نماز نصر، سرمایه ملی اقتدار ولیّ فقیه را به سرمایه اجتماعی ملی تبدیل کرد.
اقامه نماز جمعه توسط میلیونها ایرانی، محور مقاومت را قوت بخشید و مستضعفان جهان را امیدوار ساخت.
ایرانیان نشان دادند که قلب محور مقاومت چگونه نوک پیکانش را حمایت میکند.
دشمن همه تلاش خود را میکند تا ما را مرعوب دیوانگی خویش کند. اما با همه جنایتهای بیتکرار و نشاندار، حال اسرائیل خوب نیست. اسرائیل این روزها ناچار است دائما خود را به روز رسانی کند. هر بار خشونت بیشتر و هر بار آسیبپذیری بیشتر.
مقاومت دارد زیر طوفان آتش پیش میرود و دشمن انسان را در عمق خاکریزهای اشغال مصیبتزده میکند.
امروز اسرائیل هر چه ریسمان داشته بر زمین افکنده و منتظر است تا ببیند، از عهده عصای مقاومت برخواهد آمد یا فروخواهد ماند؟!
اسرائیل در این روزها دلیل موجه دلواپسی فرشتگان است. سفاک و خونریز. بیشتر و شدیدتر از هر جنایتکاری جز شجره خبیثه شیطان بزرگ و ریشهها و شاخ و برگش.
اما مقاومت...
همان پاسخ خداست...
ما عادت داریم انباشت سیر طولانی زمان را تماشا کنیم؛ اما گاهی باید خود را برکند و در برابر زمان ایستاد و از سویی دیگر به آن نگریست.
در این صورت حلقه زمان ما را در کنار چه کسانی قرار خواهد داد؟!
اسرائیل دیگری اسلام و انسان و ایران و منطقه است. تمرین دوباره تولید آمریکایی دیگر در شرق. اسرائیل برای آمریکا و اروپا آینده است. همچنان که اروپا و آمریکا برای اسرائیل، گذشته و اسرائیل راهی به گذشته ندارد. پس باید به هر قیمتی راه خود را به سوی آینده بگشاید.
از سوی دیگر منطقه آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا، قاره آمریکا نیست.
اشتباه بزرگ تکثیر خود در موقعیت غلط بود. او مطمئن بود که نطفه نامشروع صهیونیستی در دامن منطقه بزرگ خواهد شد و علیه آن خواهد شورید و پیروز خواهد گردید. روزی که کشتی مهاجران یهودی در ساحل فلسطین پهلو زد، خود را گهوارهای دید که بر ساحل فرعون تکیه زده و مادر فلسطین او را برگرفته.
صهیونیستها میخواستند این غرور تاریخی را به شکوه تمدنی بدل کنند. اما غافل از اینکه اینجا، آنجا نیست.
زیر آتش دشمن، در خط مقدم، مهمترین مسئله اعتماد جانانه به فرمانده میدان است.
هر چه باعث شود فشردگی صفوف رزمندگان از درون و پنهانیهای قلب یا بیرون و آشکاریهای موقعیت، سستتر گردد، باعث تقویت دشمن و بالا رفتن ضریب جرأت و جسارت و جنایت او خواهد شد.
امیدوار کردن دشمن به هر نحوی از بزرگترین گناهان کبیره است. زیرا مبدأ هر شر و خیانتی خواهد بود.
برای امتی که بر اثر کثرت دشمنانش دائما در جهاد به سر میبرد و تمام زندگیاش را در خط مقدم میگذراند، دانستن این نکته از مهمترین امور است.
ما انتخاب نکردهایم که در نقطه تماس با دشمن باشیم. ما تنها حق را پذیرفتیم و بر آن اصرار کردیم. باطل خود را از چند جهت به ما رساند.
از درون به ما نزدیک شد و جهاد اکبر بر پا شد. از بیرون به ما نزدیک شد و جهاد اصغر بر پا شد و در میان ما رخنه کرد و جهاد کبیر بر پا شد.
زندگی روزمره ما بودن در تب و تاب عملیاتهای پی در پی دشمنان در جنگ ترکیبی است. ما اینگونه متولد میشویم. اینگونه رشد میکنیم و اینگونه میمیریم.
ما شهید به دنیا میآییم. شهید میمانیم و شهید میرویم.
این زیست عادی مؤمنان است. جهاد نه بخشی از زندگی ما و لایهای از آن که تمام آن است. تمام زندگی ما.
میتوانی آثار ظلم دشمن را هر آن و هر نفس شهادت دهی. دشمنی که هیچ گاه رهایمان نمیکند. دشمنی که نه رحمی دارد، نه مروتی. نه حقیقتی و نه انسانیتی. دشمنی که زشتیهایش را به جان زندگی ما میاندازد و بزم و رزم ما را به خاک و خون میکشد.
این جهاد مدام از ما ملتی قوی ساخته. معنی مقدر مظلوم همین است. ما با درد ساخته میشویم و زندگی در ما با قوت و قدرت و اقتدار میجوشد. هر چند به زیبایی و خوشتراشی فانتزیهای فیلمهای سفارشی رؤیای آمریکایی هالیوودی نیست اما واقعی است. اصل است. ساختگی نیست. طبیعی است. قهرمانانه است. پر از معناست. هر لحظهاش قابل حساب کردن است. بر اثر فشار، جای عاطل و باطل ندارد. جای خالی و فضای فراغت ندارد. همهاش زندگی است. همهاش بالندگی است. همهاش جوش و خروش و تابندگی است.
اینها آسان به ما نرسیده. پدران ما خیلی زحمت کشیدهاند تا ما به نقطه جهاد برسیم. خیلیها ما را شماتت میکنند. هر کس ملت ایران را شماتت کند گرفتار خواهد شد. بیتردید پشیمان خواهد شد. زیرا مردم ایران، همه مردم ایران، جز اندکشماری که در آمار به حساب نمیآید، زخمخورده ظلم دشمنند. هر یک به نحوی مجروح و آسیبدیده و خسارتکشیدهاند. هر کدام به گونهای ضربه دشمن را تحمل کردهاند. کدام ملت چنین بوده؟! ما دهها سال است برای اینکه خودمان باشیم شکنجه میشویم. دهها سال محاصره و ستم. دهها سال جنایت و تجاوز. دهها سال تحقیر و توهین. دهها سال تحریم و تحریف. دهها سال تهدید و تخریب.
ملتی که بر اثر ظلم بیحساب دشمنانش چهرهای خشن پیدا کرده، در حالی که میتوانست باغ سبز زیست انسان در جهان باشد. چون این مردم بر روی گنجی از ادب و معرفت ایستادهاند و قد کشیدهاند. ریشههای آنان در نور است. این مردم از آسمان روییدهاند و در زمین شاخه دواندهاند. این ملت هزاران هزار قله دارند. اینجا فلات ایران است. نه سرزمین پست فلان و بهمان.
مانند مولایمان علی ابن ابیطالب که آسمانی بود و قدر دانسته نشد، ملت شیعیان علی نیز ناشناخته باقی مانده. علی را هم تنها با اخم و شمشیرش میشناسند. اما مهر و علمش را کمتر. نور و لطفش را کمتر. امام ما مظلوم مقتدر است. ما شیعیان نیز از پدر آسمانیمان ارث بردهایم این صفت زیبا را.
ای کاش فرصت تیمار تک تک فرزندان علی را داشتم. کاش این یتیمان رنجدیده و درد کشیده را مرهمی بودم. کاش فدای آنان میشدم.کاش آنقدر شایسته بودم که بر سیمهای خاردار زمین ظلم دشمن میخوابیدم و برای مردمم تکه تکه میشدم. برای مردمی که هر روز برای حقیقت تکه تکه میشوند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
زیر آتش دشمن، در خط مقدم، مهمترین مسئله اعتماد جانانه به فرمانده میدان است. هر چه باعث شود فشردگی ص
داشتهها و یافتههای باطنی و ظاهری ملت ایران مورد حقد و کینه برخی از منکران و منافقان است. نباید ما مورد حسادت باشیم. ما هزینه آن را پرداختهایم. هیچ فرصتی رایگان به ما نرسیده. ما با تمام وجودمان با تمام زشتیها جنگیدهایم. ما لحظههایمان، سال شده و سالهایمان قرن و قرنهایمان بیکرانه زمان تا به اینجا رسیدهایم. ما هر قدم را در حالی برداشتهایم که کوههای بزرگ بر دوشمان سنگینی میکرد و باتلاقهای عمیق ما را فرومیبلعید. ما آسان قد نکشیدهایم. هیچ کس حق ندارد خود را با ما مقایسه کند. من این را نمیپذیرم. ملت ما امت خواهد شد. امت ما جهانی خواهد شد. ما همان امت میانهایم که دامن خود را گستردهایم. از تجاوز رها شدهایم و عزیز صحن و سرای خویش هستیم. بناست از دامنه زیست مؤمنانه ما محبت جاری شود و جهان را از شهوت و غضب آزاد کند. دور نیست. دور مباد.
وضعیت را میتوانی به چهار شکل توصیف کنی. یک از دید نفس مطمئنه. دو: از دید نفس مثبتاندیش لوامه. سه: از دید نفس منفینگر اماره. چهار: نفس شرور شیطانی. بسته به اینکه در وجودت کدام یک از این چهار عنصر حاکمیت بیشتری داشته باشند، فهم تو از واقعیت متفاوت خواهد بود.
برخی از اینها میراثی است که از گذشته برای ما باقی مانده. مثلا کسی که پدرانش پشت در پشت ریاضت کشیدهاند تا خود را از هر نوع تجاوز و ستم پاک کنند، فرزندان سرمایهدارتری از دیگران دارند. اصالت جماعتی که پاکیزه زیستهاند از آنان که ناپاک زیستهاند بیشتر است. انسان اصلیترین سرمایه جامعه است. انسانهای اصیل معادن ثروت اجتماعی جوامع هستند.
گاهی صدها و هزاران سال طول میکشد تا یک نسل از پلههای شرافت بالا روند و آماده پذیرش نقشی برتر باشند. پیشرو باشند. پیشوا باشند. امام باشند.
گاهی در کنار ریاضتهای شرعی، ستمهایی که دیگران روا میدارند نیز در پاکسازی افراد مؤثر است. گاهی مصیبتهای دنیوی نیز سهمی بر آن میافزاید. اساسا مصیبت و صبر بر مصیبت کمک میکند آدمها نابتر شوند. اصیلتر شوند. خالصتر شوند. صلوات و رحمت و مغفرت خداوند در نتیجه صبر بر اینان نازل میشود و این امری وجودی است. باعث ارتقاء وجودی میشود. داشتههای انسان در هفت آسمان گسترده است. هر چه نسبت سرمایه ما در آسمانهای بالاتر بیشتر باشد، کمال وجودی ما و صفای وجودی ما و خلوص وجودی ما بیشتر است. هر چه به آن وجود مطلق نزدیکتر باشیم، شدت وجودی ما بیشتر خواهد بود. انسان لاجرم در زمین زاده شده. از ماده رها نیست. سهمی نیز از آسمان دارد. هر چه بر آن بیافزاید بودتر میشود. موجودتر میشود.
صبر بر مصیبت و صلات برای تقرب به وجود مطلق سهم وجودی او را ارتقاء میدهد. یافتههایش که بر داشتههایش سنگینی کرد، برگزیده میشود و گسترده میشود و آگاه میشود به آسمان. نزدیک میشود به خدا.
بخشی از بودن، حاصل درد و رنج و زحمت خود ماست. صبری که بر پاک ماندن و ناپاک نشدن میکنیم. صبری که برای ماندن و درست ماندن میکنیم. صبری که برای بهتر شدن زندگی دیگران میکنیم. صبری که برای جمع شدن، جامعه شدن میکنیم. صبری که برای تقرب دیگران میکنیم. وقتی من فردی را بزرگ میکنیم تا من اجتماعی شود. تا من جامعهای شود. تا من ولایی شود. تا روح بزرگ بر آن بدنه بزرگ نازل شود.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
وضعیت را میتوانی به چهار شکل توصیف کنی. یک از دید نفس مطمئنه. دو: از دید نفس مثبتاندیش لوامه. سه:
آدمهای ضعیف، آنها که بودنشان حقیر و فقیر و ناچیز است، آنان که هویت خویش را نمییابند، آنان که اختلالات هویتی دارند، آنان که به خودآگاهی و خودسازی کافی اقدام نکردهاند، دائم دچار ستیزهگری با خودیهای ناشناخته خویش هستند.
صبح تا شب میتوانی در فضای واقعی و مجازی این آدمهای ضعیف را ببینی که قیافه آدم حسابی را هم گاهی گرفتهاند و تیپ زدهاند و گاه زیبا و برازنده جلوه میکنند. چه در صورت، چه در کلام و گفتار و چه در ادا و رفتار. بلکه دغدغه آنان به حفظ این ظواهر بیشتر است. به واسطه فقر شدیدی که در پنهانیها دارند.
آدمهای ضعیف برخی محصول کوتاهیهای خود هستند و برخی محصول بسترهای ضعیفشان. این دومی نامش مستضعف است. اما ضعیف خود را مستضعف جا میزند و مثل زالو جامعه را میمکد.
لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿٢٧٣﴾
وظیفه همه مردم آن است که با استضعاف مبارزه کنند. اما جماعتی که ضعیف هستند توصیف دیگری دارند.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ ۖ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
آدمهای ضعیف جامعه را به ضعف میکشند. تمام آنچه را که برای مستضعفان در نظر گرفته شده خرج ضعف خویش میکنند. خصوصیت آنان استکبار است. استکبار یکی از عوارض ضعف است.
آدمهایی که درونشان تاریک است و از تاریکی مینوشند و جز تاریکی از آنان نمیروید.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آدمهای ضعیف، آنها که بودنشان حقیر و فقیر و ناچیز است، آنان که هویت خویش را نمییابند، آنان که اخت
آدمهای ضعیف مانند رباخواران میمانند. کار نمیکنند. هیچ کار سازندهای برای خود و جامعه ندارند، اما از جامعه ارتزاق میکنند. دائم حیلهای بر پا میکنند و از سهم مستضعفان میدزدند و خود را گنده میکنند. بزرگی نمیدانند گنده میشوند. ظاهرشان شبیه دیگران و گاه حتی بهتر از دیگران است. گاه بهتر از مستضعفان، اما باطنشان خام و پوچ و متعفن. دهان که باز میکنند نماینده نفس شیطان شریرند و چون عمل میکنند بر راه و روش نفس اماره قدم برمیدارند. بر نفس مطمئنه میتازند و نفس لوامه را تحقیر میکنند. بر خلاف تصور خیلیها سهم زیادی از استضعاف را ضعیفها رقم میزنند. اصلا ضعیفها مستکبرین را بالا میکشند. یکی از خودشان را. یکی که بیشتر از بقیه جاهطلب باشد. کسی که بتوانند از او برای رسیدن به هدفشان استفاده کنند. قدرت گرفتن ضعیفها در برابر قویها، آنان را توسعه میدهد.
کارشناسی میگفت هشتاد درصد مردم تنبل هستند. (کارشناسی بود از کشوری دیگر. اما برای من فرقی ندارد که از کجا بوده باشد. لب کلام من چیز دیگری است. تنها به این خاطر گفتم خارجی است که ذهن ضعیف بعضیها باز هم علیه مستضعفین نشورد. و خود را لحظهای آزاد کند و حرف را بفهمد. کاری که آدمهای ضعیف به سختی انجام میدهند و به شدت میل دارند به بتشدگی و بتپرستی و جمود و ارتجاع. حتی شده در لباسی نو.)
جامعهای که حداکثرش ضعیف باشند. یعنی تنبل باشند آنگاه قویها در آنجا هیچ کارهاند. در خبرها دیدم که حدود 25 درصد از جوانان بین 15 سال تا 24 سال نه درس میخوانند و نه کار میکنند. در سایه تربیت غربی مقدار قابل توجهی بیکار بیعار تنبل و انگل تربیت کردهایم. تربیت که نه،بیتربیت کردهایم. تربیتزدایی کردهایم. اینها جامعه را در برابر ناجامعه قرار میدهند و شکاف درونی را تقویت میکنند. ناجامعه دائم بر جامعه فشار میآورد. ضعیف است اما کثیر. جامعه قوی اما کم است. آدم تنبل ضعیف حال جامعه شدن ندارد. نمیپذیرد هزینه جامعه شدن را . آدمی که نشسته تا تأمین شود. ما حتی امکان تأمین اجتماعی بازنشستگان خود را نیز به درستی نداریم. چطور میخواهیم جوانانی را تأمین کنیم که هیچ ارزش افزودهای ندارند. هیچ آوردهای ندارند. ضعیفهای حقیری که همیشه از سیستم سواری میگیرند و سیستم معیوب به آنان خدمت میرساند. این به جز جوانانی است که برای ناجامعه شدن درس خواندهاند و برای ناجامعه شدن کار میکنند.
#انسان_قوی
امیرالمؤمنین امام_علی علیهالسلام:
برترين ادب، آن است كه انسان در حد خود بايستد و از اندازه خويش فراتر نرود.
شرح غررالحکم، ح۳۲۴۱
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امیرالمؤمنین امام_علی علیهالسلام: برترين ادب، آن است كه انسان در حد خود بايستد و از اندازه خويش فر
#ادب دانستن از نشانههای #انسان_قوی است و ادب داشتن از علامات قدرت و حفظ کردن آن علامت اقتدار است.
ادب حفظ ظرف عمل صالح است برای جریان باور صادق.
جامعه هر چقدر ضعیفتر، ادب در آن کمتر. ادب پیش از این نوعی تعبد جامد نسبت به برخی قلمداد میشد. این نوع ادب، ضعیف و مورد نفرت نفس خودساخته است. هر چند تا جایی از مسیر کودک ناچار است چنین ادب کند، بلکه فضیلت است برای او؛ اما نباید روند رسوب و بتسازی شکل بگیرد و حرکت عقلی و وجدانی و خودآگاهانه و اندیشمندانه انسان نسبت به جهان و آنچه در پیرامون اوست کور شود.
مقدمه ادب التفات و توجه و آگاهی و شناخت است. آگاهی از خوشتن و آگاهی از نسبت خود با بودها و پدیدهها.
ادب رمز نیکو زیستن است.