هر چه به کربلا نزدیکتر میشوی زمین و زمان فشردهتر است.
چه کسی باقی میماند؟!
کربلا آزمون مؤمنان است. نه کافران و نه حتی منافقان...
اینها انتخاب کردهاند. آنها اما...
کربلا نزدیک است. میبینم. دنبال خودم میگردم. کجا ایستادهام؟!
آیا خواهم رسید؟!
از کدام سو به ظهر حادثه نزدیک خواهم شد؟!
هدایت شده از تعلیقات
مسئله مدرسه در ایران (1)
(هشداری درباره مدرسه و بنیاد سلاله تهران)
🔻 یکی از داستان های پر غصه در جمهوری اسلامی مسئله #مدرسه و تا حدودی #تربیت_نسل است. غفلت عجیب از مدرسه و تعلیم و تربیت طی چند دهه گذشته آسیب های فراوانی در پی داشته که نتایج آن پیش روی همه ماست. هر چند انقلاب اسلامی از طریق دیگر ساختارهای فرهنگی خود و سایر #فناوریهای_اجتماعی چون بسیج، راهیان نور، هیئت و ... کوشید این آسیب را جبران کند و توفیقاتی هم داشت اما این موجب نمی شود چشم بر روی #غفلت_تاریخی ببندیم.
🔻 اما جریان لیبرال، غربگرا و #اصلاحطلبان در این بین آرام ننشته و اقدام به تأسیس مدارسی نموده است که هر یک به عنوان پایگاه تربیت نسل بر خلاف آرمانهای انقلاب اسلامی قلمداد می شود. گاهی گزارش های موردی به گوش میرسد که فلان معلم سر کلاس علیه انقلاب اسلامی و آرمانها با بچهها سخن میگوید. این بد است اما بدتر آن است که ساختاری تربیتی بر مبنای این رویکرد بنانهاده شود. میتوان به فهرستی از مدارس با چنین رویکردی اشاره کرد.
🔻#مدرسه_سلاله یکی از مدارسی است که می توان نسبت به آینده نسلی که از این مدرسه خارج میشوند نگران بود. چند گزاره درباره این مدرسه:
🔹 در بخش معرفی مدرسه و بنیاد سلاله به مسئله #تربیت_اصیل اشاره میشود، اما این کلیدواژه هیچ توضیح بیشتری ندارد. هیچ اشارهای به #اسلام و #انقلاب_اسلامی و #سند_تحول بنیادین آموزش و پرورش نمیشود اما در عمل ردپای #سند2030 بهچشم میخورد.
🔹 شهریه این مدرسه در مقطع ابتدایی حدود 150 میلیون تومان است یعنی بیش از دوبرابر شهریه گرانقیمتترین مدرسه غیرانتفاعی شمال تهران. یعنی تنها یک قشر خاص #جامعه_هدف مدرسه هستند. بسیاری از خانوادههای مرفه و دارای نفوذ سیاسی و اقتصادی مخاطب اصلی این مدرسه هستند. گویی تربیت فرزندان ایشان به عنوان اثرگذاران نسل بعدی یکی از اهداف می تواند باشد.
🔹 مدرسه تنها براساس مصاحبه با والدين، دانشآموز میپذیرد. طبق گزارش برخی افرادی که این فرآیند را طی کرده اند، در جلسه مصاحبه به صورت صریح درباره عقاید و افکار و جهتگیریهای سیاسی خانواده و حتی پدربزرگهای دانشآموز سوال میشود. جلسه مصاحبه مستقیما توسط مدیر مدرسه برگزار می شود. بنابر اظهارات برخی والدین، مدرسه تعمد دارد فرزندان خانوادههای #انقلابی و #مذهبی را ثبتنام نکند.
🔹 این مدرسه، یک مجتمع آموزشی است. یعنی تنها با یک واحد آموزشی مواجه نیستیم بلکه #مجموعه_مدارس ذیل این عنوان مشغول فعالیت اند. از طرفی در اطلاعات سایت مدرسه می بینید که مجموعه مدارسی به عنوان #مدارس_همسو معرفی می شوند. این سبک از همکاری یعنی شعاع اثرگذاری #سلاله چندبرابر می شود.
🔹 سبک کار مدرسه از حیث مدرسه داری و طراحی برنامه های آموزشی و تربیتی در تراز بسیار خوبی قرار دارد. سلاله معلمان خود را جهت دانشافزایی به کشورهای اروپایی چون #سوئیس اعزام میکند.
🔹 اما مدیر و موسس مدرسه فردی است به نام آقای #سلمان_دوایی که بنابر گزارش روزنامه ایران در سالهای گذشته، سابقه دستگیری در #فتنه_88 ، سابقه ارتباط با خانواده #هاشمی و رفاقت با پسران هاشمی رفسنجانی و... را دارد. حالا پیدا کنید پرتقال فروش را...
🔹 آیا به ده سال آینده می اندیشیم؟ آیا به مختصات نسلی که در این مدارس تربیت می شوند فکر می کنیم؟ آیا می دانیم در ده سال آینده با یک شبکه اجتماعی #جوان_سرمایهدار و دارای #نفوذ اقتصادی و سیاسی بالا مواجهیم که می توانند مقدرات مملکت را به دست بگیرند و مسیر انقلاب را به سمت دیگری ببرند؟
🔻 آیا میدانیم در کلاسهای بسیاری از این دست مدارس وقتی دانشآموز کتاب را باز میکند و نگاهش به عکس خمینی کبیر می افتد، معلم به او میگوید این #خمینی رهبر انقلابی است که امروز ما را بیچاره کرده است...
🔻 راستی آیا با یک #شبکه_تعلیم_و_تربیت وابسته به جریان اصلاحات مواجهیم؟ آیا #انجمن_حجتیه در این نوع مدارس دخیل است؟ چه حجمی از مدارس ما در اختیار این #شبکه است؟
➖➖➖➖➖➖
برای آشنایی بیشتر با بنیاد سلاله به پیوند زیر مراجعه کنید 🔻🔻
خانه - بنیاد سلاله | Solaleh Foundation
https://www.solaleh.org/
#مدرسه_اصلاحات
#تربیت_نسل
#نفوذ
#فتنه_88
#سلمان_دوایی
#بنیاد_سلاله
#سند2030
#اصلاحطلبان
#هاشمی_رفسنجانی
#شبکه_تعلیم_و_تربیت
#انجمن_حجتیه
🆔 @taalighat
هیچ وقت تر و خشک با هم نمیسوزند.
ابتدا خشکها میسوزند. از حرارت آنها ترها خشک میشوند و شروع میکنند به سوختن...
در سختیها امتحان ولایت سخت و سختتر میشود. اگر قلبها به ایمان آزموده نباشد، فشار که آمد رهایش میکنی تا خودت را بچسبی.
عده کمی سپر بلای ایمانشان هستند.
سؤال بیست امتیازی: کربلا چگونه خون گریست؟!
امام جامعه هل من ناصر طلبید. اما...
ولیّ امر جامعه اعلام کرد که شمشیر کشیده از چپ و راست میزند. همه را فراخواند. انگار رشته مصلحتسنجیها سر دراز دارد.
مسئولین و در پی آنان بدنه مردم دچار استخارههای باطلند.
صحنه از شدت وضوح مشتبه شده...
وحشی بودن همیشه هم خوب نیست.
اسب وحشی رکاب نمیدهد، سگ وحشی پاچه میگیرد.
انسان اما وحشیاش هیچ رقمه خوب نیست.
انسان باید اهل باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غرب و غربزده...
پوستکنده و عریان...
هدایت شده از متنْآگاهی|جعفرعلیاننژادی
سیاستورزی ناجور خاتمی و لاریجانی!
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸برای آن دسته از افرادی که سیاست را فن «کسب قدرت»، «اعمال قدرت» و «حفظ قدرت» میدانند، تکنیک «برچسبزنی»، مهارتی حیاتی است. زبان سیاسی این افراد، به وصله-پینه کردن چیزهای ناجور عادت کرده و به همین دلیل هم، ابایی از «ناجورخواندن رقیب» نیز ندارند.
🔸«برچسبزنی» نام شیک و مجلسی «ناجورخوانی» است. برچسب زدن به زبان ساده، تحمیل یک وصله ناجور به تن یک پدیده یا واقعیت است. «ایدریئن بیرد» در کتاب زبان سیاست، کارکرد برچسبها را رجوع سریع روزنامهنگاران و مفسران به یک پدیده یا شخصیت سیاسی، دانسته است.
🔸کار برچسبزن، خوراک حاضر و آماده دادن به طیف ژورنالیست و مفسر سیاسی است تا به یک برداشت ساده از یک پدیده یا واقعیت چندلایه و چندبُعدی برسند. با این مقدمات، سوال اینجاست که، چرا سیاستمداران «دوررفته» و «بازنشسته»، به تکنیک برچسبزنی روی آوردهاند؟
🔸این روزها دو برچسب «خالصسازی» و «خودبراندازی» ابزار کار طیف روزنامهنگار و مفسر سیاسی اصلاحطلب و اعتدالگرا (میانهگیر) در هجمه به نظام و ارکان آن شده است و کمتر متنی میتوان از عناصر این طیف سراغ گرفت که به نحو تلویحی یا تصریحی به این دو برچسب نپرداخته باشد.
🔸الف. برچسب خالصسازی در کنار کارکرد ژورنالیستی خود، سه کارکرد دیگر را بدنبال دارد: اول. جایگزینی مناسب و مشروعتر برای برچسب تند «یکسانسازی» اصلاحات است. دوم. با سادهسازی واقعیت، تکثر و تفاوت منش مدیریتی و حکمرانیِ قوای سهگانه، همه آنها را به یک چوب میراند. سوم. میخواهد غیرمستقیم بگوید، مردم و نظام جایی برای بازگشت آنان به صحنه سیاست باز کنند.
🔸ب. برچسب خودبراندازی نیز در کنار کارکرد خوراکدهی به طیف رسانهای اصلاحطلب، چند هدف دیگر را نیز دنبال میکند: اول. از زیر بار مسئولیت خرابی وضع موجود دولت مورد حمایتشان(اعتدال)، شانه خالی میکنند، دوم. بدنبال محو نقش پررنگ خود در دمیدن آتش براندازی و اغتشاش در سال گذشته هستند، سوم. میخواهند عاملیت مستقیم خود در بروز خشونتهای احتمالی آتی را، پنهان سازند.
🔸به زعم نگارنده، برچسب «خالصسازیِ» لاریجانی و «خودبراندازیِ» خاتمی، دو روی یک سکهاند. نوعی انقطاع از واقعیت و به بیان بهتر هراس از مواجهه واقعی با واقعیتهای موجود، زبان سیاستورزی آنان را ناجور و ناطور کرده است. از نظر آنان بهترین راه حل در شرایط فعلی، سادهبینی صحنه است. از این نظر برچسبزنی یک تکنیک ابتکاری یا تهاجمی نیست، بلکه نشانه انفعال و ناچاری است. زبان حال سیاستورز ناجوربین چنین است: اگر واقعیت صحنه به نفع ما نبود، با «ناجورسازیِ» واقعیت، صحنه را خوشایند خود میکنیم.
🔸به اعتراف محمدرضاتاجیک تئوریسین اصلاحطلب، «وضعیت مزاجی و دماغی و جسمی و روحی و روانی جریان اصلاحطلبی امروز، چندان مساعد نیست...روح سرگشتگی، تناقض، معضل بیجواب، فقدان راه، عبور ناپذیری، معما و دشواری گزینش در آن موج میزند» به همین دلیل به اصلاح طلبان توصیه میکند «نباید از دوباره سعیکردن، شکست خوردن و بهتر شکستخوردن بهراسند». هراس از مواجهه با واقعیت، اصلاحات را به خودبراندازی میاندازد، برچسبزنی چیزی را عوض نمیکند، چون با کژبینی، واقعیت کج نمیشود.
@jafaraliyan
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. جریان معتقد به سبک زندگی غربی بداند که با «اغتشاش» نمیتواند به رهاسازی حجاب دست یابد؛ چون جمهوری اسلامی و جبههی انقلاب بر سر حرام شرعی و سیاسی، معامله و مصالحه نخواهند کرد. پس به کمتر از «انقلاب» فکر نکنید.
۲. و بدانید ما نیز در این میدان هویتی، «جان» میدهیم و نه «باج». ما عهد خون بستهایم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
برخی برخوردهای کف جامعه واقعا مربوط به حجاب نیست. به اسم حجاب هست. به بهانه حجاب هست؛ ولی در واقع به مسئلهای پیش از حجاب هست که با موضوع جدید بازآفرینی میشود و صورت پیدا میکند.
این بدویت و این ستیزهگری و این توحش ما قبل تربیت اجتماعی افراد است.
آدمهایی که اهلی نیستند. خانواده مناسبی نداشتند؛ مدرسه و محله درستی نداشتند؛ مسجد و حسینیه درستی نداشتند.
ما بخش زیادی از جامعه را قبل از تربیت تحویل فیلمهای بروسلی دادیم. به هالیوود سپردیم تا مردم ما را تربیت کند. ما مردم خود را به فضای مجازی سپردیم تا مثل غربیها وحشی زندگی کنند.
غرب در اینجا در حال جامعهسازی است. اصلا مسئله اسلام نیست. دین و مذهب نیست. ربطی به امام حسین ندارد. کسی که قانون و قاعده نمیفهمد؛ کسی که شاخصه و شخصیت ندارد؛ کسی که مرز و حریم و اندازه و سهم و حد و مرز حالیش نیست، فرقی نمیکند کجا باشد؛ حتما عنصر نامطلوب است.
مگر همینها در اروپا با پلیس درگیر نشدند؟!
وحشی هستند. آنقدر وحشی که هیچ کس گردن نمیگیردشان. اینها همانها هستند که به خاطرشان حق وحوش پرداخت میشد.
باور کنید یا نه، اینها اصلا جمهوری اسلامی را نمیفهمند که بخواهند با آن دشمنی کنند. جامعه اسلامی نمیفهمند که با آن مخالفت کنند. احکام اسلام نمیفهمند که در موردش چالشی داشته باشند.
شما هر قانونی را جلو اینها بگذاری لگد میزنند. ناپختهاند. عقبماندهاند. ضعیفند. نمیتوانند جامعه را بفهمند. مثل کسی که در برهوت زندگی میکرده ناگهان افتادهاند وسط خیابان.
این جامعهستیزی، قانونستیزی، ایرانستیزی، این خودزنیهای بیحساب و کتاب، این دینگریزیهای بیمبنا، این توهین و توحشهای بیمنطق ریشه در جای دیگر دارد.
این میراثی بر دوش ماست که از آن تعفن میچکد. این فساد عمیقی است که اصلاح آن آسان نیست. به خصوص وقتی مدعیان اصلاح، خود فاسد باشند.
این بیخودی، این از خودبیگانگی، این نفرت از خویشتن، این غربت عمیق در کالبد نفس، این خالی شدن دل از خود و جاری شدن در پای غیر، این لب و لوچههای آویزان در برزخ بیهویتی، نه ربطی به دین و مذهب دارد و نه ربطی به نظام و سیاست.
خیلی قبلتر از آن است. داستان زباننفهمی درد کوچکی نیست. مصیبتی تلمبار شده از پی صدها سال کار نکرده دوست و کارهای کرده دشمن است.
این درد عمیق ذهنهای استعمارزده است. ذهنی که بردگی را میفهمد، آقایی را نه. ذهنی که ذلت را میفهمد، عزت را نه. ذهنی که خودش را قبول ندارد و دائم آن را پنهان میکند تا دیگران ندانند هیچ نیست. ذهنی که با تصاویر دیگران خود را قاب کرده تا عریانیش دیده نشود.
خدای بزرگ شاهد است اسلام دین متعالی است و مؤمن انسان متعالی. اصولا کسی که در اسفل السافلین خویش میخزد، اسلام را بو نکرده که باور کند یا نکند.
اگر نبود اباعبدالله که در پستترین نقطه زمین منظومه نور برپا کند و از دل جهنم لشگر یزید بهشت عاشورا بیافریند، ما چنان در بدویت خویش غرق بودیم که امیدی در رگها و ریشههایمان باقی نبود.
همین تکاندنهای هر ساله خون خداست که قلب زمین را میتپاند و اجازه میدهد فرصت بیدار شدن داشته باشیم.
غم آسیبی که به خواهران عزیزمان و برادران بزرگوارمان وارد میشود آنقدر سنگین هست که دق کنیم و بمیریم؛ اما آنچه سنگینتر است، اینکه آن وحشی بدوی در میان مردمان زندگی میکند، بدون آنکه بدانی در کدام دخمه مترصد است تا جاهلیت را به رخ تو بکشد.
آری شیرابه جاهلیت از دلهای بیمار به حریمهای خصوصی جاری شد و آنقدر لبریز گردید که فضای مجازی را به اقیانوسی از فساد مبدل کرد و حالا راه خود را به خیابانها پیدا کرده است.
خیابانها که به قدر اشباع رسید، دیگر امکانها و مکانها را نیز خواهد بلعید.
جاهلیت شما را رها نخواهد کرد. جاهلیت پیش خواهد آمد و تا خرخره شما را نگیرد، عقل نخواهد نشست. نوقفی برای آن متصور نیست. اگر مرزی داشت، اگر حدود و حرم میشناخت، امروز در اماکن عمومی جولان نمیداد.
بخشی از شخصیت جاهلیت همین تمامیتخواهی بیقاعده و قانون است. همین تحمیل و اجباریست که اصلاحطلب و اعتدالی بر پشتش سوار میشوند و تازیانه میزنند تا قدرت را فتح کنند.
جاهلیت به دروغ مرزها را محدودیت معنی میکند و قانون و قاعده را اجبار و شاخصه و شخصیت را تحجر و انجماد. جاهلیت برای اینکه همه جا را به کام شعلههای خود بکشد از هیچ فریب و دروغی فروگذار نیست. اخلاق در جاهلیت یعنی همین. کامجویی بیحد و مرز. اخلاق جاهلی برایند خودخواهیهایت و تنها تمسک به خداخواهی ما را از این سیاهچاله حیرت بیرون خواهد کشید.
دستی از آسمان مگر...
جاهلیت غرب از مرزهای ما گذشت و به روز شد. آنچه میبینیم محصول به روزرسانی جاهلیت است پس از تأخیر چند دهه.
مقاومت نظام اسلامی برای دفاع از مردمانش ادامه دارد. اما تا وقتی که از پشت خنجر میخوری پیروزی با دشمن پیش روست.
آیا وقت آن نرسیده که بیاندیشیم؟!!!
بارها اندیشیده بودم که اگر آن روز ایران میتوانست صدهزار شهید قربانی کند تا رضاپالان، خان نشود، امروز صدها سال پیشتر بودیم.
اگر پدرانمان جان میدادند، پسرانمان در امان بودند...
اما امروز میدانم که جامعه چیز دیگریست. اگر در آن معنی ندارد. تاریخ به ما رضا پهلوی را روایت میکند؛ اما تو باید از این نشانهها به متن واقعه پی ببری...
اگر ایران عزیز ما آن روز جان داشت، فدا میکرد...
میدانم نوادگان ما با خود خواهند پرسید، چرا پدرانمان فدا نشدند تا روزگار ما خوشرنگتر باشد. پاسخ همان است.
جامعه فرد نیست. جامعه، جامعه است.