eitaa logo
دانشگاه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
456 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4هزار ویدیو
91 فایل
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات ألّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
: !! 🌷دشمن ملعون برای اولین بار و در عین ناباوری پادگان هفت تپه «مقر لشکر ویژه ٢٥ کربلا» را زیر بمباران خصمانه ی خود قرار داد. ما در گردان امام محمدباقر(ع) طلبه ای داشتیم به نام حامد سروی که جوان قد بلند و خوش تیپی بود. بیسیمچی ما هم بود. دوست با معرفتی بود. محل استراحت او در چادر تبلیغات بود. چادر تبلیغات ما هم کنار حسینیه بود. 🌷چون قرار بود با موتور برقِ تبلیغات، نور حسینیه را تأمین کنند. با فاصله ی مناسب، کنار چادر تبلیغات، یک بشکه دویست و بیست لیتری بنزین هم داشتیم که اگر ماشین ها یا موتورها، بنزین تمام کردند، از این منبع سوخت استفاده کنیم. چاله ای کنده بودیم به اندازه ی یک خودرو. بشکه ی بنزین را هم روی چاله گذاشته بودیم. 🌷...وقتی سروی صدای هواپیماها را شنید از چادرش در آمد که یک جایی پناه بگیرد. حواسش نبود. وارد همان چاله ی بنزین شد. زیر بشکه بنزین پناه گرفت که ترکش نخورد. ترکش مستقیم خورد به بشکه و آن را منفجر کرد و طلبه سروی با قطره قطره های بنزین، ذره ذره سوخت. 🌷همان طور که دراز کشیده بود، سوخته و مچاله شده، پیدایش کردیم. همه گفتند: «سروی کجاست؟» سریع رفتم سمت چادر او. به چادرش رسیدم. توی چادر نبود. برگشتم. داخل چاله ی سیاه شده را نگاه کردم. دیدم یک چیزی، شبیه به آدمی سوخته آن جاست. حالا قطرات بنزین هنوز می چکد و دارد می سوزد. بشکه هم سوخته بود. مطمئن شدم سروی است. 🌷....یکی دو تا از بچه ها را صدا کردم، آمدند جنازه اش را کشیدیم بیرون. او را داخل پتو پیچیدیم و به کسی هم چیزی نگفتیم. فقط به شهید بلباسی «فرمانده گردان مان» جریان را گفتم. بعد بچه های اورژانس آمدند و سروی را بردند. دیگر به او می گفتیم: «سرو سوخته». راوى: احمدعلی ابکایی «از فرماندهان گردان امام محمدباقر(ع)» @daneshgahevelyat