاودانگی زندگی کنیم. اینجا بسیاری از امکانات انسانی ما اساسا بی‌معناست. لذا مثل اشیاء و گیاهان و حیوانات و شیاطین زندگی می‌کنیم. بلکه زندگی ما فوق زندگی ملائک است. اصلا ما فکرش هم به ذهنمان خطور نمی‌کند که ملائک در خدمت زندگی ما باشند. برای گول زدن بقیه و به بند کشیدنشان و گرفتار کردنشان و ربودن امکانات حداقلی‌شان تلاش می‌کنیم. بدبختی را بین خودمان تقسیم می‌کنیم. پیامبران می‌فرمودند ما هیچ اجری از شما نمی‌خواهیم. لازم نیست همدیگر را بدرید. آزاد زندگی کنید. برای آزادی زندگی کنید. حرکت کنید به سمت امکان‌های آزادی. آزادی یک آرمان است. الآن این آرمان امکان تحقق ندارد. یک مزه حداقلی از آن را می‌توان چشید که بدانیم هست و مشتری شویم و دنبالش بگردیم. زندگی با بی‌نهایت راه و رسم خودش را دارد.خیلی‌ها لیاقتش را پیدا نمی‌کنند. خیلی خیلی خیلی کوچک‌تر از آن هستند که با او زندگی کنند. آزادی شیوه بزرگان است. نه زندگی هرزگان و فرومایگان. زندگی نمایشی و دروغین و نمایش زندگی و ادای آزادی ننگ آدم‌های بزرگ است. آدم‌های بزرگ خود را رشد می‌دهند و جهانشان را تقویت می‌کنند تا گنجایش صفات انسانی را داشته باشد. چه کسی در زندان مسابقه دومیدانی می‌گذارد؟! نه سقفش، نه طول و عرضش، نه حال و هوایش گنجایش قهرمانی ندارد. دین انسان‌ها را قوی می‌کند تا بتوانند با خدا زندگی کنند، حتی بدون هیچ کس.
خیلی از گیس پریشان کردن‌ها، اعتراض است، نه اعتقاد. به خدا
بدون عمل صالح، ایمان، صادق نمی‌ماند و بدون ایمان صادق، عمل، صالح نمی‌گردد. ارتباطی بین باور و کار، وجود دارد. اگر این ارتباط انکار شود یا نادیده گرفته شود، آشفتگی و بی‌نظمی فراگیر خواهد شد. ناسازگاری اجزاء و نزاع بین آنان امکان ثمردهی را خواهد گرفت. در جمهوری اسلامی باور صافی و خالص به ایران و ایرانی و کار سازنده و برآورنده هر دو لازم است. احزاب و گروه‌ها نمی‌توانند با باورهای ساختگی یا وارداتی و کارهای پراکنده و ناسازگار مشکل مردم را حل کنند.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و پنجاه و نه قرآن کریم سوره مبارکه الأعراف ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Quran-page-159.mp3
2.4M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه صد و پنجاه و نه قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید 💻 Farsi.Khamenei.ir
💠 هرروز بخوانیم 📖 صفحه ۱۰۴ @Farsna
زندگی گلدانی ما شهرنشین‌ها
مسجد آرام‌بخش است. ما به مسجد نیاز داریم. خانه خدا برای بندگان خدا زندگی‌بخش‌تر از خانه پدری است. برای مؤمن که در سلسله مراتب ولایت رشد می‌کند، مسجدی شدن مرحله اساسی است. مساجد مرا در آغوش می‌کشند و این حس زیبا را در هیچ کجای شهر ندارم. نور و سایه مسجد هم جداست با هر فضایی. گاهی که شلوغی زندگی‌ها ما را دور می‌کند بهتر است بازگردیم و در خانه خدا پناهنده شویم.
قاضی‌القضات‌ها در حمله مغول همان کردند که اصلاحات در هجوم غربزدگی...
یک سفره، یک سفر، این یعنی جامعه. یکی از داستان‌های اربعین جامعه‌ای در حرکت است که آن را یک محبت مرکزی که ریشه دوانده و شاخه زده و میوه داده مدیریت می‌کند. جامعه ولایی. دلیل جامعه در مقصد است؛ اما در همه جا جاری و حاضر است. نسبت همه اجزاء این جامعه با هم در حرکت تعیین می‌شود. جامعه‌ای که همواره بیدار و زنده و در حرکت است. سهم هر کس از این جامعه به اندازه آن چیزی است که برای تمام کردن سفر به آن نیاز است. یک سفره بزرگ برای یک سفر عمومی که در آن تمام نیازهای تو هست. همه چیز مال توست؛ اما تو تنها به همان اندازه بهره می‌بری که تو را به محبوب برساند. محبت در آنجاست و همه چیز با آن محبت ارزش‌گذاری می‌شوند. هیچ کس هیچ برتری بر دیگری احساس نمی‌کند. شخصیت از مقصد می‌خروشد و در تمام راه به استقبال مسافران می‌آید و همه را یکپارچه می‌کند. یکرنگ می‌کند. همه اختلاف‌ها را برمی‌دارد و کمک می‌کند که سنگینی آدم‌ها از دوششان برداشته شود. بزرگ‌ترین باری که بر دوش هر کس قرار دارد، نفس اوست. آدم‌ها بسیار سبک‌تر از آنی هستند که اکنون احساس می‌کنند. وقتی وارد جامعه ولایی می‌شود این بار از دوش تو برداشته می‌شود. چگالی ولایت آنقدر بالاست که نیاز نیست تو برای خودخواهی‌هایت بجنگی. آزاد باش اینجا اربعین است. می‌توانی به اندازه یک لحظه بار برداری و به اندازه یک نقطه حرکت کنی بدون اینکه نگران رقابت فضا با خود باشی. فضای اربعین مراقب توست، نه رقیبت. پس تو هیچ ذخیره‌ای نیاز نداری. آن محبت که انتظار تو را می‌کشد و این سفر بزرگ را زیر پای تو سفره کرده، همه چیز را برایت چیده و پیشاپیش خواسته‌هایت را شنیده. حالا که تو محبت هوس کرده‌ای و به سوی محبت میل داری، دیگر لازم نیست، قلعه خودخواهی‌هایت را به دوش بکشی. هیچ کس و هیچ چیز تو را تهدید نمی‌کند. یک روز آن مرد مهربان به من آموخت که سفره آدابی دارد. از جمله اینکه از مقابل خودت میل کنی و به اندازه‌ای که به هر کس همان اندازه برسد. در سفره‌ای که بی‌نهایت آدم بر سر آن خواهند نشست هر کس تنها به اندازه‌ای که او را سالم به مقصد برساند برمی‌دارد. این تنها نیمی از راه است. نیمه دوم راه آورده توست. در این سفره، هر کس به اندازه آورده‌اش برنمی‌دارد. همه هر چه می‌توانند می‌آورند اما تنها به اندازه‌ای برمی‌دارند که آنها را به محبوب برساند. ما به جامعه‌ای عادت کرده‌ایم که در آن آدم‌ها همدیگر را طعمه می‌بینند. جامعه کوچک تکه تکه شده در راه مانده. جامعه شهوت. جامعه عاری از محبت. جامعه سهم‌های جدا از هم. جامعه سفره‌های کوچک. جامعه اشخاص ضعیف و نه شخصیت قوی. اربعین هر سال ما را از این فضا بیرون می‌کشد و بهشت را یادمان می‌آورد. بیهوده نیست که هر سال پس از اربعین هوایی می‌شویم و تا مدتی انگار نیستیم.
اینطور نیست که هر وقت بخواهی کلمات بپذیرند که آنها را آشکار کنی. کلمات تنها زمانی متولد می‌شوند که روحی بر آنها نازل شود و به اندازه‌ای قدرت بگیرد که بتواند در دنیا زندگی کند. خیلی از متن‌ها مرده متولد می‌شوند. گاهی مدت‌ها درد می‌کشم تا چیزی را که می‌اندیشم بنویسم. گاهی هیچ وقت به دنیا نمی‌آید. گاهی سقط می‌شود و گاهی انگار او می‌خواهد که این مخلوق زیبا آشکار شود. نوشتن آسان نیست. ارزان نیست. دعا کنید بسیار بنویسم. احساس می‌کنم من نیز به اندازه دیگران به نوشتن نیازمندم و دوستش دارم.