شاخص چیست؟
در دستورزبان فارسی، عنوانها و لقبهایی که همراه با اسم میآیند «شاخص» نام دارند. شاخص یا برای احترام میآید یا سِمت و منصب افراد را نشان میدهد یا نشانۀ نَسَب و رتبۀ علمی است و یا مواردی از این دست. مثال:
آخوند علی زنوزی، آقا سید کاظم رشتی، استاد مینُوی، امام رضا، بانو فرحِ پهلوی، پاپ فرانسیس، پدر ژپتو، پروفسور حسابی، پهلوان پوریا، حاج منصور ارضی، حکیم فردوسی، خواجه نظامالملک، دکتر خانلری، سپهبد خلبان نادر جهانبانی، سرهنگ قذافی، سید محمد بصام، شهید حججی، شیخ عباس قمی، علامه دهخدا، قاضی سعید قمی، کلنل محمدتقیخان پسیان، ملکالشعرا بهار، موسیو پوآرو، مهندس بازرگان، و ... .
یادآوری:
شاخصها همیشه بافاصله نوشته میشوند، مگر آنها که همیشه در کنار اسم خود بهکار میروند و جزئی از آن شدهاند. مثال:
امیربانو، بیبیشطیطه، حاجیفیروز، حسندله، عباسمیرزا، رضاخان، رضاشاه، رضاقلیخان، شاهعباس، فتحعلیشاه، کَلعباس، مشمریم، ملاصدرا، ملانصرالدین، میرزاکوچکخان، ناصرالدینشاه، ننهبلقیس، و ... .
#دستورزبان #فاصلهگذاری
سید محمد بصام
@arayehha
#واژه_سازی
#ساختن_واژه_های_جدید_برای_اشیای_نوپدید_و_مفاهیم_تازه
✳️ انسان برای ناميدن اشيای نوپديد و بيان مفاهيم تازه به واژههای جديد احتياج دارد، و همهٔ زبانها اين توان را دارند که در صورت نياز واژههای تازه بسازند.
❇️ ساختن واژههای جديد به دو روش انجام میپذيرد: ناخودآگاه و آگاهانه.
◀️ واژهسازی ناخودآگاه را عامهٔ مردم بر اساس شمّ زبانیِ خود به صرافت طبع و بیآنکه فرايندهای واژهسازی را آگاهانه آموخته باشند انجام میدهند. ... بیترديد، بخش اعظم واژههای هر زبان از اين طريق ساخته شدهاند.
◀️ واژهسازی آگاهانه را شخص یا نهاد معیّنی با وقوف به قواعد واژهسازی انجام میدهد و حاصل آن معمولاً واژههای عالمانه است. ...
◀️ نکتهٔ بسیار مهمی که نباید از آن غفلت کرد این است که میان واژهسازی ناخودآگاه و واژهسازی آگاهانه مرزی عبورناپذیر وجود ندارد؛ هر دو مبتنی بر قواعد دستوریاند و مشترکات فراوان دارند. ... .
❇️ برگرفته از مقالهٔ «بررسی فرایندهای واژهسازی عامیانه بر اساس فرهنگ اصطلاحات عامیانهٔ خودرو»، علاءالدین طباطبایی، مجلهٔ نامهٔ فرهنگستان، پاییز ۱۳۸۴، شمارهٔ پیاپی: ۲۷، ص ۱۹۲–۲۰۱.
@arayehha
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#فرق_تمثیل_و_نماد
✳️ نماد و تمثیل از این نظر که هر دو تصویرگر حقایق نامرءی هستند مشترکند و میان جهان مرءی و نامرءی پیوند برقرار میکنند؛ امّا نماد، قلمرو معنایی گسترده و گاه متناقضی دارد.
به سختی میتوان تمثیل را به عنوان یک مفهوم یا ایدهی مبدل واحد در نظر گرفت.
تمثیل، ساختاری از تصویرهاست که معانی متعدّد را بیان میکند.
قلمرو معنی در تمثیل محدودتر از نماد است.
در تمثیل تاکید بر تصویر برای صرف تصویر نیست امّا در نماد چنین است.
❇️ فرق دیگر تمثیل با نماد آن است که تمثیل در یک کلمه شکل نمیگیرد، بلکه مجموعهای از حوادث و عوامل و اشخاص در قالب یک روایت (ولو در حدّ یک جمله) نقش بازی میکنند.
بنابراین تمثیل ترکیبی است از عوامل و عناصر مختلف که روایت به آنها فرم میدهد.
این روایت، تصویری است از یک اندیشه، یک وضعیت، یک پیام یا یک مفهوم انتزاعی که در قالب اعمال و خصلتهای انسانی و حیوانی یا نباتی و یا حتّی جمادات شکل داده میشود.
❇️ فتوحی، محمود. (۱۳۸۵) بلاغت تصویر. تهران.
@arayehha
#معنی_واژه
#وجه_تسمیه_واژه_عروض
✳️ راجع به تسمیه عروض یک قول آن است که شعر از جهت وزن به آن عرضه میشود و از اینروست که آن را عروض خواندهاند یعنی معروضعلیه. قول دیگر آناست که این علم نخست در مکه بهوجود آمد بهوسیلهی خلیلبناحمد و مکه را عروض هم میخواندهاند. این هر دو قول البته مشکوک است و ساختگی. شاید هم قول درستتر آن است که گفتهاند عروض شعر یعنی جز آخر اولین مصراع بهمنزلهی ستون خیمه است و آن را بههمین جهت عروض خواندهاند؛ چوبی که خیمه بدان استوار است. در واقع با ملاحظهی قدرت و استقامت این ستون است که بیت بیت شعر درست میشود. اینجا نکتهیی هست در خور تامل: بیشتر الفاظی که در عروض و قافیه اصطلاح شده است از همین مشابهت بین بیت شعر هست با لوازم زندگی بدوی-خیمه و شتر- درست شده است مثل وتد، سبب، فاصله، قافیه، روی و جز آنها... بله ظاهر آن است که شعر عربی اول در بین بدویها پدید آمده است و اهل حضر که بعد آنرا اقتباس کردهاند رموز شعر را همچنان با اسمهای آن از بدویها باید گرفته باشند. حتی عروض به معنی ماده شتر سرکش نیز استعمال شده است و در یک بیت عربی شعر تشبیه شده است بهاین ماده شتر سرکش که گویی شاعر آن را رام میکند. آیا همین خود وجه دیگری نیست در بیان سبب تسمیهی عروض؟ بعضی این احتمال را دادهاند اما مطلب بههر حال مبهم است و محتاج بحث و تحقیق. باری عروض عربی بنابر مشهور اختراع خلیلبناحمد فراهیدی است: یک لغوی از علمای بصره، و آن هم بهطریقی مبهم. میگویند وی خود تمام قواعد عروض را کشف کرد و تدوین. مطابق روایات وی در عبور از بازار مسگران بههنگام شنیدن صدای چکشی که آنها بر طشت میزدند، بهفکر اختراع عروض خویش افتاد.
❇️ زرینکوب، عبدالحسین
شعر بیدروغ شعر بینقاب، انتشارات علمی، چاپ یازدهم، ۱۳۹۲، صص ۱۰۸ و ۱۰۹.
@arayehha
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#انواع_اطناب
1- اِعْتراض:
آوردن یك یا چند جملۀ زاید در میان كلام است كه اگر حذف شود، جملۀ اصلی به حال خود باقی بماند، و شرط است كه متضمّن فایدهای به غیر از رفعِ ابهام باشد. اعتراض، برای القاء مقاصد گوناگون، از جملهَ: تنزیه، تعظیم، دعا، نفرین، تنبیه و ایقاظِ سامع، تخصیص بیانِ سبب، تَهْویل، تفخیم، تأویل و تسكین و اِسكاتِ مخاطب به كار میرود.
2- ایضاح:
آن است كه معنی سخن، ابتدا مُجْمَل و مُبهم، و سپس مشروح و مفصّل بیان شود، و مقصود از آن ممكن است تفخیم، تعظیم، یا تأكید باشد، مانند:
از چــار چـــیز مـگــذر گــر عاقــــلی و زیـــرك
امن و شرابِ بیغَش معشوق و جای خالی
(حافظ)
3- ایغال:
آن است كه شاعر مقصودی را به كمال در بیتی بگوید و چون به قافیه رسد، واژهای مناسب با موضوع بیت بیاورد كه بر زیبایی كلام بیفزاید، مانند:
اخــتیارِ دستِ او جود است جودِ بیریا
اعتقادِ رای او عین است، عینِ بیعیار
(منوچهری)
4- بَسْط:
اطنابی است كه در نتیجۀ فراوانی جملهها حاصل شود.
5- تَتْمیم:
آن است كه كلام به گونهای ایراد شود كه موهمِ خلافِ مقصود نباشد، امّا عبارتی یا واژهای بدان افزوده شود كه نكتهای بلاغی، مانند مبالغه، بر آن بیفزاید، مانند:
خون دل میچكد از این نامه
انـــدكی گــــر ورا بیفشـاری
(فتحعلی خان صبا)
6- تَذْییل:
آن است كه به گونهای جملههای مترادف بیاورند كه معنی، برای آن كه نمیفهمد، روشن و برای آن كه میفهمد، مؤكَّد شود، و معمولاً در مواردی به كار میرود كه تیزفهمان و كندفهمان در یك جا جمع باشند.
7- تَفْریع:
آن است كه پس از اثباتِ حكمی، دربارۀ امری، آن را برای امری دیگر اثبات كنند. بدانگونه كه شاعر وصفی را در خصوص كسی یا چیزی آغاز كند، و سپس با استفاده از صیغۀ نفی در تشبیه تفضیل آن را در همان صفت از كسی یا چیزی دیگر فروتر بداند، مانند:
ســـبز دریـــا «كه برآشوبد و برخیزد موج
كــه زبیمِ غـــــرقش خــــلق بُوَند اندروا»
نه عطا بخشتر از خواجه كه خشنود بود
آن وزیـــــرِ مـــلكِ مشـــرق تـــاجالامـــرا
8- تكرار (یا تكریر):
از روشهای متداول در اطناب است، مانند:
بهار آمد بهار آمد بهارِ مشكبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگارِ گل عِذار آمد
(مولوی)
تكرار داستانها و تكرار مطالب مربوط به بهشت و دوزخ، در قرآن كریم، همه از این قبیل است. تكرار ممكن است به قصدِ تأكید ترغیب، مبالغه، التذاذ، ارشاد، اِستیعاب، اِنذار و نفی تهمت به كار رود و گاه در نتیجۀ تعدّدِ متعلِّقِ آن به وجود میآید، مانند تكرار آیۀ:
« فَبِأَی آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ » (الرحمن)
«پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید؟
9- تَكْمیل (یا اِحْتِراس):
كلامی است كه نخست، موهمِ معنایی خلاف مقصود گوینده شود و سپس گوینده توضیحی بیاورد كه مقصود اصلی او معلوم شود، مانند:
نمیخواهم كه در چشمم نشینی
كه اینجا هم میانِ مردمــــان است.
10- توشیع:
آن است كه، در اواخر بیت، واژهای مبنی بر دو مصداق بیاورند و سپس دو مصداق آن را (معمولاً به صورت دو اسم معطوف و معطوفٌ علیه) ذكر كنند،
چنانكه مصداق دوم در موضع قافیه قرار گیرد، مانند:
آسایش دو گیتی تفسیرِ این دو حرف است
با دوســـتان مروّت با دشــــمنان مـــــــدارا
(حافظ)
11- ذكرِ خاصّ پس از عامّ:
آن است كه، به منظور اهمیت دادن به معنی خاصّ، نخست معنی عامّ را ذكر كنند و سپس معنی خاصّ را به آن عطف كنند، مانند:
همه كس طالبِ یار است چه هشیار و چه مست
همه جا خانۀ عشق است چه مسجد چه كِنشت
12- ذكرِ عامّ پس از خاصّ:
آن است كه نخست معنی خاصّ را ذكر كنند و سپس معنی عامّ را به آن عطف كنند، مانند:
بدین زودی از من چرا سیر گشتی؟
نگــــــارا به این زود ســیری چرایی
(فرّخی سیستانی)
13- زیادَت:
آن است كه با افزودن یك یا چند حرف یا كلمۀ زاید، بر معنی تأكید كنند.
سخنور، برای رعایت مقتضای حال، گاه باید به اطناب بگراید و گاه باید از آن دوری کند. استعمال آن، در جایگاه نامناسب خطا و مخل بلاغت است و در جایگاه مناسب، موجب بلاغت میشود.
◀️ علمای بلاغت استعمال اطناب را به منظور فهماندن مطلب، تاثیر بخشیدن در شنونده، و به هنگام سخن گفتن با عامه مردم، عذر آوردن، انذار و ترساندن، برانگیختن و ترغیب کردن، و در مقام برقرار کردن صلح میان دو تن یا دو گروه، نیکو دانسته اند.
❇️ منبع:
دانشنامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1384، ج1، ص451.
@arayehha
چهارم دی ماه
زادروز «ابوعبدالله جعفربن محمد» معروف به "رودکی" نخستین شاعر بزرگ زبان پارسی
@arayehha
۴ دی زادروز رودکی
(زاده ۴ دی ۲۵۰ سمرقند -- درگذشته سال ۳۱۹ پنجکنت) نخستین شاعر پارسیگوی
او که در رودک سمرقند چشم به جهان گشود، در هشت سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
وی که از شعرا و سخن سرایان بزرگ و نامدار است از نعمت بینایی بیبهره بود، اما روحی با عظمت و اندیشهای بلند و طبعی عالی داشت.
چنـگ را نــیز نیکو مینواخت، نوایی گرم داشت و قصیده و غزل و مثنوی شیوا میسرود و بــه سبـک خراسانی مدیحه سرایی میکرد.
او شاعر دربار نصربن احمد سامانی بود که در اثر جلب رضایت او صاحب مکنت فراوان شد، ولی پـایان عمر را به تنگدستی گذراند.
وی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بشمار میرود.
تعداد سرودههای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانستهاند؛ ولی آنچه اکنون بجامانده، بیش از هزار بیت نیست که مجموعهای از قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی را در بر میگیرد.
از دیگر آثارش و مهمترینش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند. او به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی نیز در آورده است ، اما متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای وی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست.
در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و به همین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبهای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.
@arayehha
آرامگاه رودکی
روستای پنج کنت/ دوشنبه/تاجیکستان
با یک کلیک وارد اشعار «رودکی» شوید👇
<http://ganjoor.net/roodaki/>
۴ دی ماه، زادروز استاد شاعران و تثبیت کننده شعر فارسی؛ #رودکی
@arayehha
چهارم دی ماه
زادروز «احمد اعطا » با نام ادبی "احمد محمود" نویسنده معاصر
@arayehha
دانشهای ادبی
چهارم دی ماه زادروز «احمد اعطا » با نام ادبی "احمد محمود" نویسنده معاصر @arayehha
۴ دی زادروز احمد محمود
(زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز -- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج) نویسنده
او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانند. معروفترین رمان او همسایهها در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده میشود.
او از پدر و مادری دزفولی زاده شد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی میدانست. در برخی از آثارش چون همسایهها و مدار صفر درجه، واژهها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم میخورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبهها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علایی گرفته شدهاست که حدود سال ۱۳۲۳ در دزفول بهدست افراد ناشناسی ترور شده است.
او در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند و پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخشبخش آزاد شدند؛ درحالیکه تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.
او یکی از این دانشجویان بود که توبهنامه امضاء نکرد، به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد.
او مدتی هم در حوالی خلیجفارس، از جمله در بندرلنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران باعنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند.
در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام "صب میشه" در مجله امید ایران منتشر شد و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی بهچاپ برساند. او میگفت:
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.
آرامگاه وی در امامزاده طاهر کرج است.
@arayehha
نگاهی به رودکی به مناسبت ۴دی ماه زاد روزپدر شعر فارسی
غزل رودکی وارنیکوبود
غزلهای من رودکی وارنیست
عنصری
رودکی چهار دی ۲۴۴ متولدشد
او استاد شاعران وپدر شعرفارسی است.
شعراو ملموس ،واقعی وامروزی است
دردهای رودکی بخصوص نالیدنش ازدرد پیری امروز گویا سخنی از زبان ماست.
مرا بسودوفروریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لابل چراغ تابان بود
نهال درخت برومندوسایه گستر ادب پارسی را رودکی وهم عصران اوکاشتند
وبا پرورش وخلاقیت وشوق فردوسی سعدی .حافظ. مولوی. نظامی .خیام
به بارنشست وبرجهان معنویت وادب
جهان سایه گسترد.
.
رودکی از اقران خودبرتربود
سبک اوسهل وممتنع است چنانکه
به قول نظامی عروضی تا زمان نظامی
هرچه شاعران خواستند
شعری همترازشعرمعروف
بوی جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آیدهمی
بسرایند نتوانستد
ابوعلی بلعمی وزیر معتقد بود که :رودکی درهمه ی عرب وعجم بی نظیر است.
وقتی امیر بخارا چندسالی بود که درهرات مانده بود وبه بخارا نمی رفت .
اطرافیان به رودکی پناه بردند
تا امیر را برای حرکت به بخارا تشویق کند.
رودکی باسرودن و چنگ نوازی آنچنان امیررا منفعل کرد که به قول نظامی عروضی (از تخت فرودآمدوبی موزه پای دررکاب خنگ نوبتی نهاد) وبه طرف بخارا حرکت کرد
منظور نظامی از اوردن این حکایت
تاثیر شعراست برروان آدمیزاد
شعررودکی. به تعبیر خوداو(لفظ همه خوب وبه معنی همه آسان)
تشبیهات لطیف ومحسوس از مظاهرطبیعت بی نظیراست استادشاعران آن شاعر تیره چشم روشن بین
دانش را اندر دل چراغ روشن می داند
وصف اواز عشق زیبا رویان .از بزم وشادی از دوران پیری از افسوس بر گذشتن ایام جوانی همه چون قطرات روشن باران دلپذیر ومروارید گونه است
شاعران قرن چهارم به خرد.شادی. وصف طبیعت .مدح اهمیت می داده اندکه رودکی هم این همه را دارد
رودکی لذتها ورامشهایی را که درکنار سیه چشمان بخارادرمی یافت قدر می شناخت
شادی زی باسیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه وباد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکردباید یاد
باد وابراست این جهان فسوس
باده پیش آر،هرچه باداباد
این نفس گرم رودکی است که تا درخت شعر فارسی پرباراست. برمیوه های مروارید گونه شعر دری می دمد.
ل.بهرامیان
@arayehha
#ریشه_شناسی_واژه
#زمستان
گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این باره نوشته است:
واژۀ زمستان از دو جزء «زَم» و «ـِستان» تشکیل شدهاست. جزء نخست بهمعنی زمستان و برف و سرماست که در واژۀ «زمهریر» بهمعنای سرمای سخت نیز دیده میشود.
جزء دوم این واژه، یعنی «ـِستان»، پسوند زمان است. بنابراین، کلمۀ «زمستان» یعنی زمان سرما.
#ریشه_کلمات
@arayehha