eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
280 دنبال‌کننده
262 عکس
15 ویدیو
0 فایل
🌱 خانه هنر و رسانه پیشرفت 🌱مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) 🌱کتاب‌ها: 🔻از اتم تا بی‌نهایت 🔻دانش‌ورزی حاصلخیز 🔻مدیر شریف 🔻ترش شیرین ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقش‌آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕ زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقش‌آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن⬇️
زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقش‌آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن: 🔸اولین جشنواره ملی زرشک تأثیر خودش را گذاشت. طوری ‌که دو ماه بعد، استانداری برای کمک به حوزه زرشک پا پیش گذاشت. آذرماه همان سال با شرکت‌های دانش‌بنیان جلسه‌ای با عنوان «بررسی طرح‌های دانش‌بنیان در حوزه فرآوری زرشک» تشکیل داد و من هم درباره ایده ترفروشی و ظرفیت صنعتی و فناوری استان برای تحقق آن توضیح دادم. نتیجه رفت‌و‌آمد‌های متعددم به پارک علم و فناوری خراسان جنوبی، شروع همکاری با دو شرکت بود. با شرکت «چاوش صنعت خاوران» که تولیدکننده دستگاه دان‌کن زرشک بود برای تولید پنجاه دستگاه به توافق اولیه رسیدم. همچنین قرار شد شرکت «فراساخت پویا ساینا» برای اولین‌بار در ایران یک دستگاه شست‌وشوی زرشک تولید کند. دستگاهی که کم‌کم تبدیل به یک خط تولید شد. به صورتی‌که علاوه بر شست‌وشو، زرشک‌ها رطوب‌گیری هم می‌شد. برای تأمین مالی طرح ترفروشی، اولین راه به بنیاد علوی ختم می‌شد؛ ولی بنیاد فقط می‌توانست بخشی از اعتبار لازم را فراهم کند و آن هم شرطش راه‌اندازی یک شرکت تعاونی بود؛ جمع‌کردن چهل‌پنجاه عضوِ پای کار، ساده‌ نبود. نمایشگاه آبادیران 🔸در مرحله مذاکرات با بنیاد بودم که یکی از دوستانم در بنیاد علوی پیشنهاد شرکت در نمایشگاه آبادیران را داد. در نمایشگاه ‌توانستم بی‌واسطه و رودررو با مسئولین مؤسسه دانشمند که از زیرمجموعه‌های بنیاد مستضعفان بود و چندبار درخواست من را بی‌جواب گذاشته بود، حرف بزنم. بازدید از غرفه‌های دو شرکت همراهم موثر بود و توضیحات و گزارش من هم آنقدر تخصصی بود که مسئولان مؤسسه متقاعد شدند طرح من برای فرآوری زرشک فقط روی کاغذ نیست و قابلیت عملیاتی‌شدن دارد و چند گام اول را هم برداشته‌ام. مقدمات اولیه تعلق تسهیلات مؤسسه دانشمند در همان نمایشگاه انجام شد. این مسیر خط پایان ندارد 🔸بعداز نمایشگاه و گرفتن تسهیلات کارها شتاب بیشتری گرفت. باید تشکیل شرکت تعاونی را جدی‌تر دنبال می‌کردم. اول از خودم و اطرافیانم شروع کردم. قوم‌وخویش‌ها راحت‌تر از بقیه به من اعتماد می‌کردند و تعاونی زودتر راه می‌افتاد. اغلبشان از باغداران کوچک زرشک بودند. زندگی‌های سطح متوسط و حتی پایینی داشتند و متراژ باغ‌های زرشک‌شان به هکتار نمی‌رسید. با هر مشقتی بود شرکت تعاونی «الماس سرخ مشکات» را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم و توانستیم 48 فقره تسهیلات خرد بگیریم. خیالم آسوده بود که توانسته بودیم به‌عنوان یک حلقه میانی، ظرفیت‌های حاکمیت را در مسیر توسعه قرار بدهیم و با تشکیل شرکت تعاونی از انحراف تسهیلات جلوگیری کنیم. این همان کاری بود که ژاپن سال‌های قبل کرده بود؛ یعنی هدایت تسهیلات و منابع. 🔸با پنج‌میلیارد سرمایه اولیه شرکت تعاونی و یک‌میلیارد وام مؤسسه دانشمند، توانستم بالاخره قرارداد دستگاه‌های دان‌کن زرشک و خط تولید شست‌وشوی زرشک را نهایی کنم. چند ماه بعد با آنکه هنوز مدت زیادی از راه‌اندازی شرکت تعاونی نگذشته بود، رضایت از بازدهی بالای دستگاه‌ها و به صرفه‌تربودن ترفروشی شگفت‌انگیز بود. طوری‌که هر جا می‌رفتم باغدارها با خوشحالی جلو می‌آمدند و قدردانی می‌کردند؛ به‌خصوص‌ آنهایی که توانسته بودند بدون واسطه زرشک‌هایشان را با قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی دلال‌ها به بازارهای شهرها و حتی استان‌های دیگر برسانند. خیر و برکت ایدۀ ترفروشی، حتی به کسانی که باغدار نبودند هم رسیده بود؛ مثلا شنیدم چند نفر با خرید دستگاه دان‌کن و خرید زرشک از باغدارها برای خودشان منبع درآمد ایجاد کرده بودند. حتی یکی از برندهای معروف تولید سوغاتی استان خراسان هم با خرید چند دستگاه، وارد میدان ترفروشی زرشک شده‌بود. 🔸همه این نتایج در حالی است که ما هنوز در ابتدای مسیر طرح ترفروشی زرشک هستیم. هنوز در حال تأمین دستگاه‌هایی مثل انجماد سریع، دُم‌گیر زرشک و فریزدرایر هستیم. آشنایی با شرکت تولیدکننده دستگاه انجماد سریع و شرکت سازنده فریزدرایر هم از مواهب شرکت در نمایشگاه آبادیران است. همزمان که دارم بقیه ایده‌ها مثل سردخانه‌های اقتصادی و خرمن هوشمند را بررسی می‌کنم، برای تولید فرآورده‌های متنوع خوراکی از زرشک هم تلاش می‌کنم. حالا نه تنها به افزایش اثرگذاری در حوزه زرشک فکر می‌کنم بلکه آماده‌ام تا اگر در هر حوزه دیگری نیاز فناورانه‌ای‌ به وجود بیاید، برای گره‌گشایی از زندگی هم‌استانی‌هایم وارد میدان بشوم. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳ گفت‌وگو با نعمت‌الله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
روایت پیشرفت ایران
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳ گفت‌وگو با نعمت‌الله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳ گفت‌وگو با نعمت‌الله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما 🔸در روایت پیشرفت مثال همافرها را عرض می‌کنم. همافرها نقل می‌کردند قبل از انقلاب که مستشاران آمریکایی بودند، مثلا وقتی F14 را باز و بسته می‌کردیم و به یک قطعه‌ای می‌رسیدیم، مهندسشان می‌گفت برو فلان چیز را بیاور. یکی از همافرها می‌گوید من رفتم دیگر هرچی می‌شد را آوردم گذاشتم آنجا که یکبار بتوانم این قطعه را که یک جای حساس F14 بود ببینم. بالاخره این با پررویی یکبار می‌بیند که آن قطعه را چطوری باز و بسته‌اش می‌کنند و همان یکبار هم بوده است. دفعه دیگر مثلا طرف بهش نمی‌گوید که برو دستمال بیاور، رسما بهش می‌گوید پاشو برو بیرون و حذفش می‌کند. خب بعد مثلا در شروع جنگ، آمریکایی‌ها به عراق می‌گویند که 6 ماه دیگر، جمهوری اسلامی یک پرنده ندارد بپرد و هواپیماهایش کاملا می‌خوابد. نمی‌خواهم حالا طول و تفسیرش بکنم. ببینید این ماجرا چقدر دراماتیک است؟ یا مثلا خاطره شهید تهرانی مقدم در لیبی. نکته‌اش این است که این رخداد، بر اساس ذکر و یادآوری است. برو آنجا چارچوبش را بگیر و بعد هر چقدر دوست داری نوآوری کن. 🔸روایت ماهواره فضایی زمانی درست اتفاق می‌افتد که جوان ما با شنیدنش، به همزادپنداری برسد؛ بگوید ببین اینها 4 تا دانشجوی ایرانی بودند. خب اینکه سینما یک کارخانه رؤیاسازی است، در غرب قطعا اینطوری است. وظیفه مثلا سینمای غربی و سینمای هالیوودی، در درجه اول ساختن رؤیا برای مخاطبش است. ولی در ما لزوما چنین تأثیری ندارد؛ در ما ایجاد تغافل و عصبانیت است. این سوال مهمی است و تیترش این می‌شود که «سینمای ما، باید سینمای آرمان‌سازی باشد و نه رؤیاسازی.» رؤیا آن امیال و گرایش‌هایی است که صرف تصورکردنش هم برایمان لذت‌بخش است. یعنی ما در رؤیاپردازی، خیالِ به جایی رسیدن نداریم؛ یک آرزو و خواستی است که صرف اینکه من تصورش می‌کنم هم لذت می‌برم. یعنی غایتش خودش است و هیچ بَعدی ندارد که من را فعال کند و به سمتی هُل بدهد. 🔸الان گرفتاری سینما و تمدن هند همین است. قرآن کریم می‌گوید مختال الفخور. این مختالی یکی از گرفتاری‌های تمدن هند است که اگر می‌توانست بگذارد کنار، با توجه به ضریب هوشی و امکانات بومی که دارد، اتفاقات عجیب و غریبی در کشورش می‌افتد. خب ما مثلا اگر به این مفاهیم دقت نکنیم، توقع داریم که سینماگر در عرصه پیشرفت، برای مخاطب رؤیا بسازد. در صورتی که اصلا نباید رؤیا بسازد، بلکه باید آرمان بسازد. رؤیا می‌شود همان مختالی و فخوری. رؤیا حد ندارد آن موقع. تو اگر می‌خواهی رؤیا بسازی برای مخاطب ایرانی در این فضا، باید بروی جنگ ستارگان بسازی؛ حد ندارد که. تو دیگر نمی‌توانی سوخو را رؤیایی کنی. در همین امریکا که کشور فرصت‌ها است، 99 درصد چرا احساس بدبختی دارند؟ آیا صرف اینکه این فرصت رؤیایی وجود دارد، برای تو کافی است؟ یعنی دوگانه رؤیا و حسرت؛ یا با افیونی که برایت از جهان سرمایه داری می‌سازم خوش هستی یا حسرت می‌کشی. 🔸وقتی که سینمای طرف مقابل ما کارخانه رؤیاسازی است، سینمایی که ما می‌خواهیم کارخانه آرمان‌سازی باید باشد. آرمان خواست و امیال و گرایش‌هایی است که من می‌خواهم بهش برسم و نه تنها می‌خواهم بهش برسم، خواستی است که ارزش آن از خودم بیشتر است. آن خواستی که من خودم را هزینه‌اش بکنم می‌شود آرمان. خارجی‌ها رؤیاپردازی می‌کنند و برای همین هم جوان فکر می‌کند آنجا همه‌اش خوشی است؛ کار سنگین آنها را نمی‌بیند. جوان‌های ما رؤیاپردازهای قوی هستند ولی آرمان ندارند؛ چون ما دیگر به آرمان ضریب نمی‌دهیم. 🔸ما الان با حکمت شُکر باید نگاه کنیم؛ اینکه داشته‌هایمان خیلی بوده است. مثلا از همینجا بگویم که فیلم بادیگارد خیلی عالی بوده است؛ بادیگارد روایت پیشرفتی است که دقیقا جای خودش قرار گرفته است. برایت آرمان ایجاد می‌کند؛ اینکه من برای همین کشور، دانشمند هسته‌ای بشوم یا دانشمند کشورم را حفظ کنم. در عین حال هم اصلا از سانتریفیوژ صحبت نمی‌کند ولی این که من دانشمند هسته‌ای‌ام را حفظ می‌کنم از دست دشمن؛ این یعنی پیشرفت. برعکس هناس که اتفاقا مرگ دانشمندم را دارد به من نشان می‌دهد. اما الان اگر بروی به منتقدین سینمای ما بگویی «سینما کارخانه رؤیا نیست، سینما کارخانه آرمان‌سازی است.» اینها مگر قبول می‌کنند؟ 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
سینما و ورزش ملی ۶ مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی تیم‌های ملی
روایت پیشرفت ایران
⭕ سینما و ورزش ملی ۶ مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی تیم‌های ملی
سینما و ورزش ملی ۶ مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی تیم‌های ملی 💠فیلم «پسران در قایق» سال 2023 / آمریکا 🔸تیم قایقرانی دانشگاه واشنگتن، به دنبال جذب نیروهای جدیدی برای تیم دوم و جوانان خود است. با توجه به اینکه بیشتر اعضای این شهر و دانشگاه، از جامعه کارگری هستند و مشکلات مالی دارند، دریافت حقوق و محل اسکان، انگیزه خوبی برای شرکت در جلسات آموزش و انتخاب تیم است. تعدادی از دانشجویان از جمله جو رنتس، با همین انگیزه به این تمرینات می‌روند و به عنوان اعضای تیم انتخاب می‌شوند. 🔸زمان مسابقات داخلی کشور فرا رسیده و مربیان تیم از سوی مسئولین دانشگاه تحت فشار هستند که پس از سال‌ها، بتوانند مقامی در مسابقات بگیرند و هزینه‌های صورت‌گرفته برای تیم را به نتیجه برسانند. در این شرایط حساس، مربی تیم انتخاب سختی می‌ کند و عملا همه آینده خود و سایر کادر مربیان را در خطر می‌اندازد؛ او تصمیم می‌گیرد که به‌جای تیم اصلی، تیم دوم و جوانان را به مسابقات ببرد چون معتقد است که اعضای این تیم، با وجود تجربه کمتر، هماهنگی بیشتر و بهتری با هم دارند. 🔸با وجود انگیزه، چالش حفظ هماهنگی و آمادگی این تیم جوان، چندان هم ساده نیست. آنها موفق می‌شوند تیم دانشگاه کالیفرنیا که رقیب قوی و همیشگی و قهرمان چندین‌ساله کشور است را شکست دهند. با اینکه از قبل بنا بر این بوده است که تیم برنده به‌عنوان نماینده آمریکا در المپیک ورزش‌های تابستانی شرکت کند، مسئولین فدراسیون شرط جدیدی می‌گذارند؛ تیم برنده باید بتواند هزینه حضور خود را که چیزی در حدود پنج هزار دلار است را پرداخت کند؛ هزینه‌ای که برخلاف تیم و ایالت پولدار کالیفرنیا، برای واشنگتنی‌های کارگر بسیار زیاد است. لازم است که این مبلغ در مدت یک هفته تأمین شود وگرنه یکی از تیم‌های رده بعدی مسابقات داخلی که می‌توانند این هزینه را پرداخت کنند، به المپیک اعزام خواهند شد؛ تیمی که احتمالا متعلق به کالیفرنیا خواهد بود. 🔸دانشگاه واشنگتن برای تأمین این مبلغ، کمپینی مردمی را به کمک دانشجویان خود برگزار می‌کند و کسانی به این کمپین کمک می‌کنند که اصلا انتظارش را ندارند. المپیک ورزش‌های تابستانی سال ۱۹۳۶، در کشور آلمان و با حضور رایش سوم برگزار می‌شود؛ کشوری که تیم ملی قایقرانی‌اش برای چندین دوره، قهرمان المپیک بوده است و در دورانی که دولت نازی می‌خواهد برتری‌اش را به رخ جهانیان بکشد، هر مدال طلا ارزش بالایی دارد. در این فیلم، شاهد رشد پله‌پله انگیزه‌های افراد از سطح فردی به سطح ملی و سپس تلاش و فداکاری آنها برای رسیدن به مقامی می‌شویم که بسیار افتخارآمیز و در عین حال دست‌نیافتنی می‌نماید. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲
روایت پیشرفت ایران
⭕ رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲
رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲ 🔸ما اگر بخواهیم تاریخ فرهنگی‌مان را بگوییم، تاریخ فرهنگی از کِی شروع می‌شود؟ و آدم‌هایش چه کسانی هستند؟ کل حرف ما در قصه روایت پیشرفت این است که ما با یک خلأ و فراموشی و یک غفلت و جهالت عظیمی نسبت به واقعیت بیرونی‌مان مواجه هستیم. در همین دهه هفتادی که می‌گوییم ما دچار غیبت می‌شویم، خاطرات آقای بهاروند را می‌خوانیم و می‌بینیم ایشان به خاطر این‌که برود در رویان و مسئله مردم را حل بکند، می‌گوید «دیدم پیگیری‌هایم به نتیجه نمی‌رسد تصمیم گرفتم بروم مشهد شاید توانستم پاسخم را از امام رضا بگیرم و چهل روز روزه نذر کردم» به فاصله ۱۰ سال بعد، همان آدم، ما را به دانش سلول‌های بنیادی می‌رساند. برای روایت درست این آدم، باید او را از خیلی قبل‌تر ببینیم و در مقطع‌های زمانی و ساحت‌های مختلف انسانی‌اش روایت کنیم. 🔸بدنه دلبستگان به انقلاب، آدم‌های فرهیخته و غیرفرهیخته ما، اصلاً با این جزئیات انقلاب را نمی‌شناسند. اگر می‌خواهیم رویا داشته باشیم، اول باید واقعیت الانمان را بشناسیم. از هر اصفهانی که می‌پرسم می‌دانی این شنگول و منگول رویان، گوسفندهای شبیه‌سازی شده، از کجا به دنیا آمدند؟ می‌گویند احتمالاً تهران، می‌گویم اصفهان به دنیا آمدند. آقای نصر را می‌شناسید؟ این کجا درس خوانده، کجا کارکرده و از کجا شروع کرده؟ چهار سال پیشش داشته در دانشگاه انگلیس درس می‌خوانده، پا شده آمده و بعد به این دستاورد بزرگ علمی رسیده است. موقعی که من می‌روم روایتش می‌کنم، همه ابعادش را می‌گویم؛ می‌بینم این آدم اربعین می‌رود، این آدم دوست صمیمی خانوادگی شیخ زکزاکی است، از اوایل دهه هفتاد همدیگر را در مکه دیده‌اند و با هم رفیق شده‌اند. این آدم ساحت‌ها و ابعاد مختلفی دارد. 🔸من می‌گویم آن آدم‌ها وجود دارند، احمدی‌روشن وجود دارد، بهاروند وجود دارد، آقای مهبودی و یعقوب‌زاده وجود دارند، صدها نفر دیگر وجود دارند و این‌ها هم همه‌شان دارند می‌جنگند و موانع و مخالفت‌های داخلی زیادی هم دارند. آمریکا اگر ژانر علمی تخیلی و رویایی دارد، پیشترش صدها فیلم بر اساس داستانِ واقعیتش دارد. درباره کسی که اولین عمل جراحی قلب را در آمریکا انجام داده است، با فاصله 10 سال فیلم ساخته است. در حالی رویا می‌سازد که پایش روی زمین واقعیتش هم هست و می‌گوید آدم‌هایی برای رویای آمریکایی تلاش کردند و الان هم دارند می‌کنند. اما در ایران چه کسی می‌داند که دکتر ماندگاری کیست؟ منِ دانش‌آموز اگر سال 72 می‌دانستم دکتر ماندگاری پیوند قلب کرده در ایران، رویای من خیلی وسیع‌تر می‌شد. 🔸ما نه یک فیلم در مورد معلم خوبمان داریم، نه در مورد دانشمندمان داریم، نه در مورد راننده تاکسی خوبمان داریم، در مورد هیچی فیلم نداریم. در هنر از همه این‌ها غفلت کردیم و هیچ کدامشان را روایت نکردیم. خب اگر این آدم‌ها بروند سراغ رویا، مالیخولیایی و ناامید می‌شوند یا نمی‌توانند تصویر درستی بسازند چون واقعیت جمهوری اسلامی را نمی‌بینند. 🔸جریان ترویج علم، پنجاه سال داشت مجله دانشمند درمی‌آورد. مثلا آمریکا می‌گفت ما روی یک جانور یا کِرم داریم کار می‌کنیم که قرار است پنجاه سال آینده، برگ‌های آبی را در مریخ بخورد! بعد آدمی که امتداد همان آدم غربی است، در ایران این را می‌کند طرح جلد مجله علمی کشور اما حاضر نیست که به کسی مثل آقای بهاروند ضریب بدهد. همان سالی که آقای نصر گوساله شبیه‌سازی‌شده رویانا را به دنیا آورده است، هیچ ترویج‌گر علمی او را روی جلد مجله داخلی‌اش نیاورده که آقای نصر تو چه می‌گویی. ولی روزنامه‌های خارجی می‌گویند دیگر قرار است اصفهان را به کاشی و هنر اسلامی قرن فلان نشناسیم، قرار است اصفهان را با تصویر دانش شبیه‌سازی آن بشناسیم؛ این‌ها اگر روایت شود، چقدر می‌‌تواند به دانش‌آموز من روحیه بدهد؟ 📍پژمان عرب - نشست‌های هم‌عزم در گفتمان‌سازی پیشرفت 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سخت‌وشیرین‌های ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی بخشی از متن⬇️
روایت پیشرفت ایران
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سخت‌وشیرین‌های ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی بخشی از متن⬇️
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سخت‌وشیرین‌های ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی 🔸ربات‌های اسکلت بیرونی برای اندام‌های مختلف بالاتنه، پایین‌تنه و تمام‌تنه طراحی و تولید می‌شوند و در حوزه‌های مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. ربات‌های پایین‌تنه‌ شش مفصله که ربات اکسوپد هم یکی از آنهاست، اغلب برای اهداف درمانی و کمک‌حرکتی مورداستفاده قرار می‌گیرند. در دنیا حدود 24 شرکت در حوزه اسکلت بیرونی کار می‌کنند و محصولات کمتر از ده‌تای آنها که متعلق به کشورهای آمریکا، رژیم صهیونیستی، روسیه، کره‌جنوبی و فرانسه هستند، تجاری‌سازی شده است. در خاورمیانه، در حال حاضر تنها ربات اسکلت بیرونیِ تجاری، اکسوپدِ ایرانی است. چرا ربات اسکلت بیرونی 🔸مهندس حوائجی: اینکه چرا ما ربات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این ربات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (ربات ریواک) معرفی شده بود. ربات‌های دیگر مانند ربات‌های صنعتی و کارخانه‌ای، حدود شصت هفتاد سال سابقه دارند و اگر ما به‌عنوان یک شرکت کوچک می‌خواستیم در این حوزه‌ها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه می‌برد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما به‌طور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جاده‌ها و اتومبیل‌ها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است. 🔸وقتی که ارتباط مغز به‌عنوان کنترل‌کننده بدن، با عضلات پایین‌تر از محل آسیب نخاعی قطع می‌شود؛ عضلات بدن به‌عنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار می‌افتند. در پایین‌تنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچ‌ها وجود دارد. کاری که ربات‌های اسکلت‌بیرونی پایین‌تنه می‌کنند این است که در بخش‌های بالای ران، زانوها و گاهی مچ‌های سازه‌ مکانیکی‌شان، موتور یا عملگر فعال می‌گذارند و اراده کاربر که قبلا از طریق مغز به عضلات منتقل می‌شد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل می‌شود تا دستورات آن برای ربات قابل خواندن شود؛ مثلا با فشار دکمه‌های یک مچ‌بند. سپس ربات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش می‌دهد و چون سازه‌ پوشیدنی ربات به بدن انسان متصل شده، پایین‌تنه را حرکت می‌دهد. در فرد سالم، مغز انسان به‌طور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ می‌کند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل ساده‌سازی کرده‌ باشیم، نمی‌توان به‌صورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید بتواند با یک تجهیز حفظ‌کننده مانند پارالل (ساده‌ترین) یا واکر یا عصا(سخت‌ترین)، تعادل خودش را حفظ کند.   اولین قدم‌ها 🔸مهندس زادی: آن سالها همه ما یک سری دانشجوی کم‌کارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گام‌به‌گام و یواش‌یواش با کنترل موتورها و ادغام آن‌ها روی سازۀ مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش ‌رفتیم. سال‌های 94 و 95 نمونه‌های اولیه ربات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعه‌نخاعی. سال 95، با ربات اکسوپد در نمایشگاه «ایران‌ساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری است، شرکت کردیم و یک سال بعد با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخۀ وقت ربات را به مراکز درمانی فروختیم. با فروش‌های اولیه، امکان استفاده بیشتر توان‌یابان و تست واقعی ربات فراهم شد؛ تست‌هایی که نتایجش برای خود ما که می‌خواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕ دست‌نیافتنی روایت زندگی قهرمان کشتی آزاد ایران علیرضا حیدری
روایت پیشرفت ایران
⭕ دست‌نیافتنی روایت زندگی قهرمان کشتی آزاد ایران علیرضا حیدری
دست‌نیافتنی روایت زندگی قهرمان کشتی آزاد ایران علیرضا حیدری 🔸کتاب دست نیافتنی اتوبیوگرافی یکی از قهرمانان نام‌آشنای ورزش حرفه‌ای ایران است. کشتی‌گیری بزرگ که در مسابقات جهانی و رقابت‌های بین‌المللی گوناگونی نظیر مسابقات آسیایی و المپیک، بارها خوش درخشیده و مدال‌هایی رنگارنگ را از آن خود ساخته است. از علیرضا حیدری حرف می‌زنیم. به قول هادی عامل، دلاوری از خطه‌ی ملایر! 🔸علیرضا حیدری در این کتاب که نگارش آن با همکاری با طاها صفری و ماشاالله صفری به انجام رسیده است زندگی پرفرازونشیب خود را روایت کرده و شاهدی آشکار بر درستی این مطلب ارائه کرده که مردان پولادین در کوره‌ی دشواری‌های زندگی آبدیده می‌شوند. حیدری روایت خود را از ایام قدیم شروع می‌کند و گام‌به‌گام خواننده را با مراحل گوناگون زندگی خویش آشنا می‌سازد؛ از تولد در استان ملایر تا رفتن بر سکوی قهرمانی در مسابقات جهانی. بخشی از کتاب: 🔸به‌عنوان یک کشتی‌گیر حرفه‌ای یاد گرفته‌ام با همه چیز کنار بیایم. برای همین بعد از مدتی مکانیزم ترسم را درک کردم. آن را به گوشه‌ای از وجودم می‌فرستادم و زندانی می‌کردم. همیشه احساسش می‌کردم، ولی حس‌کردن به معنی اهمیت‌دادن نیست. روی تشک پشت چشم‌ها می‌سوخت، سرم داغ می‌شد و گاهی حتی مدتی طول می‌کشید به خودم بیایم. اما برنامه را باید اجرا می‌کردم. انگار بخش حس از مغز جدا می‌شد. می‌دانستم احساسات در کنترل من نیست، ولی مغز و افکار را می‌توانم هدایت کنم. کم‌کم راهکارهای دیگر هم یاد گرفتم. دیوانه‌وار تمرین می‌کردم؛ تمرین که نه حمالی بود. کاری غیر از کشتی نداشتم، زندگی‌ام همین بود. پس تمرین می‌کردم ترسم را همان گوشه‌ی وجودم نگه دارم. معمولاً قبل از رفتن روی تشک دعا می‌کردم: «خدایا کمک کن ببرم.» وقتی حریف را می‌دیدم که او هم دست به دعا می‌برد مقابل من قرار گیرد، به نتیجه رسیدم باید نگاهم را عوض کنم. تمرین را بیشتر کردم و شروع کردم به دعای جدید: «خدایا هر کی بیشتر تمرین کرده ببره!» حالا می‌دانستم امکان ندارد کسی بیشتر از من تمرین کرده باشد. @daneshmand_mag | مجله دانشمند