▪️#خاطره_شهید🎙♥️
مصطفی یک هیات راه اندازی کرد و هرچه پول به دست میآورد، خرج آن میکرد. همان روزهای ابتدایی تاسیس آمد و گفت، «مامان، هیاتی به نام حضرت ابوالفضل (ع) تاسیس کردم!» ذوقزده شدم. جریان تصادف کودکی مصطفی را برایش تعریف کردم و گفتم، «من شما را نذر حضرت عباس (ع) کردم! چرا این نام را انتخاب کردید؟» دستی به ریشهای تازه درآمدهاش کشید و گفت، «هیچی، به دلم افتاد!» از همان موقع دیگر هرچه را میخواست نذر حضرت عباس (ع) میکرد.
-بهنقلازمادرشهید
#شهید_مصطفے_صدرزاده♡
🎈🎙#خاطره_شهید
- - - - - - - - - - - - - -
در مورد ازدواج که با او صحبت کردم
گفت: من دوست دارم زنم سیده باشد
میخواهم داماد حضرت زهرا باشم.
مهریه هم همان ۱۴ تایی که سر عقد صالح حرفش را زدیم همین.
این شرط و شروط من است؛ ننه!
حالا برو عروست رو پیدا کن😄🌿
-بهروایتمادربزرگوارشهید(:♥️
شهیدصادقعدالتاکبری✨♥️
#خاطره_شهید 🎤♥️
مصطفے خودساخته، مسجدساخته و هیئتی بود.✨
فعالیتهای بسیاری در منطقه کهنز شهریار داشت که هیچکدام فراموش نمیشود...
همیشه مشغول کار های فرهنگی بود، برای مثال یک پارکی در منطقه کهنز وجود داشت که به منطقه ناامنی تبدیل شده بود و مرکز تجمع بیکاران بود،
اما با تلاشهایی که مصطفے انجام داد این پارک به یک مرکز فرهنگ تبدیل شد و هنوز هم که هنوز است استفادههای متنوع و مختلفی از این محل به عمل میآید.🌿
بهدنبال این بود که با فعالیتهایش، خود را خالص کند و این اتفاق بهقدری که خداوند شهادت را نصیبش کند، افتاد.🕊
مصطفے عاشق حضرت ابوالفضل(ع) بود و با مشقت بسیار ، هیئتی با همین نام تأسیس کرد.🌸
#شهید_مصطفے_صدرزاده