7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرونا چجوری منتقل میشه؟ این یکی از کامل ترین شبیهسازیهایی هست که تابحال ساخته شده. احتمال انتقال رو در فضاهای مختلف بررسی میکنه
🇮🇷@danesh_amoz_bist
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🎞 استوری | ایام فاطمیه تسلیت باد
🔶مناسب: #عموم_مخاطبین
📀 مجموعه #رشته_استوری_فریاد برگرفته از #خطبه_فدکیه یادگار ارزشمند #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
❇️قسمت چهارم
🔰 موضوع : امام علی علیهاسلام تجلّی کتاب خدا
✳️ پیامبر اکرم صلاللهعلیهوآله: «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم:
یکی کتاب خدا قرآن
دیگری عترتم اهلبیت را.
تا وقتی که از این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند. تا کنار حوض #کوثر بر من وارد شوند.»
#مصباح_الهدی
#فاطمیه
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#اِعلَموا_اَنّی_فاطِمَة
#آگاه_باشید_منم_فاطمه
#پویش_پست_مشترک
✒️صاحب اثر: واحد امیدان موستوفی۲
🌸حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی شهید فهمیده یک اراک
🇮🇷@danesh_amoz_bist
❇️یادواره شهدای دبیرستان زینبیه روستای کردیجان
✅واحد بسیج دانش آموزی دبیرستان زینبیه
✅خیرمقدم گویی خانم نجاری مدیریت مدرسه دبیرستان زینبیه
✅خیر مقدم گویی و تقدیر وتشکر معاون پرورشی جناب آقای علایی از مسئولین مدرسه و برگزار کنندگان برنامه
✅سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین غلامپور، مسئول محترم تعلیم وتربیت ناحیه مقاومت بسیج آشتیان
✅قرائت وصیت نامه شهدای روستا توسط دانش آموزان بسیجی
✅پخش کلیپ
✅تقدیر از خانواده معظم شهدا
۱۴۰۰/۰۹/۲۹
سیاه پوش کردن مدرسه برای شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله توسط فرمانده واحد واعضای شورای مدرسه در دبیرستان حاج آقا مصطفی
#حوزه_شهید_فهمیده
#خمین
"🏴"ازحُزن#فاطمیه"عطر#عاشورا می ترواد...
📜امروز دختران طرح#شهید بهنام محمدی"با حضور پرشور و آسمانی خود در مسجد امیرالمومنین(ع) زینت بخش مراسم #مادرشدند"در این مراسم پر شور و شعور ضمن تبیین فعالیت های طرح شهید بهنام محمدی در خصوص اولین #شهیده راه امامت و#ولایت صحبت و مرثیه خوانی شد...
#طرح_شهید_بهنام_محمدی"❤️"
#مسجد_امیرالمومنین_ع"🏴"
#سیزده_ساله_های_فاطمی"❤️"
#عزادار_مادرم"🏴"
#مدرسه_سمیه"❤️"
#هیات_دانش_آموزی"🏴"
📜۱۴۰۰⚘۹⚘۲۹📜
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🇮🇷@danesh_amoz_bist
آل عمران(۶۶)
هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ! ﺷﻤﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﻛﺮﺩﻳﺪ ، [ ﺳﺘﻴﺰ ﺷﻤﺎ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺼﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺢ ، ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﺷﻤﺎ ﻧﺼﺎﺭﻱ ﺑﺎ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﻴﺴﻲ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻘﺎم ﻧﺒﻮّﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ، ] ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ [ ﻭ ﺁﻥ ﺁﻳﻴﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺳﺖ ]ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ؟ ! ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ.
🇮🇷@danesh_amoz_bist
#داستانک
✔️پسرک
مردی، دیروقت، خسته از سرکار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود:
- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟
- بله حتما"". چه سوالی؟
- بابا، شما برای هر ساعت کار، چقدر پول می گیرید؟
مرد با عصبانیت پاسخ داد:
- این به تو ربطی ندارد. چرا چنین سوالی می کنی؟
- فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هرساعت کار، چقدر پول می گیرید؟
- اگر باید بدانی خوب می گویم، 20 دلار.
پسر کوچک؛ در حالی که سرش پایین بود؛ آه کشید. سپس به مرد نگاه کرد و گفت:
- می شود لطفا"" 10 دلار به من قرض بدهید؟
مرد بیشتر عصبانی شد و گفت:
- اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال، فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری، سریع به اتاقت برو، فکر کن و ببین که چرا این قدر خودخواه هستی. من هر روز، سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم.
پسر کوچک ، آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد:
- چطور به خودش اجازه می دهد برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسد؟
بعد از حدود یک ساعت، مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند و خشن رفتار کرده است. شاید واقعا"" چیزی بوده که او برای خریدش به 10 دلار نیاز داشته است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد:
- خواب هستی پسرم؟
- نه پدر، بیدارم.
- فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 دلاری که خواسته بودی.
پسر کوچولو نشست، خندید و فریاد زد:
- متشکرم بابا!
بعد دستش را زیر بالشش برد و چند اسکناس مچاله شده در آورد.
مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته است، دوباره عصبانی شد و غرولند کنان گفت:
- با اینکه خودت پول داشتی، چرا باز هم پول خواستی؟
پسر کوچولو پاسخ داد:
- برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم.
آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ دوست دارم با شما، شام بخورم...
🇮🇷 @danesh_amoz_bist