eitaa logo
دانش‌های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوم دی، زادروز محمدابراهیم باستانی پاریزی (۱۳۰۴-۱۳۹۳) @arayehha
"نرگس و گل [سرخ]" (در بیتی از حافظ) شوخیِ نرگس نگر که پیشِ تو بشکفت چشم‌دریده ادب نگاه‌ندارد! بیت نکات و اشاراتِ فراوانی دارد و شارحان کم‌تر به دقائقِ آن پرداخته‌اند. ازجمله باید بدانیم مراد از مطلقِ گل در ادبِ کهن، اغلب گل سرخ است. حافظ این‌جا بی‌آن‌که تصریحی‌کند محبوبش را به گلِ سرخ تشبیه‌کرده. ضمناً درست است که "پیش" این‌جا یعنی درمقابل یا برابرِ تو، اما در نگاهی ایهامی می‌تواند قیدِ زمان نیز باشد: گستاخیِ گلِ نرگس را نگاه‌کن که ماه‌ها پیش‌از شکفتنِ گلِ سرخ [روی تو]، گل‌داده. و می‌دانیم که نرگس در دلِ زمستان می‌شکفد. در این شعرِ مشهورِ شهید بلخی، به همین تقابل و تفاوتِ زمانِ گل‌دادنِ نرگس و گل سرخ تصریح‌شده: دانش و خواسته است نرگس و گل که به‌ یک جای نشکفند به هم هرکه را دانش است خواسته نیست وآن‌ که را خواسته‌ است دانش کم! نکته‌ی دیگر آن‌که حافظ هم "نگر، و هم "نگاه‌ندارد" را حساب‌شده به‌کاربرده. نرگس در ادبِ کهن مشبه‌به یا نمادِ چشمِ خوشِ محبوب است. ازهمین‌رو بیت در تشبیهی مضمَر و تفضیلی می‌خواهد چشمِ محبوب را بر زیباییِ نرگس بسنجد و بر آن برتری‌دهد. ضمناً در علم‌الجمال یا زیباشناسیِ سنتی چشمِ محبوبِ آرمانی، ازجمله خمار و مست و نیمه‌باز است. حال‌آن‌که نرگس وقیح و چشم‌دریده است. این‌جا هم همان تشبیه‌ِ مضمر و تفصیلی بر بیت حاکم است. نکته‌ی آخر آن‌که "شوخ" نیز با "چشم" و دیگر واژه‌های پیش‌گفته تناسب‌دارد؛ چراکه شوخی و بی‌حیایی از ویژگی‌های چشم هست. ترکیب‌هایی هم‌چون"شوخ‌دیده" و نیز "چشمِ شوخ"، "مژه‌ی شوخ" و "غمزه‌ی شوخ" در شعرِ فارسی و دیوانِ حافظ پربسامد است. به‌نظرمی‌رسد حافظ در بیتی دیگر نیز به نکاتی مشابه با آن‌چه آمد، نظر‌داشته. به این بیت بنگرید: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود وقتی گل سرخ پا به عرصه‌ی وجود نهاد، گل بنفشه که پیش‌تر شکفته‌بود، به نشانه‌ی احترام و ادب، سر بر قدم‌اش نهاد. بااین‌ توضیح که بنفشه نیز در زمستان می‌شکفد. ضمناً بیت به این نکته نیز نظردارد که گل بنفشه‌ی ایرانی بسیار ظریف و لطیف است و سری خم به جانبِ خود دارد. نکته‌ی دیگر آن‌که شاعر این‌جا اشاره‌ای دور به داستان خلقت نیز دارد. گل [سرخ] اشاره‌ای است به آدمِ ابوالبشر. مراد از بنفشه نیز فرشتگانی هستند که به آدم سجده‌کردند. و حافظ بارها در شعرش به داستان خلقتِ آدم و نیز به ماجرای فرشتگان و ابلیس (که تفاسیر به‌ویژه مرصاد‌العباد و کشف‌الاسرار به آن پرداخته‌اند) پرداخته. استاد هاشم جاوید در بخشی خواندنی از کتابِ "حافظِ جاوید" (با عنوانِ "داستانِ پیامبران") به اشاراتِ گوناگون به ماجرای پیامبران، در این غزل پرداختند. حتی شاید بتوان‌گفت واج‌های "عدم" در بیت، تاحدی نامِ "آدم" را تداعی‌می‌کند. ❄️☃️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد و گفت، روزی عشاق با خداوند است. سعید بهابادی @arayehha
هدایت شده از گلچین شعر
بسمه تعالی اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان مشهد به همت محفل ادبی" شکوه خراسان "در نظر دارد مجموعه‌ای از آثارگرانبهای شاعران عزیز پیرامون ( کتاب ، کتابخوانی ، پژوهش ، دانش اندوزی ) را گردآوری کند . از شاعران گرانقدر تقاضا می‌شود آثار خود در این زمینه را با ایتا به این شماره ۶۴۷۴۷۶۳ ۰۹۱۵ تا بیستم دیماه ۱۴۰۳ ارسال کنند دبیر محفل ادبی "شکوه خراسان ' @golchine_sher
شاخص چیست؟ در دستورزبان فارسی، عنوان‌ها و لقب‌هایی که همراه با اسم می‌آیند «شاخص» نام دارند. شاخص‌ یا برای احترام می‌آید یا سِمت و منصب افراد را نشان می‌دهد یا نشانۀ نَسَب و رتبۀ علمی‌ است و یا مواردی از این دست. مثال: آخوند علی زنوزی، آقا سید کاظم رشتی، استاد مینُوی، امام رضا، بانو فرحِ پهلوی، پاپ فرانسیس، پدر ژپتو،‌ پروفسور حسابی، پهلوان پوریا، حاج منصور ارضی، حکیم فردوسی، خواجه نظام‌الملک، دکتر خانلری، سپهبد خلبان نادر جهانبانی، سرهنگ قذافی، سید محمد بصام، شهید حججی، شیخ عباس قمی، علامه دهخدا، قاضی سعید قمی، کلنل محمد‌تقی‌خان پسیان، ملک‌الشعرا بهار، موسیو پوآرو، مهندس بازرگان، و ... ‌. یادآوری: شاخص‌ها همیشه بافاصله نوشته می‌شوند، مگر آن‌ها که همیشه در کنار اسم خود به‌کار می‌روند و جزئی از آن‌ شده‌اند. مثال: امیربانو، بی‌بی‌شطیطه، حاجی‌فیروز، حسن‌دله، عباس‌میرزا، رضاخان، رضاشاه،‌ رضا‌قلی‌خان، شاه‌عباس، فتحعلی‌شاه، کَل‌عباس، مش‌مریم، ملاصدرا، ملانصرالدین، میرزاکوچک‌خان، ناصرالدین‌شاه، ننه‌بلقیس،‌ و ... . سید محمد بصام @arayehha
✳️ انسان برای ناميدن اشيای نوپديد و بيان مفاهيم تازه به واژه‌های جديد احتياج دارد، و همهٔ زبان‌ها اين توان را دارند که در صورت نياز واژه‌های تازه بسازند. ❇️ ساختن واژه‌های جديد به دو روش انجام می‌پذيرد: ناخودآگاه و آگاهانه. ◀️ واژه‌سازی ناخودآگاه را عامهٔ مردم بر اساس شمّ زبانیِ خود به صرافت طبع و بی‌آنکه فرايندهای واژه‌سازی را آگاهانه آموخته باشند انجام می‌دهند. ... بی‌ترديد، بخش اعظم واژه‌های هر زبان از اين طريق ساخته شده‌اند. ◀️ واژه‌سازی آگاهانه را شخص یا نهاد معیّنی با وقوف به قواعد واژه‌سازی انجام می‌دهد و حاصل آن معمولاً واژه‌های عالمانه است. ... ◀️ نکتهٔ بسیار مهمی که نباید از آن غفلت کرد این است که میان واژه‌سازی ناخودآگاه و واژه‌سازی آگاهانه مرزی عبورناپذیر وجود ندارد؛ هر دو مبتنی بر قواعد دستوری‌اند و مشترکات فراوان دارند. ... . ❇️ برگرفته از مقالهٔ «بررسی فرایندهای واژه‌سازی عامیانه بر اساس فرهنگ اصطلاحات عامیانهٔ خودرو»، علاءالدین طباطبایی، مجلهٔ نامهٔ فرهنگستان، پاییز ۱۳۸۴، شمارهٔ پیاپی: ۲۷، ص ۱۹۲–۲۰۱. @arayehha
✳️ نماد و تمثیل از این نظر که هر دو تصویرگر حقایق نامرءی هستند مشترکند و میان جهان مرءی و نامرءی پیوند برقرار می‌کنند؛ امّا نماد، قلمرو معنایی گسترده و گاه متناقضی دارد. به سختی می‌توان تمثیل را به عنوان یک مفهوم یا ایده‌ی مبدل واحد در نظر گرفت. تمثیل، ساختاری از تصویرهاست که معانی متعدّد را بیان می‌کند. قلمرو معنی در تمثیل محدودتر از نماد است. در تمثیل تاکید بر تصویر برای صرف تصویر نیست امّا در نماد چنین است. ❇️ فرق دیگر تمثیل با نماد آن است که تمثیل در یک کلمه شکل نمی‌گیرد، بلکه مجموعه‌ای از حوادث و عوامل و اشخاص در قالب یک روایت (ولو در حدّ یک جمله) نقش بازی می‌کنند. بنابراین تمثیل ترکیبی است از عوامل و عناصر مختلف که روایت به آنها فرم می‌دهد. این روایت، تصویری است از یک اندیشه، یک وضعیت، یک پیام یا یک مفهوم انتزاعی که در قالب اعمال و خصلتهای انسانی و حیوانی یا نباتی و یا حتّی جمادات شکل داده می‌شود. ❇️ فتوحی، محمود. (۱۳۸۵) بلاغت تصویر. تهران. @arayehha
✳️ راجع‌ به تسمیه عروض یک قول آن است که شعر از جهت وزن به آن عرضه می‌شود و از این‌روست که آن را عروض خوانده‌اند یعنی معروض‌علیه. قول دیگر آن‌است که این علم نخست در مکه به‌وجود آمد به‌وسیله‌ی خلیل‌بن‌احمد و مکه را عروض هم می‌خوانده‌اند. این هر دو قول البته مشکوک است و ساختگی. شاید هم قول درست‌تر آن است که گفته‌اند عروض شعر یعنی جز آخر اولین مصراع به‌منزله‌ی ستون خیمه است و آن را به‌همین جهت عروض خوانده‌اند؛ چوبی که خیمه بدان استوار است. در واقع با ملاحظه‌ی قدرت و استقامت این ستون است که بیت بیت شعر درست می‌شود. این‌جا نکته‌یی هست در خور تامل: بیشتر الفاظی که در عروض و قافیه اصطلاح شده است از همین مشابهت بین بیت شعر هست با لوازم زندگی بدوی-خیمه و شتر- درست شده است مثل وتد، سبب، فاصله، قافیه، روی و جز آن‌ها... بله ظاهر آن است که شعر عربی اول در بین بدوی‌ها پدید آمده است و اهل حضر که بعد آن‌را اقتباس کرده‌اند رموز شعر را هم‌چنان با اسم‌های آن از بدوی‌ها باید گرفته باشند. حتی عروض به معنی ماده شتر سرکش نیز استعمال شده است و در یک بیت عربی شعر تشبیه شده است به‌این ماده شتر سرکش که گویی شاعر آن را رام می‌کند. آیا همین خود وجه دیگری نیست در بیان سبب تسمیه‌ی عروض؟ بعضی این احتمال را داده‌اند اما مطلب به‌هر حال مبهم است و محتاج بحث و تحقیق. باری عروض عربی بنابر مشهور اختراع خلیل‌بن‌احمد فراهیدی است: یک لغوی از علمای بصره، و آن هم به‌طریقی مبهم. می‌گویند وی خود تمام قواعد عروض را کشف کرد و تدوین. مطابق روایات وی در عبور از بازار مس‌گران به‌هنگام شنیدن صدای چکشی که آن‌ها بر طشت می‌زدند، به‌فکر اختراع عروض خویش افتاد. ❇️ زرین‌کوب، عبدالحسین شعر بی‌دروغ شعر بی‌نقاب، انتشارات علمی، چاپ یازدهم، ۱۳۹۲، صص ۱۰۸ و ۱۰۹. @arayehha
1- اِعْتراض:‌ آوردن یك یا چند جملۀ زاید در میان كلام است كه اگر حذف شود، جملۀ اصلی به حال خود باقی بماند، و شرط است كه متضمّن فایده‌ای به غیر از رفعِ ابهام باشد. اعتراض، برای القاء مقاصد گوناگون، از جملهَ: تنزیه، تعظیم، دعا، نفرین، تنبیه و ایقاظِ سامع، تخصیص بیانِ سبب، تَهْویل، تفخیم، تأویل و تسكین و اِسكاتِ مخاطب به كار می‌رود. 2- ایضاح: آن است كه معنی سخن، ابتدا مُجْمَل و مُبهم، و سپس مشروح و مفصّل بیان شود، و مقصود از آن ممكن است تفخیم، تعظیم، یا تأكید باشد، مانند: از چــار چـــیز مـگــذر گــر عاقــــلی و زیـــرك امن و شرابِ بی‌غَش معشوق و جای خالی (حافظ) 3- ایغال: آن است كه شاعر مقصودی را به كمال در بیتی بگوید و چون به قافیه رسد، واژه‌ای مناسب با موضوع بیت بیاورد كه بر زیبایی كلام بیفزاید، مانند: اخــتیارِ دستِ او جود است جودِ بی‌ریا اعتقادِ رای او عین است، عینِ بی‌عیار (منوچهری) 4- بَسْط: اطنابی است كه در نتیجۀ فراوانی جمله‌ها حاصل شود. 5- تَتْمیم: آن است كه كلام به گونه‌ای ایراد شود كه موهمِ خلافِ مقصود نباشد، امّا عبارتی یا واژه‌ای بدان افزوده شود كه نكته‌ای بلاغی، مانند مبالغه، بر آن بیفزاید، مانند: خون دل می‌چكد از این نامه انـــدكی گــــر ورا بیفشـاری (فتحعلی خان صبا) 6- تَذْییل: آن است كه به گونه‌ای جمله‌های مترادف بیاورند كه معنی، برای‌ آن كه نمی‌فهمد، روشن و برای آن كه می‌فهمد، مؤكَّد شود، و معمولاً‌ در مواردی به كار می‌رود كه تیزفهمان و كندفهمان در یك جا جمع باشند. 7- تَفْریع: آن است كه پس از اثباتِ حكمی، دربارۀ‌ امری، آن را برای امری دیگر اثبات كنند. بدان‌گونه كه شاعر وصفی را در خصوص كسی یا چیزی آغاز كند، و سپس با استفاده از صیغۀ نفی در تشبیه تفضیل آن را در همان صفت از كسی یا چیزی دیگر فروتر بداند، مانند: ســـبز دریـــا «كه برآشوبد و برخیزد موج كــه زبیمِ غـــــرقش خــــلق بُوَند اندروا» نه عطا بخش‌تر از خواجه كه خشنود بود آن وزیـــــرِ مـــلكِ مشـــرق تـــاج‌الامـــرا 8- تكرار (یا تكریر): از روش‌های متداول در اطناب است، مانند: بهار آمد بهار آمد بهارِ مشك‌بار آمد نگار آمد نگار آمد نگارِ گل ‌عِذار آمد (مولوی) تكرار داستان‌ها و تكرار مطالب مربوط به بهشت و دوزخ، در قرآن كریم، همه از این قبیل است. تكرار ممكن است به قصدِ تأكید ترغیب، مبالغه، التذاذ، ارشاد، اِستیعاب، اِنذار و نفی تهمت به كار رود و گاه در نتیجۀ تعدّدِ متعلِّقِ آن به وجود می‌آید، مانند تكرار آیۀ: « فَبِأَی آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ » (الرحمن) «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می­کنید؟ 9- تَكْمیل (یا اِحْتِراس): كلامی است كه نخست، موهمِ معنایی خلاف مقصود گوینده شود و سپس گوینده توضیحی بیاورد كه مقصود اصلی او معلوم شود، مانند: نمی‌خواهم كه در چشمم نشینی كه اینجا هم میانِ مردمــــان است. 10- توشیع:‌ آن است كه، در اواخر بیت، واژه‌ای مبنی بر دو مصداق بیاورند و سپس دو مصداق آن را (معمولاً به صورت دو اسم معطوف و معطوفٌ علیه) ذكر كنند، چنان‌كه مصداق دوم در موضع قافیه قرار گیرد، مانند: آسایش دو گیتی تفسیرِ این دو حرف است با دوســـتان مروّت با دشــــمنان مـــــــدارا (حافظ) 11- ذكرِ خاصّ پس از عامّ: آن است كه، به منظور اهمیت دادن به معنی خاصّ، نخست معنی عامّ را ذكر كنند و سپس معنی خاصّ را به آن عطف كنند، مانند: همه‌ كس طالبِ یار است چه هشیار و چه مست همه جا خانۀ عشق است چه مسجد چه كِنشت 12- ذكرِ عامّ پس از خاصّ: آن است كه نخست معنی خاصّ را ذكر كنند و سپس معنی عامّ را به آن عطف كنند، مانند: بدین زودی از من چرا سیر گشتی؟ نگــــــارا به این زود ســیری چرایی (فرّخی سیستانی) 13- زیادَت: آن است كه با افزودن یك یا چند حرف یا كلمۀ زاید، بر معنی تأكید كنند. سخنور، برای رعایت مقتضای حال، گاه باید به اطناب بگراید و گاه باید از آن دوری کند. استعمال آن، در جایگاه نامناسب خطا و مخل بلاغت است و در جایگاه مناسب، موجب بلاغت می­شود. ◀️‌ علمای بلاغت استعمال اطناب را به منظور فهماندن مطلب، تاثیر بخشیدن در شنونده، و به هنگام سخن گفتن با عامه مردم، عذر آوردن، انذار و ترساندن، برانگیختن و ترغیب کردن، و در مقام بر­قرار کردن صلح میان دو تن یا دو گروه، نیکو دانسته­ اند. ❇️ منبع: دانش­نامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1384، ج1، ص451. @arayehha
چهارم دی ماه زادروز «ابوعبدالله جعفربن محمد» معروف به "رودکی" نخستین شاعر بزرگ زبان پارسی @arayehha
‍ ‍ ۴ دی زادروز رودکی (زاده ۴ دی ۲۵۰ سمرقند -- درگذشته سال ۳۱۹ پنجکنت) نخستین شاعر پارسی‌گوی او که در رودک سمرقند چشم به جهان گشود، در هشت سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت. وی که از شعرا و سخن سرایان بزرگ و نامدار است از نعمت بینایی بی‌بهره بود، اما روحی با عظمت و اندیشه‌ای بلند و طبعی عالی داشت. چنـگ را نــیز نیکو می‌نواخت، نوایی گرم داشت و قصیده و غزل و مثنوی شیوا می‌سرود و بــه سبـک خراسانی مدیحه سرایی می‌کرد. او شاعر دربار نصربن احمد سامانی بود که در اثر جلب رضایت او صاحب مکنت فراوان شد، ولی پـایان عمر را به تنگدستی گذراند. وی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترین‌ها نیز بشمار می‌رود. تعداد سروده‌های رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته‌اند؛ ولی آنچه اکنون بجامانده، بیش از هزار بیت نیست که مجموعه‌ای از قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی را در بر می‌گیرد. از دیگر آثارش و مهمترینش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند. او به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی نیز در آورده است ، اما متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنوی‌های وی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و به همین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه‌ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند. @arayehha
آرامگاه رودکی روستای پنج کنت/ دوشنبه/تاجیکستان با یک کلیک وارد اشعار «رودکی» شوید👇 <http://ganjoor.net/roodaki/> ۴ دی ماه، زادروز استاد شاعران و تثبیت کننده شعر فارسی؛ @arayehha