eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
277 دنبال‌کننده
259 عکس
15 ویدیو
0 فایل
🌱 خانه هنر و رسانه پیشرفت 🌱مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) 🌱کتاب‌ها: 🔻از اتم تا بی‌نهایت 🔻دانش‌ورزی حاصلخیز 🔻مدیر شریف 🔻ترش شیرین ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پیشرفت ایران
🚌 با حل مشکل سرویس دانشگاهمان شروع کردیم ۱ روایت یک شرکت دانش‌بنیان جوان در حوزه حمل‌ونقل
🚌 با حل مشکل سرویس دانشگاهمان شروع کردیم ۱ روایت یک شرکت دانش‌بنیان جوان در حوزه حمل‌ونقل 💠 «اینوباس» یک سامانه رزرواسیون حمل‌ونقل اختصاصی و اشتراکی است که توسط یک استارتاپ جوان یزدی طراحی شده است. آنچه تجربیات این شرکت را خواندنی می‌کند، نه سود هنگفت یا حضور در بازارهای بزرگ یا برافراشتن نام ایران در جهان، بلکه مسیر الهام‌بخشی است که پیموده‌اند. جوانان بیست‌ساله‌ای که برای حل مشکل سرویسی که در بسیاری از مراکز و دانشگاه‌ها وجود دارد گام متفاوتی برداشتند، اکنون نه‌تنها در 25 سالگی شرکت خودشان را دارند بلکه توانسته‌اند به اثرگذاری در حوزه شهر و استان‌شان برسند. 🔸داستان تیم ما از سال 95 شروع شد: چند تا دانشجوی ورودی کامپیوتر در پردیس مهریز دانشگاه یزد بودیم. دانشگاهمان تازه‌تأسیس بود و مقداری با شهر یزد فاصله داشت. دانشگاه سه رشته داشت و در مجموع حدود 80 نفر بودیم. ساعات رفت‌وآمد هم خیلی متفاوت بود و چون تعدادمان کم بود، نمی‌شد برایمان سرویس بگذارند. شهرداری مهریز یک‌سری خط واحد داشت که می‌گفتند با همان‌ها بروید و بیایید که برای بچه‌ها سخت بود. ما یک گروه در انجمن علمی کامپیوتر بودیم و با بچه‌های بسیج هم همکاری می‌کردیم. آمدیم یک اتاق فکر راه انداختیم و ‌گفتیم بچه‌ها وقت اضافه‌ بین کلاس‌هایتان را بیایید بنشینید اینجا، فکر کنیم و صحبت کنیم و مسائل و مشکلاتمان را بریزیم روی دایره و یک‌جوری با تخصص‌هایی که داریم حلش کنیم. بچه‌ها آمدند و گفتند «آقا مشکل سرویس‌ها را حل کنیم.» 🔸می‌دانید که در بحث دانشگاهی، حتی دوتا همکلاسی یا دوتا هم‌رشته‌ای هم برنامه‌شان شبیه به همدیگر نیست؛ در دانشگاه ما تعداد کم بود و کلاس‌های یک روز هم اصلا ساعت‌هایش با هم جور نبود. آمدیم در تلگرام نظرسنجی کردیم که چه کسانی سرویس می‌خواهند این ساعت؟ ۱۰ نفر می‌گفتند ساعت ۸، ۱۰ نفر می گفتند مثلا ساعت ۹. بعد یک جورهایی می‌گفتیم آن‌هایی که ساعت ۱۰ باید بیایند، ساعت ۸ بیایند تا یک سرویس تشکیل بدهیم. با یک پیمان‌کار هم صحبت کردیم و گفتیم ما شب قبلش به شما می‌گوییم چه ساعت‌هایی سرویس تشکیل می‌شود. ترم دوم را با همین سیستم گذراندیم؛ اما نظرسنجی تلگرام هم مشکلات خودش را داشت؛ بچه‌ها می‌گفتند ما می‌آییم این ساعت و بعد نمی‌آمدند یا اینکه هر روز در نظرسنجی شرکت نمی‌کردند. گفتیم یک سایتی درست می‌کنیم که آنجا رزرو کنند و هزینه‌اش را همان اول پرداخت کنند که این مشکلات پیش نیاید. 🔸یک گروه سه-چهار نفره اصلی بودیم و برخی دوستان دیگر که کمک‌هایی می‌کردند. تازه سال اول را تمام کرده بودیم و سایت نوشتن بلد نبودیم. از آن طرف هم پولی نداشتیم که بدهیم برایمان سایت طراحی کنند. این بود که خودمان دست‌به‌کار شدیم: تقسیم کردیم یکی برود مثلا کدنویسی‌های پشت کار را یاد بگیرد، یکی برود کدنویسی‌های جلوی کار و ظاهر سایت را یاد بگیرد، یکی مثلا وسیله نقلیه را پیگیری کند. همان وقتی که شروع به طراحی سایت کردیم، ساخت دستگاه سخت‌افزاری احراز هویت را هم در برنامه داشتیم؛ ولی کار سختی بود و ما هم تخصصمان بیشتر در نرم‌افزار بود. برای همین هم به‌جای آن، آمدیم یک تبلت گرفتیم؛ تبلت را در باکس‌هایی جاگذاری کردیم و دستگاه اسکنر هم گذاشتیم کنار دستگاه که به تبلت وصل شود. بعد هم با نوشتن نرم‌افزار، احراز هویت را از طریق اسکن کدهای QR و در تبلت انجام دادیم. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
🚌 با حل مشکل سرویس دانشگاهمان شروع کردیم ۲ روایت یک شرکت دانش‌بنیان جوان در حوزه حمل‌ونقل
🚌 با حل مشکل سرویس دانشگاهمان شروع کردیم ۲ روایت یک شرکت دانش‌بنیان جوان در حوزه حمل‌ونقل 🔸دوست داشتیم کارمان را گسترش دهیم؛ برای همین یک‌مقدار حرفه‌ای‌تر تیم تشکیل دادیم، یک زیرپله اجاره کردیم، میز و صندلی خریدیم و شرکت ثبت کردیم. با دانشگاه میبد و شرکت پیمان‌کاری آنها جلسه گذاشتیم و طرحمان را ارائه کردیم و قرارداد بستیم. سیستم را برای آنها هم طراحی کردیم و دستگاه‌ها را ساختیم. آن روزی که بچه‌ها دستگاه آخر را بستند روی ماشین، گفتند که کرونا آمده و دانشگاه‌ها تعطیل است. ما ماندیم و یک‌مقدار وام که با آن دستگاه ساخته بودیم و یک شرکت تازه تاسیس. آن موقع تازه پذیرش حضور در پارک علم و فناوری را گرفته بودیم. 🔸کرونا فرصتی شد برای بازنگری پروژه‌مان. این دید را داشتیم که چنین سیستمی برای افرادی موردنیاز است که در یک مجموعه ساعات مشخص به یک جای معینی می‌روند و برمی‌گردندند؛ مثل کارخانه‌جات، مدارس، ادارات، دانشگاه‌ها. همان موقع رویدادی در شهرداری برگزار شد به نام «ایده‌شو شهری حمل‌ونقل». در آن شرکت کردیم و آن‌جا از طرحمان استقبال شد. شهرداری یزد مشکل داشت. سالی تقریبا ۳۰-۴۰ میلیارد تومان هزینه‌ی حمل‌ونقل عمومی می‌شود؛ اتوبوس‌های زیاد، کلی زیرساخت، رانندگی، مدیریت و کلی هزینه؛ اما واقعا مردم استفاده نمی‌کنند. 🔸از یک طرف شهرداری می‌گفت این هزینه‌های ماهانه زیاد است و از آن طرف هم بخش خصوصی می‌گفت صرفه‌ ندارد سه میلیارد ماشین را برای این درآمد کم اختصاص بدهیم. مدیران شهرداری خوشبختانه یک دید خوبی داشتند و با برگزاری رویداد دنبال این بودند که از ظرفیت استارتاپ‌ها برای حل این مشکل استفاده کنند. ما با توجه به تجربه و تحقیقاتی که کرده بودیم می‌دانستیم چرا مردم از حمل‌ونقل عمومی استفاده نمی‌کنند و بنابراین تقریبا بدون کمک هیچ‌کس، با سرمایه خودمان و وام‌هایی که می‌توانستیم بگیریم، سیستم «اینوباس» را توسعه دادیم. اسم اینوباس هم به زبان یزدی خودمان به معنای «این را بگیر» است. 🔸کلیت کار ما این است که برای سازمان‌ها سرویس می‌گذاریم. اگر دقت کنید خیلی از سازمان‌ها دوست دارند سرویس داشته باشند ولی شرایطش را ندارند؛ تعداد اعضای سازمان کم است یا حتی تعداد اعضا هم زیاد هست ولی وقتی نگاه می‌کنید یک نفر این‌طرف شهر است و یک نفر آن‌طرف شهر. ما سعی می‌کنیم با بهینه‌سازی مسیر و هزینه و انعطاف لازم، سرویس‌دهی سازمان‌ها و دانشگاه‌ها و کارخانجات را برنامه‌ریزی کنیم. سیستم اینوباس تا حالا چندبارهم ویرایش خورده است؛ مدام نیازهای مشتری را دیده‌ایم و کار را اصلاح کرده‌ایم. همزمان هم کارهای مرتبط با شهرداری را پیش برده‌ایم: مجوز بگیریم، اتوبوس‌ها را بهمان بدهند. البته هرچقدر که جلو می‌رویم، مسائل برایمان روشن‌تر می‌شود. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) 🌱خانه هنر و رسانه‌ پیشرفت @daneshmand_mag