دغدغههای حوزوی
💠نواصولگرایان و پروژه پایان مرجعیت 🖋محمدتقی سبحانی ⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حو
💠عیب رندان...
🔹نقدی بر یادداشتهای سهگانهی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش اول)
🖋محمدرضا آتشین صدف
🔸۱. حجه الاسلام محمدتقی سبحانی در واکنش به نامه حضرت آیتالله یزدی به حضرت آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی یادداشتی منتشر کردند که بخشی از سهگانهای است که خود در بخش سوم به دو بخش نخستین نیز ارجاع دادهاند. (قابلمشاهده در وبگاه پژوهشکدهی فلسفه و کلام)
🔸۲. بنده ارتباط نزدیکی با آقای سبحانی نداشتهام و تنها گاهی در راهروی انجمنهای علمی حوزه همدیگر را دیدهایم و یا گاه در جلساتی عمومی که ایشان سخنران یا حاضر بودهاند، من هم بودهام. از قبل و قلب ایشان را دوست دارم و همواره ستایش کردهام و او را وزنهای سنگین و ارزشمند برای حوزه دانستهام و میدانم.
🔸۳. من وارد این دعوای نامه و جنبههای آن و درست بودن یا نادرست بودن آن و حواشی گوناگونش نمیشوم. چند نکتهای دربارهی یادداشت آقای سبحانی میخواهم عرض کنم؛ هرچند ترجیح میدادم این چند جمله را هم نمینوشتم و بلکه در موقعیتی قرار میگرفتم که در معرفی و بیان فضایل ایشان چیزی مینوشتم تا اینکه بخواهم بر سخن ایشان خرده بگیرم؛ ولی دیدم اینجا حقی در حال ضایع شدن است. و قاعدتاً باید حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست داشت.
🔸۴. بخشی از ادعاها و تحلیلهای ایشان در این یادداشتها را نیز پذیرفتنی و بخشی را نیز بررسی پذیر میدانم و بخشی دیگر هم دغدغهی من نیستند. این بخشها همانهایی هستند که دربارهشان چیزی نخواهم گفت.
🔸۵. این سه یادداشت را که میخوانی در آغاز خیال میکنی که کسی بیطرفانه و از بالا به قضیه نگاه میکند و تحلیل میکند؛ ولی جلوتر که میآیی، کمی بهت بر میخورد؛ چون احساس میکنی رودست خوردهای (اگر بخواهم از اصطلاحات خود ایشان استفاده کنم) که خیر نویسنده خود سنتگرایی است که نواصولگرایان را به توپ بسته است؛ ولی کوشیده نوشتهاش آنگونه به نظر برسد که عرض کردم. همچنین در نگاه اول به نظر میرسد که نویسنده با آرامش و بدون درگیری احساسی، وضعیتی را تحلیل و توصیف کرده است؛ اما بهتدریج متوجه میشوی که خیر در پشت این پوستهی آرام چیزی وجود دارد که روان شناسان به آن پرخاشگری پنهان مینامند.
و دیگر اینکه در پشت ادبیات ادیبانه و بهظاهر مؤدبانه، بدوبیراههایی را نثار چند نفر و چند ایده کرده است که در ادامه عرض میکنم.
🔸۶. نویسنده در بخشی از یادداشت دوم خود اینچنین مینویسد:
«منابع معرفت: نواصولگرایان گام به گام از ریشه های معرفتی خود فاصله گرفته اند. سخنگویان اصولگرائی که روزی فقیهان نامدار و یا دست کم اساتید فاضل و یا فرهنگیان دینشناس و دنیادیده بودند، جای خود را به گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعیاند، داده است و در بهترین حالت، این نقش بر عهده شخصیتهائی گذاشته شده که همسو با نیازهای نواصولگرایان سخن می گویند. آنان که روزی اسلافشان، فقه و نظام دانشی حوزه را چاره کار مدیریت خُرد و کلان کشور می دیدند، با رویگردانی از دانش های حوزوی و نقد رادیکال به علوم انسانی، دست خویش را در اداره کشور تهی می بینند. بهرهبرداری از فلسفه های وجودی و پستمدرن و نیز برخی نظریات سیاسی و جامعه شناختی از سوی اصولگرایان جوان، تنها پادزهری در مقابل روشنفکران عصر اصلاحات بود که با فرو کش کردن التهاب نزاع های سیاسی و ایدئولوژیک، این زرادخانه اصطلاحات پرطمطراق نیز تاریخ مصرف خود را از دست داد. اسباب کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه -که در سالهای جدید، در میان اصولگرایان حوزوی طرفدارانی یافته است- ظاهرا از همین اکنون علائم نازائی خود را آشکار کرده و و دست کم، اشتهای اصولگرایان در قدرت را که به دنبال نسخههای آماده برای بیماری های صعب العلاج اند، چندان تحریک نمی کند.
اما مهم تر از همه این که نظام آموزش و پژوهش جدید در علوم انسانی و اسلامی که بیش از دو دهه در حوزه و دانشگاه به راه افتاده است، ظاهرا از دید نواصولگرایان حاصلی برای حمایت از حکومت نداشته و ناباورانه و ناامیدوارانه بدان می نگرند.
با این وصف، قابل درک است که چرا تئوریسینهای میدانی نواصولگرایان که غالبا نه در دانشهای حوزوی دستی دارند و نه از دانش های مدرن نصیبی می برند، امروز از حوزه و دانشگاه عصبانی هستند و معلوم است که چرا همه کاسه و کوزه ناکارآمدی حکومت را بر سر فقیهان حوزه و اساتید علوم انسانی فریاد می زنند. این فریادکشی ها در اجتماعات عمومی حوزه و دانشگاه، آن هم از سوی کسانی که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند و قرار بود به جای اساتید کهنه کار، کار تولید دانش و دولت فرهنگ را به سامان آورند، بسیار پرمعنا و رقتبرانگیز است»
👈ادامه دارد
#یادداشت_وارده
#نقد_و_نظر
#محمدتقی_سبحانی
#نواصولگرایی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان...
🔸نقدی بر یادداشتهای سهگانهی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش دوم)
🖋محمدرضا آتشین صدف
⬅️پرسش: نوک پیکان این عبارتها به سمت چه کسی است؟ تا آنجا که من میدانم یکی حضرت حجه الاسلام آقای دکتر حمید پارسانیا است و دیگری آقای حسن رحیمپور ازغدی است. تعابیر را یکبار دیگر ببینیم:
گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعیاند.
اسبابکشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه (به تعبیر تسخرآمیز اسبابکشی دقت کنید.)
رقتبرانگیز !!(تعبیر را ببینید)
🔸۷. این مته به خشخاش گذاشتن و برجسته کردن برخی تعابیر برای این است که خوانندهی محترم گمان نکند وقتی از لحن و طعنه سخن میگویم، سر بیصاحبی دارد تراشیده میشود.
🔸۸. در جاهای دیگری از این یادداشتها نیز تعابیری مانند «به قلب قدرت کوچ کردن»، «روحانیت درون حاکمیتی» که سهل است خواننده استنباط کند شامل افرادی که نام بردم و مشابه آنها مثلاً حجه الاسلام آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه هم میشود.
🔸۹. اینکه از افراد نام میبرم؛ زیرا خود آقای سبحانی چنان وصفهایش را مشعر به کار برده است که به نظر میرسد برخی جاها حتی نگران بوده که نکند خواننده متوجه نشود که منظورشان با کیست؛ مثلاً تأکید میکند «که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند» به تعبیر «جاخوش کردن» کردن دقت بفرمایید. نمیگویم آقای سبحانی حتماً این معنا را قصد کرده اند؛ اما جاخوش کردن را گاهی کسی به کار میبرد که انگار عصبانی است که چرا کسی مدتی بیش از حد انتظار او در جایی نشسته و باید نوبتی هم باشد دیگر بلند شود چون مثلاً من باید بنشینم.
🔸۱۰. احتمالاً برخی خوانندگان عزیز از این ریزهکاریها اعصابشان خرد شده است و از دست من عصبانی شدهاند؛ ولی دوستان اهل اطلاع میدانند که در روشهای کیفی تحلیل محتوا بهویژه با رویکرد نشانهشناختی این دقتها چقدر برای خواندن سطرهای سفید مهم است.
🔸۱۱. جناب آقای سبحانی عزیز: طوری از «قدرت» حرف میزنید که انگار این افراد مثلاً (نستجیر بالله) به حکومت طاغوت کوچ کردهاند و در تقویت آن میکوشند؛
•آیا تنها شما دارای پیشینهی علمی و شخصیت اجتماعی هستید؟
•بهتر نیست به جای گفتن دیالوگ ناامیدانهای شبیه شخصیت منفیباف گالیور نسبت به مجاهدتهای علمی برای یافتن پاسخ برای صدها پرسش نوظهور، از دل منابع بومی و اصیل علوم اسلامی، شما نیز به جای نبش قبرهایی از قبیل «ایدهی بلاکیف» و «کتاب مصقل صفا»، برای پاسخدهی به پرسشّهای بیپاسخ ماندهی امروز جامعه به کمک بیایید و روحیه بدهید و راه پیدا کنید و راه نشان دهید؟
🔸۱۲. در باب اینکه من از افرادی اسم آوردم و گمان بردم که مرجع ضمیر آقای سبحانی آنها هستند، باید عرض کنم که حتی اگر ایشان یا کس دیگری بگوید، مراد ایشان، آنها نبودهاند، باز در اصل موضوع فرقی نمیکند که گمان میکنم اگر الآن شهید مطهری زنده بود، با توجه به جایگاهی که ایشان برای کار رسانهای و بهطور خاص تلویزیون قائل بودند، احتمالاً مسئولیت صداوسیما را به عهده میگرفتند و نیز به شهادت آثارشان برای مطالعهی دانشهای مدرن وقت میگذاشتند و به پرسشهای نوپدید معاصر میپرداختند و به فلسفهی صداریی اعتنای جدی میکردند؛ و آن وقت از نظر جناب آقای سبحانی باید میگفتیم او به قلب قدرت کوچ کرده است و به فلسفهی صدرایی اسباب کشی و مشغول فعالیتی نازا.
#یادداشت_وارده
#نقد_و_نظر
#محمدتقی_سبحانی
#آیت_الله_شبیری
#نواصولگرایی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0