چشم تیزبین و نگاه زنده او دید بالشتک گوشیهای هدفون همکارش فرسوده شده و ممکن هست گوشش اذیت بشه، اجازه خواست تا ببره و ایده خلاقانهای رو که تو ذهنش بود رو پیاده کنه و ما نمیدونستیم شگفتانه او چه خواهد بود.
بعد از چند روز وقتی گوشی رو بستهبندی شده آورد در نگاه اول خیال میکردی یک مدل دیگه هست. به جای اونی که امانت گرفته بود. اما از امروز این گوشی تنها یک ابزار تکنولوژیک نیست. بستهای زیبا از فنآوری و مهربانی و هنر هست.
هنر دست بانویی هنرمند و ایده خلاق مردی که زیبایی مهربانی رو به محیط کارش هدیه میده و زندگی انسانی رو به فضای شیء شده اطرافش برمیگردونه و نشون میده که زندگی در خانه و خانوادهی ایرانی چقدر غنی و ریشهداره. لبریز از خنکای لطافت و محبت و انس و هماهنگی. نمونه موفقی که نشون میده چطور میشه یه جامعه کوچک بود؛ اما جوشید و وسعت بزرگی رو سبز کرد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
چشم تیزبین و نگاه زنده او دید بالشتک گوشیهای هدفون همکارش فرسوده شده و ممکن هست گوشش اذیت بشه، اجاز
برخی دوستان نارسایی بیان بنده رو تذکر دادند و لازم دونستم توضیح مختصری بدم.
در تلاش برای جستارنویسی موفق بهانههایی که محیط پیرامون و اتفاقات کوچک و بزرگ اون در اختیارت قرار میده بسیار ارزشمند هست. روابط انسانها و جریان پدیدهها رو گاهی میشود با برشی دیگر تحلیل کرد و فهمید.
همکار نخبه و فرهیختهای داریم که هنر در رفتار و گفتار و افکار و نگاهش جاری شده و همواره فضای تنفس ما رو سبز طلایی میکنه. حالا این سبز طلایی چه رنگی هست باید تجربه کرد.
ایشون هیچ وقت دوربین ذهنش رو جایی که همه قرار میدن ثابت نمیکنه. بلکه دنبال زاویهای میگرده که فضا رو به صورتی شگفتآور نو پیدا کنی.
او پدیدهها رو بار دیگه از منظر خودش معرفی میکنه و عادتهای ما رو میشکنه تا مظلومیت اشیاء رو در غفلت و فراموشکاری روزمرگیها از بین ببره.
او تمام موفقیتهای خودش رو از این نگاه زیبا به محل کار، خانه و صحن عمومی جامعه به دست آورده. او جزو مردانی هست که نیمه پنهان زیست مؤمنانه رو هنرمندانه نمایندگی میکنه. طراوت رفتار و گفتار او اجازه میده ما بدانیم که او همواره از سوی خانه و قلب تپنده اون پشتیبانی میشه، جان میگیره و بیدریغ این سبزی و زندگی رو با نشانگانی به جا و دقیق و سالم در اتمسفر زندگی اجتماعیش نقاشی میکنه.
ما همه میدونیم که او مردی تنها نیست. او مردی خوشحال و خوشبخت است. او همواره با جهانی از عشق و شوق و انگیزه و امید و سرزندگی سر کار حاضر میشه و به راحتی میتونی ببینی که او با همه خانواده خودش وارد جامعه شده. در واقع او یک شخص در جامعه نیست. شخصیتی موفق هست به عنوان نماینده خانه در اجتماع. خانه و خانواده هیچ وقت در رفتار او غایب نیست. این رفتار هنرمندانه و قدردانی عمیق و شگفتآوری که به صورت دوگانه متحد در مورد خانه و محل کار داره از نویسنده این متن برنمیاد. لذا وقتی برق تازگی و عطر طراوت رو در رفتار این همکار که در واقع مقام استادی نسبت به بنده داره رو میبینم به خودم برمیگردم و بهش یادآوری میکنم که روبرو شدن با چنین هنرمندی اتفاقی نیست و خداوند برای آموختن تو او رو در فضای زندگیت آشکار کرده تا با روشنیِ نگاهش، تاریکیهای رفتارت رو کشف کنی.
ما هم میتونیم کاملتر زندگی کنیم اگر هنرمندانه بهش نگاه کنیم.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 وسعت ایران از دیروز تا امروز
🔹یادداشت روز
🔘 آیا میدانستید
مساحت ایران ما ازچه زمانی تا کنو ن ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع بوده ونقشه آن شبیه گربه شده؟ از این رو تلخ نامه زیر را با دقت بخوانید.
1⃣ . حدود ٢١٠ سال پیش در زمان فتحعلی شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین گلستان در سال ١١٩٢ شمسی (۱۸۱۳ میلادی) کشورهای فعلی «قفقاز، ارمنستان، گرجستان، داغستان، چچن و اینگوش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین» به مساحت حدود ٢٣٠ هزار کیلومتر مربع از ایران جدا شده و به روسیه تزاری تقدیم گردید!
2⃣ . حدود ١٩۵ سال پیش و باز هم درزمان فتحعلیشاه قاجار به موجب قرارداد ننگین ترکمنچای درسال ١٢٠٧ شمسی (۱۸۲۸ میلادی)، منطقهی «ایروان، نخجوان و بخشهایی از تالش و آذربایجان» و در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر از ایران جدا شد و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!
3⃣. حدود ١۶٧ سال پیش در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب معاهده ننگین پاریس در سال ١٢٣۵ شمسی (۱۸۵۶ میلادی) مناطق «هرات و افغانستان و بلوچستان و مکران» به مساحت ٩٧۵/۲۲۵ کیلومتر مربع با فشار انگلیس از ایران جدا شد!
4⃣. حدود ١۵٢ سال پیش و باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین حکمیت «گلد اسمیت» در سال ١٢۵٠ شمسی (۱٨٧١ میلادی)، و باز هم تحت فشار انگلیس مناطقی از «پاکستان و سیستان» به مساحت ٣۵٠/٠٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شد!
5⃣. حدود ١۴٢ سال پیش باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب «پیمان آخال» در سال ١٢۶٠ شمسی (۱۸۸١ میلادی) کشورهای فعلی «ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان» به مساحت ١/٢٢۶/۵٠٠ کیلومترمربع از ایران جدا شده و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد!
6⃣. حدود ١٠۴ سال پیش در سال ١٢٩٨ شمسی (١٩١٩ میلادی) در زمان احمد شاه قاجار و دولت وثوقالدوله براساس پیمان منطقهای مستشاران انگلیس، برخی جزایر نفتخیز خلیج فارس به مساحت ۴٠۵/٢٨٧ کیلومترمربع رسماً از ایران جدا شد!
7⃣ . حدود ٨۶ سال پیش در سال ۱۳۱۶ شمسی (۱۹۳۷ میلادی) در زمان رضا شاه پهلوی با امضای پیمان ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه (عراق، ترکیه و افغانستان) بخشهای عظیمی از ایران با دسیسه انگلیس جدا شد؛ از جمله «ارتفاعات سوقالجیشی آرارات» به ترکیه؛ بخش عظیمی از «اروندرود» و اداره کامل آن را به عراق؛ و «دشت وسیع نااُمید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر به افغانستان بخشیده شد!
8⃣. حدود ۶٩ سال پیش در سال ١٣٣٣ شمسی (١٩۵۴ میلادی) در زمان محمد رضا شاه پهلوی، بندر استراتژیک «فیروزه» در شرق دریای خزر از ایران جدا و به شوروی واگذار گردید!
9⃣. و باز هم در زمان محمدرضا شاه در سال ١٣۵٠ شمسی (١٩٧١ میلادی) با فشار انگلیس، مجمع الجزایر بحرین به مساحت بیش از ٧٠٠ کیلومتر مربع با انبوهی از مخازن نفت و گاز از ایران جدا شد!!!
♨️ با کمال تأسف باید این حقیقت تلخ را بدانیم که این مقدار تجزیه و جدایی بیش از ٣ میلیون و ۵٠٠ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به واسطه سستی و خیانت پادشاهان میهنفروش در کل تاریخ جهان بیسابقه است و ایران امروز با مساحت ١/۶۴٨/١٩۵ کیلومتر مربع کمتر از یکسوم مساحت ایران بزرگ دویست سال قبل را دارد!!!👈 به لطف همت دلاور مردان مرید خمینی از سال ۱۳۵۷ تا کنون ذره ای از خاک پر گهر این دیار از مام میهن خویش جدا نشد!
🔘 میرزاده عشقی در یکی از شعرهای خود درباره وطن فروشی وثوق الدوله به انگلیسی ها که در اواخر قاجار و اوائل پهلوی صاحب منصب بود، چنین سروده:
رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج و رفت تخت
باغبان، زحمت مکش کز ریشه کندند این درخت
ای وثوق الدوله! ایران، ملک بابایت نبود؟
اجرت المثل متاع، بچگیهایت نبود
🔺 البته خود عشقی بخاطر همین سر پر شور، پیش از آنکه به ۳۰ سالگی برسد؛ توسط عوامل رضاخان به قتل رسید.
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🌓 وسعت ایران از دیروز تا امروز 🔹یادداشت روز 🔘 آیا میدانستید مساحت ایران ما ازچه زمانی تا کنو ن ۱
نمیتوان واقعیات را نقطهای دید. شرایط امروز ما محصول رفتار گذشته خود ماست. آری ما...
اگر میشود آن را توجیه کرد و توضیح داد، نباید انتقام گذشته را از امروز گرفت. اما میتوان از گذشته برای امروز عبرت گرفت. اجازه ندهیم متحجران پسمانده ما را به گذشتهای پرت کنند که برای پاره پاره شدن توسط گله گرگها احساس لذت میکردیم.
هدایت شده از احادیث ناب
🔘صدقه ای گوارا
✅امام صادق عليهالسلام:
إسماعُ الأصَمِّ مِن غَيرِ تَضَجُّرٍ صَدَقةٌ هَنِيئَةٌ
فهماندن سخن به ناشنوا، بیآنكه از اين كار اظهار ناراحتى كنى، صدقهاى گواراست.
📚 بحار الأنوار ج ١ ص ٣٨٨ ح ٧٤
@ahadithenabe
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔘صدقه ای گوارا ✅امام صادق عليهالسلام: إسماعُ الأصَمِّ مِن غَيرِ تَضَجُّرٍ صَدَقةٌ هَنِيئَةٌ فهما
زیباست. نه؟!
روایتهای زیبا بسیار زیادند. برخی اما به سببی خود را بیشتر نشان میدهند. انگار برای برخی تشنهتریم.
گاهی برخی یادگارها از امامان معصوم که درود بیپایان خدا بر آنان باد، میطلبد بنشینی و تماشایشان کنی. در سکوت و آرامش. برای مدت طولانی. فارغ از هر ماجرا...
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، م
امروز جلسه دهم و پایانی این دوره را نیز گوش دادم. برایم بسیار سودمند بود. امیدوارم تشویقهای بنده در دفتر تمرین باعث شده باشد برخی دیگر نیز این بحث را دنبال کنند تا مسیر گفتگو بیش از گذشته گشاده شود.
بلای دگماندیشی کاری با ما کرده که گاهی برای بازگو کردن یک حرف ساده مجبورم لایههای مختلف بر آن بپوشانم تا اثر منفی نگذارد. در حالی که اگر نگران آن دسته از حواشی نبودم که نفس اماره و شیطان رجیم برای ذهن تدارک میبیند، میشد بسیاری از سخنان را آسان و آسوده، کوتاه و صریح بیان کرد و به گفتگو نشست.
گفتگوی صادق و صمیمی سرعت جامعهپردازی را بالا میبرد. موقعیت تاریخی ما میطلبد که بسیار با هم گفتگو کنیم و حلقههای جستجوی حقیقت در بین ما جدیترین بخش از روابط اجتماعی ما باشد و پیاده کردن آن مهمترین و متمرکزترین بخش حیات جمعی ما.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیام
دلم روضه خواست و سخن نیمهکاره ماند.
ادعا کردم زیارت عاشورا دغدغه معرفی شخص اباعبدالله را ندارد. این کار در جاهای دیگر انجام میپذیرد. چه بسا بسیار بهتر و کاملتر.
مسئله زیارت عاشورا و حتی خود عاشورا معرفی شخصیتهاست. اشخاص میآیند و میروند. نمیتوانی آنها را همیشه و همه جا داشته باشی؛ اما شخصیتها ماندگارند. میتوان آنها را زنده نگه داشت. بلکه باید همین کار را کرد.
اگر جامعهای نتواند برای اشخاصش، شخصیت تعریف کند؛ یعنی اگر به زبان دیگر نتواند اشخاص برجسته خود را روایت کند و به عبارت دیگر اگر نتواند سرآمدانش را تبدیل به قصه کند و داستان آنها را نسل به نسل منتقل کند و سینه به سینه با جانها آشتی دهد و به ذهنها گره بزند، آنگاه اشخاصش ابتدا میمیرند و سپس بت میشوند و گاهی ابتدا بت میشوند و سپس میمیرند.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دلم روضه خواست و سخن نیمهکاره ماند. ادعا کردم زیارت عاشورا دغدغه معرفی شخص اباعبدالله را ندارد. این
تفاوت بزرگی بین بت و الگو وجود دارد.
آنان که بت میپرستند، متحجر میشود. بتپرستی بر خلاف گمان غالب تنها مربوط به گذشته نیست. بشر همواره داستانهای متنوعی از بازی با اشیاء و استخدام آن برای توضیح پرستش خویش داشته است. بتها در واقع بهانههایی هستند برای اینکه مطمئن شویم خدا در چنگ ماست. همه چیز تحت کنترل ماست.
مسلط شدن بر غیب به بهانه بت و ایجاد یک تفاهم و توافق با خدا برای پاسداشت ما در برابر پرستش بت را به وجود آورد. اما روح بت چیست؟!
روح بت همان رسوب و سختشدگی روح انسان در مادیت اوست. همان علاقه او به شیء شدن. شیء شدن برای ماندن. ماندن در دنیا. انسان دوست دارد جای پایش را محکم کند. میخواهد موقعیت جاودانه برای خود تدارک ببیند. اصلا گویا همین انگیزه آدم بود برای خوردن از ان درخت و نتیجه طبیعی آن یعنی هبوط بر زمین. افتادن در جهان اشیاء و منطق هزار هزار توی دنیا. این رسوب برای جاودانگی نتیجه فریب شیطان بود تا بشر را از جایگاه انسان که در مرزهای جاودانگی با خدا گفتگو میکرد بر زمین بکوبد.
سنگ شدن، سخت شدن، مادی شدن و افتادن در گردونه فساد و فنای دنیایی. البته شاید در بهشتی که آدم در آن حضور داشت مرگ هم بود اما بتپرستی نه. وابستگی به اشیاء اگر تبدیل به دلبستگی شد آنگاه دل شروع میکند به شبیه شدن به همنشینش. سخت میشود. شیء میشود. بت میشود.
دنیا جایی است که آدمها با اشیاء همنشینی میکنند و این همنشینی آنان را وابسته و سپس دلبسته میکند. لطافت دل را میگیرد و قساوت را جایگزینش میکند. حالا دل چه میخواهد؟! در واقع بتپرستی پاسخ انسان به دلی است که بسته شده به اشیاء.
انسان موجودی زنده و در حرکت است
حرکت در ذات عالم. وقتی او را به اشیاء بستی و حرکت را از گرفتی ناچار برای ماندن خدای جامد جستجو میکند.
پرستیدن خدای واقعی در حرکت ممکن است نه در سکون.
انسان به عنوان یک شخص تنها یک نقطه متحرک است که نو به نو میشود و میچشد. ظرفی برای یک شخصیت. شخصیتی که در هر لحظه ظهوری دارد و بروزی. اگر حرکت را از او گرفتی و به روز شدن را از او سلب کردی و روزمرگی را به او حناق کردی میشود شیء، مردار، مجسمه، تصویر و جا میماند. میپوسد. میپراکند. فرومیپاشد و فاسد میشود.
آدمها توهم زندگی جاودانه در دنیا دارند. آنها انگار عادت بهشتی خود را در زمین جستجو میکنند.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
تفاوت بزرگی بین بت و الگو وجود دارد. آنان که بت میپرستند، متحجر میشود. بتپرستی بر خلاف گمان غالب
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا دست پیدا کنی؟!
با سنگ شدن؟! با شیء شدن؟! با مادی شدن؟! مگر خدا مادی است؟!
طرح تو برای به چنگ آوردن جاودانگی چیست؟!
این سؤال غلط است. جاودانگی به چنگ ما نمیآید. اشتباه آدم نیز همین بود. ماییم که در جاودانگی غرق میشویم. نمیتوان ابدیت را به چنگ محدودیت سپرد. این راه یک طرفه است.
کسی که میخواهد جاودانه شود باید مسیر تقرب را بجوید. تقرب پاسخ ماست. تقرب یعنی حرکت به سوی خدا از دو جانب. یکی از جانب دل و توحید و یکی از جانب جمعیت و وحدت. باید از این خطر خشک شدن و جامد شدن گریخت. نباید در شخص متصلب شد. نباید بتپرست شد. نباید قشری زیست و ظاهری ماند. نباید پوستین بودن را نگه داشت و نمایش ماندن را بازی کرد. نباید این ظرف را سر کشید و خالی شد و پوچ شد و ناگهان فروریخت.
این ظرف مقصد نیست. نشانه است. در نشانه نباید خانه کرد. زندگی خشکیدن در پوستهها نیست. ماندن و محکم شدن در ماده نیست.
بسیاری از گذشتگان تا حال هر روز ابزارهای ماندن را تقویت میکنند. اشیاء را استخدام میکنند تا بیشتر و سختتر بمانند. اما همین پناه بردن افراطی به اشیاء آنان را تبدیل به سنگهایی میکند که قدرت انعطاف و آزادی را از دست میدهند. قدرت رشد و حرکت را ندارند. دیگر زندگی نمیکنند. حرکت ذاتی ندارند. تنها با تحریک و تخدیر مهار میشوند. مانند رباتها. مانند اشیاء. درگیر فیزیک ماده هستند در حالی که طبیعت انسان علاوه بر طبیعت ماده، طبیعت فراماده را نیز در خود نهفته دارد. اما انسان خود را در پیله مادیات قایم میکند تا نمیرد. غافل از آنکه این پیله همان قبر اوست که با دست خود ساخته و پرداخته و خود را در آن زنده به گور میکند.
حالا آیا ما از دوران جاهلیت عبور کردهایم؟!
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زندگی فرمود و از زمین گذشت. یاران او نیز چنین کردند. دشمنانش نیز هر یک در منطقه اسفل السافلین زیستن مادی در برابر آن نور مقدس قرار گرفتند و گذشتند. حال بین ما و آنان تنها یک چیز آشتی و آشنایی یا قهر و بیگانگی به وجود میآورد و آن شخصیت است.
شخصیتها قصههای اشخاصند. جانهایی برای جامههایی که پوستین ما باشد. ما میشویم مصداقهایی از شخصیتها. آینههایی از روایتها. ما میشویم سکوی صفاتی که همیشه بوده و دنبال سکویی میگشته تا بر ان بالا رود و خود را اشکار کند. ما بدون شخصیت هیچ نیستیم جز جنازهای متحرک. ناشناخته. نقطهای که در لحظهای روشن میشود و سپس خاموش میشود و تمام. این شخصیتها هستند که ما را به امتداد زمان و مکان میدوزند و جهان ما را میسازند و نسبتها را تعریف میکنند و تکلیفها را تعیین میکنند.
ما خود انتخاب میکنیم که تکرار الگوها باشیم یا شبیه بتها. الگوها همان شخصیتهایی هستند که در ظرفهای مناسب تمام خود را آشکار کردند. برخی اما هنگام نگاه کردن به الگوها ظرفهای آنان را میپرستند و تبدیل به سنگ میشوند و خود را در خود زنده به گور میکنند و برخی ظرفها را میبویند و شخصیتها را مییابند و مظروف را نوش جان میکنند و الگو را تکرار میکنند. به قدر ظرفشان.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زند
ما در زیارت عاشورا شخصیت اباعبدالله و مختصاتش را مییابیم. هر شخص، شاخصههایی دارد و هر شخصیت، شاخصهایی.
زیارت عاشورا بارها و بارها به ما نشان میدهد که حسین کیست و دشمن حسین کیست. ما در کشمکش وجودمان تقابل این دو را مییابیم. گاهی به این نزدیک میشویم و گاهی به آن. این صحنه آنقدر خالص و ناب است که هیچ کس نمیتواند به خود دروغ بگوید مگر منافق. منافق را چکار میتوان کرد، وقتی گنگ و کور و کر است و بر قلبش مهر و موم است از شدت سختی.
در سرتاسر زیارت دائما صحنه عاشورا تکرار میشود. تاریخ ابدان نیست. زیارت عاشورا روایت ارواح است. داستان شخصیتهاست. نسبت ظرفیتهاست.
این لعن و سلامهای مکرر و این قربان صدقه رفتنها و نفرینها و این اقبالها و ادبارهای پی در پی هدفی جز تکاندن روح ما ندارد. بیدار کردن ما که به انجماد جسم دچار نشویم. سنگ نشویم. به خواب مادیت دچار نگردیم و آسمان جاودانگی را در چاه خودپرستی جستجو نکنیم و در آن فرونیافتیم.
لذا بدون اینکه بخواهد تو را در خود به سجده وادارد میفرماید سلم لمن سالمکم.
حتی نمیگوید سلم لکم. میتوانست بگوید و میداند که تو میدانی که باید سلم او باشی اما آغاز شدن است نه پایان آن. او میداند که تو امادهای برای بتپرستی. برای شیء ساختن از رؤیاهایت. سنگتراشی از آرمانهایت. مجسمهسازی از آرزوهایت. نقاشی کشیدن از دوستداشتنیهایت. او میداند که تو برای به چنگ آوردن حتی شده تصویری از او خواهی جنگید. اما نمیخواهد تو در دام ظرف بیافتی.
او تو را به سلم مسلمها میخواند. تو را در جمعیت تکثیر میکند و از تفرد بیرون میآورد و توهم یگانگی را در تو میکشد و آنگاه به حرکت درمیآورد تا بت جاودانگی را بشکند.
او تو را در شخصیت قدسی خویش حرکت میدهد و در این سیر از همه غیرها میتکاندت و زشتیهایت را و ناپاکیهایت را و ناسازگاریها و ناراستیها و نادرستیهایت را در قالب تصویرهای مختلف به رخت میکشد تا به جوش بیایی و پوستین غیریت را بدری و بیرون بیایی.
همه زیارت عاشورا همین است. تو جز این میبینی؟!
من دیدهام بتپرستهای زاهد را. من دیدهام متهجدین قاتل را. من دیدهام جانیان عابد را که هیچ گاه لکهای خون و ناپاکی بر اعمالشان ننشست؛ اما اعمالشان عین نجاست بود.
آدمهایی که خیال میکنند بتپرستان بیدین بودند و مشرکان خدا را نمیشناختند و گمان میکنند تاریخ بتکده بزرگی است تا آدمهای پست و حقیر را در خود پناه دهد و از پاسخگویی برهاند.
آنها که از پس چند قرن بر سر یزید پارس میکنند در حالی که خود از سپاه اویند. آنان که زمان فراموشخانه میدانند و زمین را گورستان. اما باز دیدهام آدمهایی را که زندهاند و در تمام زمین و زمان زندگی میکنند. آنان که همواره با حسین علیه السلام تکه تکه میشوند و با حسن علیه السلام زهر مینوشند. آنان که همچون مهدی در غیبتند و همچون محمد در کوچه پس کوچههای شهر میگردند تا ظرفها را بشویند و شراب خویش را در آن لبریز کنند.
برای من زیارت عاشورا هیچ گاه گذشته نبوده. من میدانم کجای زمین کربلا ایستادهام و چه نسبتی با حسین و یزید دارم. من هیچ گاه خود را فریب نخواهم داد با بتها و عروسکهای دستساز. من جوانمردانه زندگی خواهم کرد حتی اگر در سپاه یزید باشم به این امید که روزی حسین علیه السلام بیاید و دل مرا هم بکند و با خود ببرد و تنم را به چاک چاک شهادت بسپارد و روحم را با خود به صحن و سرای محشر ببرد. آنجا که حسینیان گرداگرد او مو پریشان کردهاند و گریبان دریدهاند و بر سر و سینه میزنند و ضجههایشان آسمان عرش را فتح کرده تا اینکه حضرت مادر جام طهارت عنایت کند و با حضرت بهشت ما را به آسمان نور اقدس خویش فرابخواند.
سلام بر حسین و فرزندانش و یارانش و پیروانش.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب