eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
146 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از زندگی لاجرم نمایش است؛ اما زندگی نمایشی چیز دیگریست.
دیگر نباید کسی از تمدن غرب سخن بگوید. انفجارهای عظیم فلسطین و لبنان حال فروبسته تمدن غرب را روی پرده بزرگ جنگ نمایش می‌دهد. فریاد وحشت غرب بلند است. ماشین تحقیر و تحریم و تحریف کار نمی‌کند. پای در گل، آتش می‌کشد به زندگی تا شاید شهر داغدیده کنار رود و از عمق سیاه ویرانی مسیری به سوی بقا پیدا شود؛ اما مقاومت باتلاق شرارت است و تمام هیمنه جهنمی شیطان را در خود فرومی‌کشد، سرد می‌کند، می‌خشکاند و ادامه می‌دهد. مقاومت دارد به وجدان عملی مردم منطقه تبدیل می‌شود. اسرائیل تمام پل‌ها را یکی یکی می‌شکند تا جهان ناچار باشد عبور هیتلری‌اش به آینده را به رسمیت بشناسد. برای کسی که تاریخ چند صد سال اخیر غرب را خوانده باشد، رفتار اسرائیل استثناء نیست. روش است. روش غربی‌ها برای سلطه در شرایطی که فریب و ارعاب و تطمیع به نتیجه نمی‌رسد و عادی‌سازی موفق نمی‌شود. جنگ لبه تیز تمدن غرب است که همواره ناچار شده‌اند از آن برای افق‌گشایی و صاف کردن مسیر استفاده کند. برای بخش‌های بزرگی از جهان، تمدن غربی جز این تحفه‌ای نداشت. زبان غربی بدون جنگ الکن است. مهم‌ترین نیاز جهان برای عبور از سلطه استکبار، بازیابی قوت درونی است و بزرگ‌ترین پیش‌نیاز استحکام درونی، خودآگاهی جمعی است. خودآگاهی بین‌المللی مقدمه خودسازی جهانی است. تفرقه انسان‌ها این توان بی‌نهایت را تکه تکه و کوچک و کوتاه کرده. آدم‌ها به جمعیت‌هایی منفعل در برابر نهادهای متفق سلطه‌گر تبدیل شده‌اند. امروز رسانه رگ‌های پیوند خویشاوندی مردمانی است که به دنبال رهایی هستند. دیگر کسی نمی‌تواند صدای مظلومان را زیر آوار اخبار مهندسی شده پنهان کند. تحریم و تحریف آگاهی به آسانی گذشته نیست. لااقل جریان رسانه دیگر یکسویه نیست. پیکره مقاومت در حال رشد و بلوغ تاریخی خویش است. انسان خود را پیدا کرده و استبداد موقعیت را شکسته و از مارپیچ سکوت خارج شده و زبان‌دار است.
روان زخم استعمار ✍جعفرعلیان‌نژادی مناسب دیدیم در فهم خود از ابعاد بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب پیرامون منطق مبارزه دائمی علیه استعمار و استکبار، به یافته‌های بی‌غرض و مرض امین معلوف یا همان نویسنده مسیحی لبنانی-فرانسوی، رجوع کنم. برای او که هیچگاه پاسخ متقنی در توضیح هویت عربی یا غربی‌اش، پیدا نکرد، تنها گلایه‌ها و اعترافاتی علیه خوی سلطه‌گر هویت غربی و خوی سلطه‌پذیر هویت عربی‌اش، باقی مانده است. او از این نظر نه خود را نه لبنانی و نه فرانسوی می داند، بلکه در عوض وقتی هویتش را باز می یابد که خوی سلطه‌گری غربی و انفعال عربی کنار گذاشته شده و این دو به نوعی همطرازی انسانی برسند. امیدی واهی که هیچگاه ممکن نشد. مساله ما با جریان استعمار و استکبار همین است. روح و روان امین معلوف هم رنجیده و زخمی است. او گلایه می کند که «اگر مصیبت اعراب این است که جایگاه شان را در میان ملت‌ها از دست داده اند و احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند آن را بازیابند، مصیبت غربی‌ها این است که به نقش جهانی بیش از اندازه بزرگ دست یافته‌اند که نمی‌توانند آن را تمام و کمال بر عهده بگیرند و نیز نمی توانند از مسئولیت‌هایش شانه خالی کنند.» معنای مصیبت عربی مشخص است، شکست‌های آنان در برابر رژیم موقت و رفتن به سمت ایده های سازگاری با باندتبهکار صهونیستی، توضیح دهنده این بی اعتباری است. اما تا آنجایی که به سویه هویتی فرانسوی‌اش مربوط می‌شود، مصیبت غربی‌ها، تضعیف سهم نسبی غرب در اقتصاد جهانی است که با پایان جنگ سرد شروع شد و پیامدهای وخیمی را برای آن جریان مدعی و سلطه‌گر ایجاد کرد. به بیان معلوف، مهم ترین پیامد، آن بود که از این پس قدرت های غربی به ویژه ایالات متحده، درصدد برخواهند آمد، آنچه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی (نمایش اخلاقی و شعارهای حقوق بشری) حفظ کنند، با برتری قدرت نظامی دنبال می کنند. معلوف که 27 سال از عمر خود را در لبنان زندگی کرده است، به خوبی معنای این جملات را زیسته است و در بخش مهمی دیگری از متن کتاب خود، زخمی که از هویت غربی اش خورده است را چنین روایت می کند: «خطای صد ساله قدرت های غربی بر خلاف تصور قالبی این نیست که خواسته‌اند ارزش هایشان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت‌های غربی ارزش هایشان را در ارتباطشان با ملت‌های زیر سلطه پیوسته زیرپا گذاشته‌اند» معلوف نماینده یک روح رنجیده عربی است. در لبنان به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده، اما بدلیل همین انفعال عربی، حاضر شده گوشه‌ای از هویت خود را غربی بداند، بشرط آنکه دست از خوی سلطه‌گری بردارد، شرطی که بیشتر نوعی رویابافی و آرزوخواهی است. شاید بتوان گفت، سرگذشت هویت ایرانی قبل از انقلاب اسلامی نیز بی شباهت به این قصه پرغصه معلوف نیست، هویتی که می‌خواست با پذیرش سلطه غربی، ایرانی بودنش را حفظ کند، اما آنچه باقی می‌ماند، زخم تحقیر و حسرت در برابر تسلط فرهنگی و سیاسی غربی‌ها بود. ایرانی که روز به روز غربی‌تر می‌شد، با انقلاب اسلامی مسیر ساخت هویت خود را بازیافت. اسلام عزیز آن پاره دیگر هویت ایرانی بود که به او اضافه شد و به او راه عبور از تکنولوژی تحقیر غرب را آموخت. همان گمشده هویتی که اکنون ملت‌های عرب و ترک می‌جویند، اما دولت‌هایشان از آن می‌هراسند. ایران سرپا شد، با اینکه جای زخم استعمار هنوز باقی بود و رژیم سلطه‌گر غربی نیز ابایی از فشردن آن نداشت، حتی با تهدید نظامی، تحمیل جنگ، فشار اقتصادی، تحریم آگاهی و کارزار شناختی. منطق هوشمندانه مبارزه مستمر در دل زندگی مردم ایران را باید از همین سماجت ستیز غربی‌ها با ایران و ایرانیت جست، همان که در دنیای عربی ایجاد کرد، اما در این فضا با مقاومت روبه‌رو شد. الگویی که به مذاق ملت‌های منطقه نیز خوش آمد و در نمایش قدرت موشکی ما، بروز و ظهور کرد. مقاومتی که به غزه و لبنان رسید و اکنون واقعیتی جدید را پیش روی ملت‌های عرب و غیر عرب مسلمان قرار داده است: واقعیت رسوایی تمدنی معلوف به زیبایی با سویه هویتی غربی‌اش، این رسوایی تمدنی را روایت کرده است و نشان می‌دهد این واقعیت نه یک ادعا که یک حقیقت پیش برنده و حیاتی است: «برای غرب به مخاطره انداختن اعتبار اخلاقی اش به مثابه به خطر افتادن جایگاهش در دنیا و در بلندمدت به مخاطره انداختن امنیت، ثبات و شکوفایی اقتصادی‌اش است. دیروز گمان می‌کردند می‌توان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزش‌های معامله کرد، امروز می‌دانیم همه آنها، حتی صورت حساب‌های خیلی قدیمی، بهایشان را می‌پردازند. مشمول مرور زمان شدن یک اختراع قضایی است، در حافظه ملت‌ها بخشودگی مرور زمان وجود ندارد. یا دقیق‌تر گفته باشیم: ملت‌هایی که از مدار فقر و فرودستی و درحاشیه‌ماندگی خارج می‌شوند، در نهایت می‌بخشند بدون آنکه هر آینه فراموش کنند. آنهایی که خارج نمی شوند، برای همیشه، بغض در گلو، کینه به دل باقی می‌ماند.»
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
❇️والاحضرت ولیعهد در سن ۸ سالگی به ریاست کل انجمن ملی خانه های فرهنگ روستایی انتخاب شدند 📚روزنامه اطلاعات، ۶ شهریور ۴۷ فکر کن سس تپلی(ولیعهد)، پستونک به دهن، مدیریت کل یه سازمان ملی رو داشته می افتیم یاد انیمیشن بچه رئیس 😅 گروه پژوهشی آرتا| برای عضویت کلیک کنید
27.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹جیسون ادوارد هیکل، انسان شناس و استاد دانشگاه بارسلون، توضیح می دهد که : 🔅چرا آزادی فلسطین به معنای آزادی خاورمیانه است و چرا سرمایه‌داری جهانی با آن مخالفت و مقابله می‌کند.
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنر ندیدن و نگفتن چشم‌ها اگر برای دیدنند، پلک‌ها برای ندیدن آفریده شده‌اند. اما گاهی ما ناخواسته یا ناخودآگاه چیزی را می‌بینیم که نباید و نشاید. مهارت نادیده گرفتن و چشم‌پوشی انسانی اینجا به کار می‌آید. دلم از دیدن صحنه‌های دیروز و امروز این حادثه سوخت. جانم به درد آمد و افسوس خوردم برای آنان که در پی عفونت این زخم جانکاهند. بخشی از مسئولیت ما نشان دادن و نشان ندادن است. بخشی از مسئولیت، دیدن و ندیدن است. بخش دیگری از مسئولیت، نگاه کردن و نکردن است. بخش چهارم نادیده گرفتن و نگرفتن است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
هنر ندیدن و نگفتن چشم‌ها اگر برای دیدنند، پلک‌ها برای ندیدن آفریده شده‌اند. اما گاهی ما ناخواسته یا
جامعه اینگونه می‌تواند تعادل خودش را نگه دارد؛ اگر از تمام امکان‌های خویش به موقع برای انعطاف هوشمند و قاعده‌مند استفاده کند. گاهی باید به حادثه‌ها جا خالی داد. گاهی نادیده گرفتن‌ها می‌تواند همان راه حل ساده مسئله تعریف نشده، باشد. وقتی صحبت از جامعه به میان می‌آید، معادلات تغییر می‌کند. گاهی برنده شدن من بر دیگری، عین بازنده شدن است و بازنده شدن دیگری نیز عین بازنده شدن من. ما پیش از این در پیچ‌های حوادث، تجربه‌های تلخ دیگری نیز از سر گذرانده‌ایم. تجربه‌هایی که اگر آگاه‌تر بودیم و دانش زیست جمعی در ما توسعه‌یافته‌تر و تثبیت شده‌تر بود و مهارت به کارگیری آگاهی را بیشتر داشتیم آسیب‌های کمتری به خود و دیگران و به جامعه می‌زدیم. هر از چند گاهی اتفاقی مشابه آنچه دیروز در یکی از دانشگاه‌های ما افتاد در سطح جامعه می‌افتد. آدم‌ها گاهی به سرعت به سمت خودکشی حرکت می‌کنند. نوع مواجهه با رفتارهای انفجاری انتحاری آموزش و تمرین نیاز دارد. آدم‌ها در شرایطی که احساس می‌کنند دیگر در آنچه هستند نمی‌گنجند و تحمل چیزی را که درون آن قرار گرفته‌اند ندارند، رو به انتحار می‌آورند که می‌تواند به صورت‌های فاحش فراوان نمایان گردد. کم و بیش با افرادی روبرو شده‌ایم که هنگام عصبانیت فحش و ناسزا می‌گویند یا رفتاری جسورانه و ساختارشکنانه از خود بروز می‌دهند. چه بسا افراد محترمی که در حالت تعادل مراقب گفتار خود هستند. پاسخ ما می‌تواند این وضع را تشدید کند یا فضا را التیام بخشد. خیرخواهان به ما می‌آموزند که آدم‌ها در این شرایط به حداکثر مراقبت نرم اجتماعی و آغوش گشاده جامعه نیازمندند. مانند مادری که تمام مهربانیش را می‌گسترد و پدری که آغوش مراقبتش را پهن می‌کند تا فرزند آسیب کمتری ببیند و پس از حادثه دلسوزانه و جان‌فدا برای جبران جراحت می‌شتابد. سعه صدر اجتماعی نبازمند یادگیری و تمرین و به روزرسانی دائم است. باید بدانیم که حال همه افراد پیرامون ما یکسان نیست. همه کسانی که در یک فضا قرار دارند نسبت همسان با آن ندارند. جنس تجربه افراد وابسته به عوامل بسیاری است. افراد گاهی در چارچوب نمی‌گنجند. گاهی نمی‌توانیم خود را مهار کنیم. آنگاه تمام التماس و اوج آرزو و تمنای پنهان ما این است که دیگرانِ هم‌فضا، فرصتی دهند تا خود را بازیابیم و جبران کنیم. شاید تحمل این شرایط برای همراهان دردناک نیز باشد و شاید کم و بیش هزینه نیز بیافریند. اما بلوغ اجتماعی باعث گنجایش کشسان فضا می‌شود و مانع شکسته شدن و هزینه‌های پیرو آن می‌گردد. نمونه‌های بسیاری روزانه تجربه می‌شود. افراد زیادی در این شلوغی شهر به شکل‌های مختلف عنان افکار و گفتار و رفتار از دست می‌دهند. گنجایش صمیمانه و مهربانانه شهر می‌تواند مانع از سوختن ظرفیت‌های مفید افرادی باشد که یک جا از خود بی‌خود شده‌اند. تنوع و تکثر رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی و گوناگونی نوع و انگیزه بهره‌برداری از آن گاه باعث می‌شود، یک تصویر کوچک تبدیل به تصوری فراگیر شود. بی‌مسئولیتی در انتشار اخبار و حتی عدم مهارت استفاده درست از خبر و ندانم‌کاری در چگونگی پرداختن به حادثه‌ها می‌تواند مصیبت بیافریند. قاب تنگ خبر گاهی بسیار ناآگاهانه و یا مغرضانه و غیر منصفانه بسته می‌شود. خبر گاهی ابزار خراشیدن جسم و جان جامعه است؛ نه راهی برای آگاه‌بخشی به آن. خبر گاهی سلاح بی‌رحم است که بی‌موقع و بی‌جا شلیک می‌کند. نادیده گرفتن نوعی هنر انسانی است. فعالیتی است حدّی که تنها از افراد بالغ انتظار می‌رود. مهارتی که نیازمند تمرین بسیار است. مثل نشنیده گرفتن. مثل فروبردن خشم و مثل اطفاء غرایزی که از رگ‌های سازندگی و برگ‌های برازندگی بیرون زده‌اند و ریخته‌اند کف خیابان. اتفاقات ناگهانی که هر یک از ما تجربه‌هایی از آن را داریم. اتفاقاتی که ناگهان فضا را می‌درد و حریم را می‌شکند؛ اما همیشه از جنس خواستن و اندیشیدن به چیستی و چرایی آن نیست. گاهی پریشان شدن و پریشان کردن است. گاهی ترسیدن و ترساندن است. گاهی یک وحشت کردن و رمیدن است. گذراست. هر چند شعله می‌کشد. هنر نادیده گرفتن و ناشنیده گرفتن، گاهی جامعه را زیباتر می‌کند؛ قوی‌تر می‌کند. جای بسیاری از رفتارهای سخت را می‌گیرد. آسان انجام می‌شود، ارزان می‌گذرد. مانند خوابی که جامعه از آن می‌پرد. اگر بدخواهان می‌خواهند این خواب پریشان را تن‌فشانی تعبیر کنند، ما می‌توانیم جان‌فشانانه مانع سوء تعبیرها شویم.
هدایت شده از پاورقی
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 اوضاع اسرائیل خیط تر از اونیه که فکرشو می‌کردیم ▫️حرف‌های یک ژنرال بازنشسته ارتش رژیم صهیونیستی + فیلم ⏰ شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹:۴۵ شبکه دو 📺 | @pavaraghi_tv2
🔷️ اسطوره تهی! 🔲 اسپانیا بهترین دانشگاه های مدیریت را دارد!! 🔲 زمانی وضعیت وحشتناک اسپانیا ؛ را درک خواهیم کرد، که بدانیم اسپانیا در دو دهه گذشته بهترین دانشکده های مدیریت در سطح جهان را دارا است، دوره های کوتاه مدت مدیریت در اسپانیا ؛ در سایر کشور ها حکم‌ بالاترین سطح دانش را دارد 🔲 اما این وضعی است ؛ که سیل در مرکز مدیریت اُروپا شکل داده است؟‌ چرا ان حجم از دانش نتواتسته مانع از چنین وضعی شود؟ 🔲 انچه بخشی از جامعه ما از غرب دارد، نوعی ادراک اسطوره ای است، اسطوره ای بدون‌ درک واقعیت های میدانی؛ غربی ها در چهار قرن اخیر پیشرفت های وسیعی کرده اند اما در مقابل ان گسست های عمیق و بحران های عمیقی را هم خلق کرده اند: درک اسطوره ای از غرب، مانع از فهم واقعی آن می شود 🔲 لازم نیست، دیگر بگوییم اگر این سیل با صد ها کشته در ایران چنین اتفاقی را شکل می داد؛ اینترنشنال و من و تو احتمالا با حضور علی کریمی ایران را در سطح یک قبیله دور اُفتاده تقلیل می دادند ، اما این تصاویر نشان می دهد؛ اسطوره ای که این شبکه ها ساخته اند تهی است. 🔲 بهترین مسیر برای کمک به اینده ایران،‌ خارج شدن از درک اسطوره ای است که سال های اخیر در ایران تشدید شده است. https://eitaa.com/aghl_enghlabi
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گنجایش‌های روحانی ما به نسبت بزرگی روح و جان در برابر جسم و تن، بیشتر از ظرفیت‌های مادی ماست. بخش زیادی از دشواری‌های زندگی حاصل محدودیت‌های انتخابی و غیرانتخابی زمینی آن است. نقطه خلاص این فشارها کجاست؟! توجه به ظرفیت‌های روحانی و روابط ربانی. اگر جسمانیت ما در چارچوب فیزیک ماده و تنگناهای آن تعریف شده، روحانیت ما از قواعد مربوط به آسمان خویش پیروی می‌کند. جهان روح بستر ارتباط انسان با خداست. پس گنجایشی متناسب با آن را دارد. تعریف روابط اجتماعی در بسیاری از موقعیت‌ها ناچار از قواعد حداقلی جسمانی زمینی به دست می‌آید. زیرا بناست منطق ارتباط و نقش و جایگاه تمام افراد را در هر طبقه‌ای ببیند. اما اگر تمام جامعه بخواهد تمام نیازهای خود را از مرتبه جسمانیت خویش برآورده سازد آنگاه به فقر و تنگدستی عمومی مبتلا خواهد شد. داشته‌های مادی هیچ گاه کفاف تمنای بی‌انتهای انسانی را نمی‌دهد. تمنای بی‌نهایت، امکان‌های بی‌نهایت می‌طلبد. با توجه به تنگناهای مادی روح امکان گنجایش کلی در آن را ندارد. لذا انسان در تن آرام نمی‌گیرد؛ بلکه جاری می‌شود. مانند رودی بر بستر خویش. اینجا هم بستر ثابت و هم آب روان موضوعیت دارد. این بستر ثابت آیا این جریان مدام را به کدام سو می‌راند؟! مقصد کجاست؟! انسان مادی انتظار دارد تمام بار و بر زندگی جسمانی باشد. فرض کنید که نگاه چنین انسانی چقدر می‌تواند منجمد و بسته باشد. او با انکار روح یا غفلت از آن خود و جامعه را دچار سختی‌های ذاتی و سنگینی ساختاری مادی می‌کند. نقطه مقابل زیاده‌روی مادی‌گرایانه، انکار واقعیت زیست مادی است. در نهایت دو سوی افراط و تفریط به نقطه....
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
گنجایش‌های روحانی ما به نسبت بزرگی روح و جان در برابر جسم و تن، بیشتر از ظرفیت‌های مادی ماست. بخش زی
واحد می‌رسد. هدر رفت فرصت‌های روحانی و رواج لاابالی‌گری نسبت به قواعد مادی نتیجه‌ای جز سلب عملگری روح در قوای تن را ندارد. عدم پذیرش مسئولیت روح همان نتیجه را دارد که انکار آن. مهارت بهره‌برداری سازگار از جسمانیت و روحانیت در جامعه همان چیزی است که دین به دنبال آن است. روشن است که این کار بسیار دشوار است و از عهده انسان‌های ضعیف و جوامع ضعیف بر نمی‌آید. مراقبت از روح در چارچوب تن و مراقبت از تن در کرانه روح، انسانیت بسیار می‌طلبد. شاید آسان‌تر این به نظر برسد که یکی از دو طرف را رها کنیم. اما آنگاه اسیر ناهماهنگی‌های فزاینده‌ای خواهیم شد که همسایگی و همسویی این دو را به چالش می‌کشد. در اینجا انسان و جامعه دچار شکاف‌های اساسی درون خود خواهد شد و گاه نزاعی کلی در او شکل خواهد گرفت و اختلالات پیچیده‌ای را تجربه خواهد کرد. یکی از تجربه‌های تلخ ما در این سال‌ها شکل‌گیری دوگانه‌ای عجیب در سطح جامعه است که هر روز دلالت‌های بیشتری نیز پیدا می‌کند و آن دوگانه جان‌فشانی-تن‌فشانی است. روشن است که دوگانه‌ها غالبا حاصل تفرقه‌سازی‌ها و ضعف‌های وحدت‌ستیز است. ما تعریف نسبتا شناخته شده‌ای برای جان‌فشانی داریم. جامعه ما در فرهنگ خود مفهوم جان‌فشانی در عمیق‌ترین شکل آن ناخودآگاه می‌فهمد و می‌یابد. جان‌فشانی به یک بیان جلوداری جانانه است در مسیر زندگی. به رسمیت شناختن جریان روحانی است. توجه به ماهیت زندگی‌بخش و جان‌آفرین انسان است. در اینجا ما با جان آدمی شناخته می‌شویم و می‌شناسیم و تن و تنانه‌هایش رمزواره‌هایی از سخن جانانه با عالم است. اما تن‌فشانی چیست؟! تن‌فشانی نقطه افراطی و حدّی زیست تنانه است. تن‌فشانی، تن‌نمایی نیست. تن‌آرایی نیست. تن‌آسایی نیست. تنومندی نیست. تن‌مداری افراطی است. فدا کردن روحانیت برای امیال و اغراض تنانه است. تقدس قائل شدن به تن است. نوعی سقوط در بت‌پرستی بی‌نام و نشان است. تن‌فشانی ساماندهی جنگ با فهم روحانی از انسان است. آنچه که باعث شده رنگ و بوی سیاسی آن در ایران عزیز ما پررنگ‌تر باشد، جمع‌بندی قدرت‌های رقیب نظام جمهوری اسلامی ایران است. نقطه اتکای نظام اسلامی به فهم روحانیت فعال از زیست انسان است. روحانیت فعال یعنی درک جانانه از معادلات و‌ مناسبات زندگی. یعنی جستجوی عمل صالح و سازنده برای باور و ایمان صادق به خداوند که روح از اوست. جریان پرفشاری که سعی دارد تیغ زهرآگین تن‌فشانی را بر گرده ملت ایران بنشاند، در تلاش برای تشکیل جریانی گنگ و کور و کر و اساسا بی‌سر است که با افراط در تنانگی می‌خواهد تمام فضاهای روحانی را بشکند و امکان عملگری را از آن سلب کند. تلاش شبانه‌روزی جریان آگاه مغرض و نااگاه بیمار برای توضیح تنانه از هر پدیده‌ای و ترویج آن در جامعه و تقدس‌نمایی از آن و حریم‌سازی برای آن سال‌هاست ادامه دارد تا تمام لوازم آن را برای غلبه نهایی بر ساختار نظام از داخل فراهم کند. رساندن جامعه به نقطه‌ای که برای تن بجنگد و جان دهد. در جامعه‌ای که تا امروز برای پاسداری از روح بلند خویش جان داده. تفاوت تن‌فشانی با جان‌فشانی مرگ روح در برابر مرگ تن است. هر دو قربانیان خویش را شجاع می‌دانند و هر دو آنان را شهید می‌نامند و هر دو برای بزرگداشت آنان اهتمام ویژه دارند. می‌توان به سادگی تلاش‌های سازماندهی شده تنانه را در جامعه شاهد بود. تخم تفرقه تنانه به صورت دیم نیز به وفور توسط رسانه‌ها در جامعه پراکنده می‌شود تا به تدریج زمینه جامعه با رشد رفتارهای منفرد آحاد مردم و اجتماعی شدن انحرافات تنانه محرمانه و یواشکی موافق جنبش‌های افراطی تنانه گردد و مقاومت خویش را از دست بدهد. شاید بتوان گفت که نقطه عطف جریان تن‌فشانی در اغتشاشات ۱۴۰۱ رقم خورد و به عنوان شتاب‌دهنده‌ای در مسیر مبارزات ضد دین و جان‌ستیز عمل کرد. ایجاد سوء تفاهم بین جسم و روح و اختلال در روابط همدل و همدست بین این دو مهم‌ترین هدف جریان تن‌فشان است. البته بسیاری بدون آگاهی از بطن جریان فریب صورت‌بندی‌های گاه موجه آن را می‌خورند و ساده‌لوحانه اسیر روند مخرب آن می‌گردند. حمایت روح از جسم و جسم از روح برای تقویت و تضمین زیست انسانی لازم و ضروری است. هر گونه افراط و تفریط در پرداختن به دو وجه وجود انسان، کمک به جریان تن‌فشان است. مقام معظم رهبری به عنوان دیده‌بان بصیر حرکت عظیم تمدنی ملت ایران، توجه فوق العاده‌ای به نقش شهادت و رواج زندگی شهیدانه و گرامیداشت شهدای انقلاب و ایران دارند. زندگی شهیدانه در واقع همان رویکرد جانانه است. جان‌فشانی شهیدان در واقع خط مبارزه با جریان تن‌فشان را می‌شکند و اجازه فضاسازی به آنها را نمی‌دهد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
گنجایش‌های روحانی ما به نسبت بزرگی روح و جان در برابر جسم و تن، بیشتر از ظرفیت‌های مادی ماست. بخش زی
جریان تن‌فشان در سه مرحله اثبات و تثبیت و ثبات پیگیر استقرار ساختاری است که اندیشه روحانی را عقب براند. این جریان موفقیت‌های نقطه‌ای و جزیره‌ای متعددی نیز به دست آورده که قابل کتمان و انکار نیست. دلیلی هم برای پنهان‌کاری وجود ندارد. باید این پیشامد را شناخت و با این چالش شجاعانه و آگاهانه روبرو شد و حکیمانه و مقتدر برای حل آن همت گماشت. ترویج روح شهادت و زنده نگه داشتن یاد شهداء و پرداختن به زندگی آنان و تبیین معنای شهیدانه زیستن و شهیدانه اندیشیدن و شهیدانه عمل کردن و شهیدانه سخن گفتن از مهم‌ترین مسئولیت‌های ایرانیان وفادار است.