لذت بر خلاف شادی، دشمن آزادی است.
لذت شروع عادت و عادت دلیل اسارت است.
نزاع لذت و رضایت پایان ندارد.
آدمهای ضعیف لذت را انتخاب میکنند و #انسان_قوی رضایت را. در حالی که لذت تنها سایه رضایت است.
تکبر آدم را بزرگ نمیکند؛ گنده میکند. گندهها همیشه از ترکیدن میترسند. میترسند بازی را ببازند.
آدمهای ضعیف از باد کردن برای ترساندن دیگران استفاده میکنند. اما #انسان_قوی رشد میکند و بزرگ میشود و عزیز میماند.
و متکبر هر روز ذلیلتر از دیروز منتظر آن اتفاق ناگزیر است.
لحظه انفجار بادکنک نوی صورت.
فکر کردن به گذشته اسراف کردنشه و فکر کردن به آینده دور ریختنش. اکنون زاییده گذشته و زاینده آینده هست. میتونی اکنونت رو بیابی.
#انسان_قوی نه حسرت گذشته رو میخوره و گرفتار اگرهاست و نه رؤیای آینده رو میپروره و دچار کاشهاست. او با همه بودنش زندگی میکند. لحظههای آدمهای بزرگ بسیار بزرگ هست. اونقدر بزرگ که میشه توش زندگی کرد. اگر میخواهی اگرهات رو برآورده کنی و کاشهات رو پیدا کنی الآنت رو بساز.
لحظه وقتی از اگر و کاش ناامید شد متولد میشه. در جهان دیگر. متصل میشه به زمان. کنده میشه از زمین. نام گذشته و نشان آینده در تار و پود لحظهها و نقطهها اسیرت نکنه.
حتی بدون هیچ کس
دین تمرین زندگی با خداست. وقتی با هم گفتگو میکنیم معلوم میشود که بزرگترین مشکل اشکال در شناخت خداست و دومین مشکل بلد نبودن رفتار با او.
بسیاری از ما با خدا مانند موجود محدود رفتار میکنیم. مانند موجودی شبیه همین چیزهایی که میبینیم. خداوند شبیه هیچ یک از ما نیست. شبیه هیچ چیز نیست. ما با همه چیز رفتار میکنیم تا وجودمان قوی شود و بتوانیم بفهمیم و بتوانیم انجام دهیم زندگی با خدا را.
زندگی با وجودی فوق بینهایت و فوق هر تصور و تصویری چگونه است؟!
برخوردهای ما در زندگی انواع صفات را در ما زنده و پاینده میکند. خوب که پیچیدگی صفات در ما جا گرفت، شخصیت جدیدی پیدا میکنیم که با گذشته قابل مقایسه نیست. حالا این امکان را پیدا میکنیم که توحید را بفهمیم. الان از توحید وحشت داریم. اما آن روز انس میگیریم. ارتباط میگیریم. لذت میبریم. آرامش داریم. شادیم و خشنود.
الان اما انگار اگر دیندار شویم میافتیم در برهوت. دینداری تمرین زندگی با خداست. ما به این حد از رهایی عادت نداریم. میترسیم این حد از روی پای خود ایستادن. این حد از قوی شدن. این حد از جوشیدن از درون. این حد از آزادی و آزادمنشی برای ما غیر قابل تصور است. حتی اگر وقتی یک موحد را میبینیم خوشمان میآید، هرگز نمیخواهیم و نمیپذیریم مثل او باشیم. چون میدانیم که او به حدی از بینیازی رسیده که نمیتوان به خاطر بیچارگیهایش اسیرش کرد.
اهل معامله نیست. اهل بازی نیست. کلی وجود دارد که میتواند با ما به اشتراک بگذارد؛ اما ما وجودش را نداریم. نمیتوانیم صاحبش شویم. یا نمیتوانیم کسی صاحبمان نباشد. خیلی از ما وحشت میکنیم آزاد باشیم و کسی صاحبمان نباشد.
مثل شاگردی که میترسد خودش کسب و کار راه بیاندازد. یا کارمند و کارگری که میترسد مدیر باشد.
خیلی از ما اگر از زندان آزاد شویم بلد نیستیم زندگی کنیم. انس گرفتهایم. هیچ چیزی آن بیرون منتظر ما نیست. زود میدویم خود را تسلیم زندان میکنیم. اگر نپذیرفتند کاری میکنیم که دستگیر شویم.
دینداری انکار واقعیات نیست. قبول حقیقت است. زندگی با حقیقت مهارت میخواهد. تمرین میخواهد. جنبه و جنم میخواهد. #انسان_قوی میخواهد. انسانهای ضعیف نمیتوانند دیندار خوبی باشند. وقتی میخواهی با خدای قوی عزیز زندگی کنی باید قوی باشی.
بندگی ذلت نیست. نفی تمام ذلتهاست. مؤمن پیش هیچ کس کم نمیآورد جز خدا. خدا میگوید فوق هر موجودی موج بزن بیا پیش خودم. اما از من نمیتوانی فراتر بروی. امکان ندارد. چون من بینهایتم. حالا برای تقرب به من، نزدیکی به من، زندگی با من یک اراده بینهایت را تمرین کن. جاودانگی و ابدیت را تمرین کن. بیمرزی را تمرین کن.
خیلی از ماها وقتی قرار است بیمرز شویم بیشخصیت میشویم. دین کمک میکند بیمرز بشویم اما بیشخصیت نشویم.
حتما دیدهایم همه ما. خیلیها وقتی صحبت از عزت آزادی میشود خیال میکنند یعنی لاابالیگری. بیقاعدگی. بیبرنامگی. بینظمی. بیقانونی. بیشخصیتی.
اینها مهارت آزادی ندارند. مهارت بیمرزی ندارند. بلد نیستند چطور در جهان ابدیت زندگی کنند. دین این را به ما میآموزد.
دین میآموزد تقوا داشته باشیم. خوددار باشیم. یعنی خود را بشناسیم و از آن مراقبت کنیم تا در فضای بیمرزی از هم نپاشد. گم نشود. از بین نرود. انسجام درونی باعث میشود، اگر محدودیت هم نباشد شما بدانی چه هستی و چه نیستی. تا کجا هستی و تا کجا نیستی. چه باید انجام دهی و چه نباید. به چه باید بیاندیشی و به چه نباید. این باید و نبایدها از درون متن و مرز تو را معلوم میکند و چون تو قوی هستی میتوانی آنها را برای خودت حفظ کنی و رشد کنی و زنده بمانی و قدرتمندتر و مقتدرتر شوی.
تقوا به تو قدرت آزادی میدهد. شخصیت میدهد. کاری میکند که آزادی تو را ندرد. از بین نبرد.
فرض کن راه رفتن بلد نیستی. حالا فرض کن راه رفتن بلدی اما ایستادن و توقف بلد نیستی. فرض کن هر دو را بلدی اما کجا رفتن بلد نیستی. هر سه را بلدی اما چکار کردن و چرا رفتن بلد نیستی. همه را بلدی اما چطور ماندن بلد نیستی.
دین به ما یاد میدهد که با آزادی چه بکنیم. با این فرصت انسان بودن چه بکنیم. با این همه امکانات چه بکنیم. اصلا به چه کار میآید؟!
ما برای زندگی با خدا همه امکانات انسان را نیاز داریم. آزادی یعنی زندگی با خدا. خدای بینیاز. خدای بینهایت. خدای بخشنده. خدا دانا. خدای قادر. خدای حکیم. خدای لطیف.
فکر کن وقتی خدا تو را دعوت میکند به سمت خود و عدم بندگی احدی جز خود، تو را به بینهایت شدن میخواند. به فضای بینهایت که بینهایت امکانات و صفات و فرصت آنجاست. بیمرزترین حالت ممکن.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دنیای ضعیفها اصلا زیبا نیست. هر چقدر هم آن را بزک کنی باز هم زشت و تاریک است. یک ویرانه نفرتانگیز.
بعدها آن پسر بور بداخلاق را در حالی دیدم که معتاد شده. هنوز همانقدر ترشرو و در هم ریخته بود. اما شکستهتر و ترحمبرانگیزتر. ضعیفتر و بیحالتر. بعدها هم جوانمرگ شد. خیلیها آن دور و بر به حال و روز بد او دچار شدند. ظلم آنها را زمین زد و انتقام سختی از آنان کشید. ولی من ضعیف بودم و پر این امتحان مهم شکست خوردم.
چه چیز باعث شد من آنقدر ضعیف باشم؟! این شاید بزرگترین سؤال زندگی من باشد که هنوز هم برای رسیدن به پاسخش تلاش میکنم. منظورم پاسخ شفاهی نیست. پاسخ عملی را میگویم. آدم باید قوی باشد؛ و گرنه ذلیل خواهد شد و زندگی با ذلت به هیچ نمیارزد.
اگر این روزها در مورد #انسان_قوی مینویسم، دلیل دارد. تجربه ضعف انسان را وادار میکند تا بیشتر بیاندیشد و تجربههایش را به روزرسانی کند.
امروز هم آنطور که باید قوی نیستم. چالشها با آدم بزرگ میشوند و روند قوی شدن باید سریعتر از روند رشد چالشها پیش رود.
آدم ضعیف بمیرد سنگینتر است. جامعه ضعیف هم همین طور. اما جامعه ضعیف یعنی چه؟! آدم ضعیف یعنی چه؟!
تقرب به خدا یکی از عوامل قوتبخش انسان است.
تقرب توحیدی در مرتبه اول باعث کسب و جمع صفات انسانی است و دوم باعث یکپارچه شدن و یگانه شدن این صفات و یافتن حقیقت متعالی و مترقی است و سوم باعث جمع و اتحاد تمام آدمها و عواملی است که دارای آن صفاتند. صفاتی که تنازل یافته از صفات احد واحد صمد هستند. این یعنی فرایند تقرب توحیدی باعث تقریب و وحدت میشود و پیوستگی و همبستگی فعال نیز باعث قوت درونی و پایداری عملیاتی میگردد.
#انسان_قوی لاجرم موحد و وحدتجوست. او از پراکندگی قلبی و عقلی و عملی دور میشود و به انسجام و هماهنگی حداکثری میرسد. همین مانع ضعف او و باعث قوت اوست.
پس دعوت مقام معظم رهبری برای انسجام و اتحاد همه ایرانیان و مسلمانان و آزادگان جهان در واقع قوتبخش آنان است تا از عهده موانع و مشکلات پیش رو برآیند.
اتحاد یک ارزش ذاتی دارد. البته هر عقل عملگری میداند که در مورد امکانها سخن میگوییم و هیچ گاه نگاه آرمانی به عرصه مقدورات عملی نداریم. بلکه با در نظر گرفتن اتحاد توحیدی و عملیات تقربی فردی و تقریبی اجتماعی تمام عوامل را جمع و تمام موانع را برطرف میکنیم. در واقع آن هدف باعث میشود از مسیر درست منحرف نشویم و به بهانه تقویت فردی و حزبی و گروهی و ملی، تفرقه و ضعف را در دیگر مجموعهها و افراد، ترویج و توسعه ندهیم.
یه جمله انگیزشی که به نظر درست میرسه:
شرایط سخت، #انسان_قوی میسازند.
انسانهای قوی شرایط آسان میسازند.
شرایط آسان آدمهای ضعیف میسازند.
آدمهای ضعیف شرایط سخت میسازند.
اما آیا این زنجیره درست است؟!
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نمیدونم آدمها کوچیک شدن یا نقشها بزرگ. ما آدمها با دوست داشتن هست که آدمتر میشیم. کاملتر میشیم
هر کسی رو میشه از دوستش شناخت. از دوستداشتنهاش. از دوستیهاش.
#انسان_قوی دوست داشتن بلده. دوست داره و دوستی میکنه. آدمهای ضعیف اما بلد نیستن دوست بشن و دوست داشته باشن و دوست بمونن. همیشه دلایل زیادی برای دوست نداشتن دارند. دلایلی که شاید منطقی و معقول و محکم به نظر برسه؛ اما فقط بازی هست با کلمات و ذهن ما.
هیچ دلیلی برای کامل نکردن منظومه دوست داشتن در زندگی وجود نداره مگر ضعف در انسانیت. ضعف محبت.
اگر میخوای بدونی که داری راه رو درست میری ببین مهارت دوستداشتنت در حال رشد هست یا نه. ببین فضای دوستداشتنهات داره بزرگ میشه یا نه. ببین آیا امروز بیشتر از دیروز تشنه دوست داشتنی یا نه؟!
به خودت برس. دوست باش. دوست داشته باش.
خیلیها به بهانه آزادی، دوستداشتنهاشون رو فدا کردند.
جامعهای که دوستداشتن در اون حرفهای دنبال نشه ضعیف خواهد شد.
معتقدم حرکت به سمت مجازی شدن در امتداد تنازل از روحانی شدن و معنوی شدن و انسانی شدن و حتی حیوانی شدن و نباتی شدن و حتی مادی شدن هست.
شدت وجودی این مراتب کمتر و کمتر میشه. امکانهای دوست داشتن هم همینطور و این روند ضعیفتر شدن هست.
معتقدم روند فاصله گرفتن از ولیّ خدا که تعین زمینی فاصله گرفتن از خداست، با ادامه غیبت بیشتر میشه و این انسان رو ضعیفتر و پراکندهتر میکنه. مغناطیس وجودی ولیّ الله، جانی میده به جامعه و قوت میبخشه بهش. هر چه بیشتر از ولیّ خدا دور بشیم این روند شدت بیشتری پیدا خواهد کرد. معلوم هست که راه حلی که از دل این نگاه بیرون میاد چی هست.
ما نیاز به تقویم و تقویت روابط ولایی داریم. ما باید یه جوری عملیاتی وصل بشیم به بیانتهای دوستی خدا.
فرمود إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله...
بیشتر برای دوست داشتن وقت بگذاریم. جون بگذاریم. جای دوری نمیره.
تصور غلط رایج این است که بنده هنگام دعا خداوند را و جهان هستی را تحت تأثیر و تغییر قرار میدهد. در حالی که هنگام آویختن از ریسمان دعا، ما خود را به موضع درست میکشانیم و جهان را از منظر درست میبینیم و رفتار خود را اصلاح میکنیم و راه خود به خود باز میشود.
دعا به عنوان عمل صالح و دعا به عنوان ابزار سحر و جادو و دعا به منزله معجزه سه چیز است. غالبا نگاه دوم را به دعا داریم. در حالی که دعا غالبا از نوع اول است و به ندرت از نوع سوم.
ما باید در مسیر درست قرار بگیریم و ببینیم که همه چیز درست است. خداوند خلقتش را به خاطر ما تغییر نمیدهد. وقتی به وسیله دعا شکایت میبری پیش خدا، اگر معنی خواستهات این باشد که خداوندا مسیرهایت را اصلاح کن، این دعا بیمعناست. براورده نخواهد شد. اگر به این معنی باشد که خداوندا مرا اصلاح کن، برآورده خواهد شد. اگر به این معنی باشد که خداوندا دیگری را اصلاح کن، ممکن است برآورده شود. بسته به اینکه خود او در چه وضعی قرار دارد.
سوء استفاده از دعا چهره دین را در جهان مکدر میکند. بسیاری به خاطر فهم غلطی که ترویج میگردد از دین ضعیف و سست و بیمبنا ارائه شده متنفر میشوند و منتظر قرائت درست میمانند.
زندگی در زمین به شدت وابسته به عمل صالح و سازنده است. آبادانی مأموریت ماست. اگر ضعیفها به جان دین نمیافتادند و اجازه میدادند #انسان_قوی دین را نشان دهد، بسباری در تاریخ دیندار و دینمدار میشدند.
آدمهای ضعیف و فرومایه با ادعای دینداری بسیاری از ظرفیتهای اصلاح و هدایت را سوزاندند. آدمهای تنبل و سست و راحتطلب. آدمهای حقهباز و دروغگو. آدمهای زیادهخواه دریده و درنده.
نباید به اسم دبنداری آداب شیطان را ترویج کرد.
اصل بر پنهان بودگی است. مهارت آشکار شدن به قوت و قدرت و اقتدار نیاز دارد. آدمهای ضعیف با سلب مسئولیت، هزینه آن را بر دیگران تحمیل میکنند.
#انسان_قوی
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آدمهای ضعیف، آنها که بودنشان حقیر و فقیر و ناچیز است، آنان که هویت خویش را نمییابند، آنان که اخت
آدمهای ضعیف مانند رباخواران میمانند. کار نمیکنند. هیچ کار سازندهای برای خود و جامعه ندارند، اما از جامعه ارتزاق میکنند. دائم حیلهای بر پا میکنند و از سهم مستضعفان میدزدند و خود را گنده میکنند. بزرگی نمیدانند گنده میشوند. ظاهرشان شبیه دیگران و گاه حتی بهتر از دیگران است. گاه بهتر از مستضعفان، اما باطنشان خام و پوچ و متعفن. دهان که باز میکنند نماینده نفس شیطان شریرند و چون عمل میکنند بر راه و روش نفس اماره قدم برمیدارند. بر نفس مطمئنه میتازند و نفس لوامه را تحقیر میکنند. بر خلاف تصور خیلیها سهم زیادی از استضعاف را ضعیفها رقم میزنند. اصلا ضعیفها مستکبرین را بالا میکشند. یکی از خودشان را. یکی که بیشتر از بقیه جاهطلب باشد. کسی که بتوانند از او برای رسیدن به هدفشان استفاده کنند. قدرت گرفتن ضعیفها در برابر قویها، آنان را توسعه میدهد.
کارشناسی میگفت هشتاد درصد مردم تنبل هستند. (کارشناسی بود از کشوری دیگر. اما برای من فرقی ندارد که از کجا بوده باشد. لب کلام من چیز دیگری است. تنها به این خاطر گفتم خارجی است که ذهن ضعیف بعضیها باز هم علیه مستضعفین نشورد. و خود را لحظهای آزاد کند و حرف را بفهمد. کاری که آدمهای ضعیف به سختی انجام میدهند و به شدت میل دارند به بتشدگی و بتپرستی و جمود و ارتجاع. حتی شده در لباسی نو.)
جامعهای که حداکثرش ضعیف باشند. یعنی تنبل باشند آنگاه قویها در آنجا هیچ کارهاند. در خبرها دیدم که حدود 25 درصد از جوانان بین 15 سال تا 24 سال نه درس میخوانند و نه کار میکنند. در سایه تربیت غربی مقدار قابل توجهی بیکار بیعار تنبل و انگل تربیت کردهایم. تربیت که نه،بیتربیت کردهایم. تربیتزدایی کردهایم. اینها جامعه را در برابر ناجامعه قرار میدهند و شکاف درونی را تقویت میکنند. ناجامعه دائم بر جامعه فشار میآورد. ضعیف است اما کثیر. جامعه قوی اما کم است. آدم تنبل ضعیف حال جامعه شدن ندارد. نمیپذیرد هزینه جامعه شدن را . آدمی که نشسته تا تأمین شود. ما حتی امکان تأمین اجتماعی بازنشستگان خود را نیز به درستی نداریم. چطور میخواهیم جوانانی را تأمین کنیم که هیچ ارزش افزودهای ندارند. هیچ آوردهای ندارند. ضعیفهای حقیری که همیشه از سیستم سواری میگیرند و سیستم معیوب به آنان خدمت میرساند. این به جز جوانانی است که برای ناجامعه شدن درس خواندهاند و برای ناجامعه شدن کار میکنند.
#انسان_قوی
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امیرالمؤمنین امام_علی علیهالسلام: برترين ادب، آن است كه انسان در حد خود بايستد و از اندازه خويش فر
#ادب دانستن از نشانههای #انسان_قوی است و ادب داشتن از علامات قدرت و حفظ کردن آن علامت اقتدار است.
ادب حفظ ظرف عمل صالح است برای جریان باور صادق.
جامعه هر چقدر ضعیفتر، ادب در آن کمتر. ادب پیش از این نوعی تعبد جامد نسبت به برخی قلمداد میشد. این نوع ادب، ضعیف و مورد نفرت نفس خودساخته است. هر چند تا جایی از مسیر کودک ناچار است چنین ادب کند، بلکه فضیلت است برای او؛ اما نباید روند رسوب و بتسازی شکل بگیرد و حرکت عقلی و وجدانی و خودآگاهانه و اندیشمندانه انسان نسبت به جهان و آنچه در پیرامون اوست کور شود.
مقدمه ادب التفات و توجه و آگاهی و شناخت است. آگاهی از خوشتن و آگاهی از نسبت خود با بودها و پدیدهها.
ادب رمز نیکو زیستن است.