eitaa logo
دانستنی و عجایب دنیا
6.4هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 روزی یکی از بزرگان به سفر حج می رفت نامش عبدالجبار بود .هزار دینار طلا در کمر داشت، چون به کوفه رسید قافله دو سه روزی از حرکت باز ایستاد . عبدالجبار برای تفریح و سیاحت گرد محله های کوفه برآمد از قضا به خرابه ای رسید زنی را دید که در خرابه می گردد و چیزی می جوید در گوشه مرغک مرداری افتاده بود آنرا به زیر لباس کشید و رفت. با خود گفت: بی گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان می دارد در پی زن رفت تا از حالش آگاه شود. چون زن به خانه رسید...😱 👈 برای‌خوندن‌این‌داستان‌واقعی‌کلیک‌کنید 👈 برای‌خوندن‌این‌داستان‌واقعی‌کلیک‌کنید