💠راه ناهموارِ علمِ دینی
🔸به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی
🔹سخن گفتن از علم و دین و بررسی نسبت میان این دو، به یکی از مباحث پرچالش چند قرن اخیر تبدیل شده است. اگر نسبت میان آنها مشخص شود، میتواند بسیاری از معادلات علوم انسانی را مشخص کرده و به سرانجام برساند.
🔹یکی از نخستین افرادی که در جامعه فکری ما به این موضع توجه داشت، آیتالله میرزا مهدی اصفهانی (۱۳۲۵-۱۲۶۵ش) بود. وی تفکیک کاملی میان علوم الهی و علوم بشری قائل بود. معتقد بود که این دو، مسیر کاملاً مجزایی را طی میکنند و هیچ ربط و نسبتی با هم ندارند.
🔹در نظر او، علوم الهی بر اساس مراجعه به آیات و روایات و بدون دخالت دادن دانستههای فلسفی و عرفانی و منطقی به دست میآید. علوم الهی بر اساس تضرّع و خشوع در پیشگاه خدا حاصل میشود، اما علوم بشری در نقطه مقابل آن است و دانشمندان بر اساس عقل خود به آن دست یافتهاند.
🔹میرزای اصفهانی بر خلاف برداشتهای غالب امروزی معتقد بود که علوم الهی، علم جدید است و علوم بشری علم قدیم. علوم جدید نازل از آسمان است در حالی که علوم قدیم برآمده از افکار بشر و ساختهی ذهن انسان (میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص ۴۶). به باور او، نسبت میان علم بشری و علم الهی، تباین است و هیچ نسبت و وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد. به باور او تنها راه رسیدن به معرفت، چنگ انداختن به معارف الهی است. این مهم نیز تنها از طریق خضوع و التجاء به درگاه خداوند حاصل میشود. به باور میرزا مهدی اصفهانی، دستیابی به نور علم، خارج از قدرت بشر است (ابواب الهدی، ص۶۰). او معتقد بود که خداوند میتواند به بشر، علم بلا معلوم عطا کند، بر خلاف آنچه که در علوم بشری گفته میشود که علم بدون معلوم امری ناممکن است.
🔹میرزا مهدی همچنین با تفکیکی که میان معرفت فطری و معرفت اکتسابی میکرد میکوشید تا علم الهی را برتر از علم بشری معرفی کند. علم الهی در نظر او، مبتنی بر معرفت فطری است و اساسِ دعوتِ پیامبران را شامل میشود. انبیا آمدهاند تا این نحوه از معرفت را مورد توجه دهند.
🔹در شیوهای که میرزا مهدی اصفهانی ترسیم کرد، تفکر و تعقل بشری، جایگاهی نداشت. علم بشری نحوهای توهّم و تخیل محسوب میشد (ابواب الهدی، ص ۶۹). در نظر او آنچه مورد تکریم و احترام است و باید به آن دست یافت، تنها علم الهی است و باقی همه اموری ناممدوح است.
🔹اینگونه مواضع میرزا مهدی که اکنون به عنوان پایهگذار مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک مطرح است، سبب شد که او به مخالفت با فلسفه و عرفان نیز بپردازد.
🔸انتقادهای زیادی به رویکرد میرزا مهدی شده است. استاد سید جلالالدین آشتیانی کتاب «ابوابالهدی» را بیگانه با تفکر شیعی ارزیابی کرد و هنگام نقد این کتاب گفت که مؤلف آن «هرگز قریحه مباحث فلسفی و عرفانی را دارا نبوده است. مرحوم آقای حکیم و آقای میلانی میفرمودند: ایشان از عرفان سَر خوردند، به جان فلسفه افتادند» (سید جلالالدین آشتیانی، نقدی بر تهافت الفلاسفه، ص ۳۳۰).
🔸آشتیانی در نقد دیگری اینگونه عنوان کرد که: «گفتن و نوشتن این قبیل مطالب به هیچ اصلی از اصول مبتنی نیست، جز اینکه عدهای از مردم مبتلا به فقر علمی را گمراه و بدبین به جماعتی کند که عُمر خود را وقف علم کردند و برای قوم خود افتخارات آفریدند»(همان، ص ۳۲۳).
🔸البته برای شناخت میرزا استناد به کتاب «ابوابالهدی» کافی نیست و در آثار دیگرش سخنان دیگری نیز بیان کرده است. رویکرد کلی او شاید در دوران کنونی، چندان مورد توجه و مقبول اصحاب علم قرار نگیرد، اما نمیتوان آن را نادیده انگاشت و به کلی از مجادله علم و دین خارج دانست.
🔸میرزا از شاگردان میرزای نائینی در نجف بود و برخی شاگردانش همچون حضرات آیات سید صدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، میرزا جواد تهرانی و شیخ حسین وحید خراسانی از فقهای بزرگ مشهد و قم بودهاند.
وی که زاده اصفهان بود، ۲۳ آبان ۱۳۲۵ در مشهد مقدس درگذشت.
-به نقل از راوینیوز
#علم_دینی
#حوزه_علمیه
#اندیشه
#تمدن_اسلامی
@daghdagheha