❤️
❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
♬بـامـداد ؏اشِـقــے♬
#پارت44
وقتی اومد اصلا کنجکاو نبودم ببینم کارش چیه فقط ازینکه دوباره سرحال میبینمش خوشحال بودم
وقتی اومد کیک و ابمیوه رو دادم بهش و کلا تو خیال خودم نبودم دادمو رفتم
از پشت صدام زد
_خانم مهرادی؟
+بله؟
_وای نمیستید کارمو بگم؟
+عا...عاها بفرمائید..
+من امشب میخام بیام خاستگاری..
دانیال خیلی رک حرفشو زد.
+چ...چی؟؟؟😳
_من چند هفتس میرم محل کار پدرتون و باهاشون حرف میزنم به بیچارگی راضی شدن منو راه بدن فقط گفتن باید رویا خانم راضی شه
الانم اومدم اینجا راضیتون کنم البته بگما من امشب میام حتی اگه راضی نشدین
+چییی؟
پدرررر منن؟؟؟😳.
بیخشید من باید برم
قدمام و بلند و تند کردم
سوار اتوبوس شدم رفتم محل کار بابام
+سلام ببخشید با اقای مهرادی کار داشتم تو اتاقشون حضور دارن؟
_سلام شما؟
+دخترشون هستم
_به به سلام خانم مهرادی خوش اومدید
بشینید تو اتاق میهمان الان پدرتون رو صدا میکنم...
+تشکر منتظرم
تو اتاق نشستم بابام که وارد شد از شدت عصبانیت نمیتونستم حرف بزنم
رویا~بابا صادق
_سلام دخترم اینجا چیکار میکنی؟
+سلام
بابا
اقای امیری با شما حرف زده؟
_چیشده رویا
+شما ب اقای امیری اجازه دادین بیاد خاستگارییی؟؟
_بشین دخترم
نشستم
منتظر شدم بابا توضیح بده
_یک ماهه هر روز میاد اینجا
باهاش حرف زدم
خیلی پسر خوبیه
کلی تحقیقات کردم
از همسایه هاشون
دوستاش
رفقاش
و...
من بهش گفتم از نظر من اجازه داری ولی مهم رویاست
اقا دانیال گف تا هر وقت که بگی صبر میکنه
#بهقلمسربازاقا✍️
#کپیحراااااام
❤️
❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
♬بـامـداد ؏اشِـقــے♬
#پارت45
+بابااااا
من هنوز میخوام درسمو بخونم هنوز من مدرکمو کامل نگرفتم میخام کنکور دوباره ثبت نام کنمممم
_دخترم هیچ چیز مهم تر از ایندت نیست
من هیچوقت نمیزارم تو تو این سن ازدواج کنی ولی میزارم که برای ایندت تصمیم بگیری
من دوس دارم خودت تصمیم بگیری
من دانیالو ازاد کردم تا به دخترم اجازهی انتخاب بدم
+باشه بابا
باباجونم من فعلا قصد ازدواج ندارم خودتون ردش کنید
_چشم راستی بهت گفتم؟
+چیو؟
_اینکه دوستت دارم و عروست نمیکنم الکی واسه خودت خیال بافی نکن
+بابا من خیال بافی میگنم؟😐
اصن قهرم باهات
_عه این وروجک باز قهر کرد..
+فعلا😂
_مراقب باش خداحافظ
رسیدم خونه یکم درس خوندم
استاد اسم منو تو لیست نوشتع بود تا فردا جلسه جدا از کلاس داشته باشه باهامون
یکم درس خوندم
امشب دیگه توان بیدار موندن نداشتم
خوابیدم
◇◇◇
با صدای زنگ گوشی به خودم اومدم
ساعت ۶ و ربع بود
پاشدم حاضر شدم و کانرانو بیدار کردم
تا کامران صبحانه بخوره رفتم جلوی آینه
مقنعه مشکی رنگمو پوشیدم
چادرمو رو سرم مرتب کردم
جزوه درسیمو گزاشتم تو کیفم
با کامران به سمت خونهی ارغوان راه افتادیم...
#بهقلمسربازاقا✍️
#کپیحراااااام
https://ngli.ir/692172988527
نظراتتون رو بگین✨
یکمم حرف بزنین من تازه از سفر اومدم دلتون برام تنگنشده بود؟😂💔
صبحمونروبادعایفرج،جهتتعجیل
درظهورمولامون"عج"شروعمیکنیم😍💓
بسماللهالرحمنالرحیم🌱
الهیعظمالبلاء
وبرحالخفاء
وانکشفالغطاء
وانقطعالرجاء
وضاقتالارضومنعتالسماء
وانتالمستعانوالیکالمشتکی
وعلیکالمعّولُفیالشدهوالرخاء
اللهمصلی علیمحمدوآلمحمد
اولیالامرالذینفرضتعلیناطاعتهموعرّفتنا
بذالکمنزلتهم،ففرّعنّابحقهمفرجا،عاجلا،
قریبا؛کلمحالبصر او هواقرب یامحمد ویاعلی؛یاعلی ویامحمد
اکفیانیفانکماکافیانوانصرانیفانکماناصران
یامولانایاصاحبالزمان'عج'
الغوثالغوثالغوث
ادرکنیادرکنیادرکنی
الساعهالساعهالساعه
العجلالعجلالعجل
یاارحمالراحمین...(:📜🤎
#التماسدعا💕