هدایت شده از 🍎اصول طب خیراندیش🍏
🚫🤬خاله م بهم تهمت خیانت زد... 😰
پدرم بیماری #اعصاب داشت و هیچ وقت اجازه نمیداد ما از جلو چشمش دورتر بریم، روزی نبود که حال و روز من و مادرم تو خونه #آشفته نباشه!😰
بیست ساله م که شد عمو صادق با #حکم_دادگاه و پنهانی از پدرم با ازدواج من و پسرخاله م پدرام موافقت کرد، یه دختر ساده روستایی دهه شصتی بودم که از مسائل #زناشویی هیچی نمیدونست.
همه چیز به خوبی پیش رفت و مراسم عروسی برگزار شد. یک ساعت بعد از رفتن مهمونها پدرام از پیش من رفت تو #اتاق خاله اشرف و تا صبح برنگشت.📵 وقتی از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت...😱😰👇👇
https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7
هدایت شده از 🍎اصول طب خیراندیش🍏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش...
کم سن و سال بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد.
من واقعا #عاشقش بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم!
تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو #اتاق خاله! 😰
تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله #علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460