روایت پیشرفت ایران
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳ گفتوگو با نعمتالله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳
گفتوگو با نعمتالله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
🔸در روایت پیشرفت مثال همافرها را عرض میکنم. همافرها نقل میکردند قبل از انقلاب که مستشاران آمریکایی بودند، مثلا وقتی F14 را باز و بسته میکردیم و به یک قطعهای میرسیدیم، مهندسشان میگفت برو فلان چیز را بیاور. یکی از همافرها میگوید من رفتم دیگر هرچی میشد را آوردم گذاشتم آنجا که یکبار بتوانم این قطعه را که یک جای حساس F14 بود ببینم. بالاخره این با پررویی یکبار میبیند که آن قطعه را چطوری باز و بستهاش میکنند و همان یکبار هم بوده است. دفعه دیگر مثلا طرف بهش نمیگوید که برو دستمال بیاور، رسما بهش میگوید پاشو برو بیرون و حذفش میکند. خب بعد مثلا در شروع جنگ، آمریکاییها به عراق میگویند که 6 ماه دیگر، جمهوری اسلامی یک پرنده ندارد بپرد و هواپیماهایش کاملا میخوابد. نمیخواهم حالا طول و تفسیرش بکنم. ببینید این ماجرا چقدر دراماتیک است؟ یا مثلا خاطره شهید تهرانی مقدم در لیبی. نکتهاش این است که این رخداد، بر اساس ذکر و یادآوری است. برو آنجا چارچوبش را بگیر و بعد هر چقدر دوست داری نوآوری کن.
🔸روایت ماهواره فضایی زمانی درست اتفاق میافتد که جوان ما با شنیدنش، به همزادپنداری برسد؛ بگوید ببین اینها 4 تا دانشجوی ایرانی بودند. خب اینکه سینما یک کارخانه رؤیاسازی است، در غرب قطعا اینطوری است. وظیفه مثلا سینمای غربی و سینمای هالیوودی، در درجه اول ساختن رؤیا برای مخاطبش است. ولی در ما لزوما چنین تأثیری ندارد؛ در ما ایجاد تغافل و عصبانیت است. این سوال مهمی است و تیترش این میشود که «سینمای ما، باید سینمای آرمانسازی باشد و نه رؤیاسازی.» رؤیا آن امیال و گرایشهایی است که صرف تصورکردنش هم برایمان لذتبخش است. یعنی ما در رؤیاپردازی، خیالِ به جایی رسیدن نداریم؛ یک آرزو و خواستی است که صرف اینکه من تصورش میکنم هم لذت میبرم. یعنی غایتش خودش است و هیچ بَعدی ندارد که من را فعال کند و به سمتی هُل بدهد.
🔸الان گرفتاری سینما و تمدن هند همین است. قرآن کریم میگوید مختال الفخور. این مختالی یکی از گرفتاریهای تمدن هند است که اگر میتوانست بگذارد کنار، با توجه به ضریب هوشی و امکانات بومی که دارد، اتفاقات عجیب و غریبی در کشورش میافتد. خب ما مثلا اگر به این مفاهیم دقت نکنیم، توقع داریم که سینماگر در عرصه پیشرفت، برای مخاطب رؤیا بسازد. در صورتی که اصلا نباید رؤیا بسازد، بلکه باید آرمان بسازد. رؤیا میشود همان مختالی و فخوری. رؤیا حد ندارد آن موقع. تو اگر میخواهی رؤیا بسازی برای مخاطب ایرانی در این فضا، باید بروی جنگ ستارگان بسازی؛ حد ندارد که. تو دیگر نمیتوانی سوخو را رؤیایی کنی. در همین امریکا که کشور فرصتها است، 99 درصد چرا احساس بدبختی دارند؟ آیا صرف اینکه این فرصت رؤیایی وجود دارد، برای تو کافی است؟ یعنی دوگانه رؤیا و حسرت؛ یا با افیونی که برایت از جهان سرمایه داری میسازم خوش هستی یا حسرت میکشی.
🔸وقتی که سینمای طرف مقابل ما کارخانه رؤیاسازی است، سینمایی که ما میخواهیم کارخانه آرمانسازی باید باشد. آرمان خواست و امیال و گرایشهایی است که من میخواهم بهش برسم و نه تنها میخواهم بهش برسم، خواستی است که ارزش آن از خودم بیشتر است. آن خواستی که من خودم را هزینهاش بکنم میشود آرمان. خارجیها رؤیاپردازی میکنند و برای همین هم جوان فکر میکند آنجا همهاش خوشی است؛ کار سنگین آنها را نمیبیند. جوانهای ما رؤیاپردازهای قوی هستند ولی آرمان ندارند؛ چون ما دیگر به آرمان ضریب نمیدهیم.
🔸ما الان با حکمت شُکر باید نگاه کنیم؛ اینکه داشتههایمان خیلی بوده است. مثلا از همینجا بگویم که فیلم بادیگارد خیلی عالی بوده است؛ بادیگارد روایت پیشرفتی است که دقیقا جای خودش قرار گرفته است. برایت آرمان ایجاد میکند؛ اینکه من برای همین کشور، دانشمند هستهای بشوم یا دانشمند کشورم را حفظ کنم. در عین حال هم اصلا از سانتریفیوژ صحبت نمیکند ولی این که من دانشمند هستهایام را حفظ میکنم از دست دشمن؛ این یعنی پیشرفت. برعکس هناس که اتفاقا مرگ دانشمندم را دارد به من نشان میدهد. اما الان اگر بروی به منتقدین سینمای ما بگویی «سینما کارخانه رؤیا نیست، سینما کارخانه آرمانسازی است.» اینها مگر قبول میکنند؟
#کارخانه_رؤیا #کارخانه_آرمان
#قاب_پیشرفت #سینمای_پیشرفت
#نعمتالله_سعیدی #دانشمند۲۳
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ سینما و ورزش ملی ۶ مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی تیمهای ملی
⭕ سینما و ورزش ملی ۶
مروری بر پنج فیلم ورزشی با محوریت ارزش پیروزی تیمهای ملی
💠فیلم «پسران در قایق» سال 2023 / آمریکا
🔸تیم قایقرانی دانشگاه واشنگتن، به دنبال جذب نیروهای جدیدی برای تیم دوم و جوانان خود است. با توجه به اینکه بیشتر اعضای این شهر و دانشگاه، از جامعه کارگری هستند و مشکلات مالی دارند، دریافت حقوق و محل اسکان، انگیزه خوبی برای شرکت در جلسات آموزش و انتخاب تیم است. تعدادی از دانشجویان از جمله جو رنتس، با همین انگیزه به این تمرینات میروند و به عنوان اعضای تیم انتخاب میشوند.
🔸زمان مسابقات داخلی کشور فرا رسیده و مربیان تیم از سوی مسئولین دانشگاه تحت فشار هستند که پس از سالها، بتوانند مقامی در مسابقات بگیرند و هزینههای صورتگرفته برای تیم را به نتیجه برسانند. در این شرایط حساس، مربی تیم انتخاب سختی می کند و عملا همه آینده خود و سایر کادر مربیان را در خطر میاندازد؛ او تصمیم میگیرد که بهجای تیم اصلی، تیم دوم و جوانان را به مسابقات ببرد چون معتقد است که اعضای این تیم، با وجود تجربه کمتر، هماهنگی بیشتر و بهتری با هم دارند.
🔸با وجود انگیزه، چالش حفظ هماهنگی و آمادگی این تیم جوان، چندان هم ساده نیست. آنها موفق میشوند تیم دانشگاه کالیفرنیا که رقیب قوی و همیشگی و قهرمان چندینساله کشور است را شکست دهند. با اینکه از قبل بنا بر این بوده است که تیم برنده بهعنوان نماینده آمریکا در المپیک ورزشهای تابستانی شرکت کند، مسئولین فدراسیون شرط جدیدی میگذارند؛ تیم برنده باید بتواند هزینه حضور خود را که چیزی در حدود پنج هزار دلار است را پرداخت کند؛ هزینهای که برخلاف تیم و ایالت پولدار کالیفرنیا، برای واشنگتنیهای کارگر بسیار زیاد است. لازم است که این مبلغ در مدت یک هفته تأمین شود وگرنه یکی از تیمهای رده بعدی مسابقات داخلی که میتوانند این هزینه را پرداخت کنند، به المپیک اعزام خواهند شد؛ تیمی که احتمالا متعلق به کالیفرنیا خواهد بود.
🔸دانشگاه واشنگتن برای تأمین این مبلغ، کمپینی مردمی را به کمک دانشجویان خود برگزار میکند و کسانی به این کمپین کمک میکنند که اصلا انتظارش را ندارند. المپیک ورزشهای تابستانی سال ۱۹۳۶، در کشور آلمان و با حضور رایش سوم برگزار میشود؛ کشوری که تیم ملی قایقرانیاش برای چندین دوره، قهرمان المپیک بوده است و در دورانی که دولت نازی میخواهد برتریاش را به رخ جهانیان بکشد، هر مدال طلا ارزش بالایی دارد. در این فیلم، شاهد رشد پلهپله انگیزههای افراد از سطح فردی به سطح ملی و سپس تلاش و فداکاری آنها برای رسیدن به مقامی میشویم که بسیار افتخارآمیز و در عین حال دستنیافتنی مینماید.
#قاب_پیشرفت #سینمای_پیشرفت
#فیلم #المپیک #سینمای_ورزش
#دانشمند۲۲ #مریمحنطهزاده
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند
📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲
⭕ رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲
🔸ما اگر بخواهیم تاریخ فرهنگیمان را بگوییم، تاریخ فرهنگی از کِی شروع میشود؟ و آدمهایش چه کسانی هستند؟ کل حرف ما در قصه روایت پیشرفت این است که ما با یک خلأ و فراموشی و یک غفلت و جهالت عظیمی نسبت به واقعیت بیرونیمان مواجه هستیم. در همین دهه هفتادی که میگوییم ما دچار غیبت میشویم، خاطرات آقای بهاروند را میخوانیم و میبینیم ایشان به خاطر اینکه برود در رویان و مسئله مردم را حل بکند، میگوید «دیدم پیگیریهایم به نتیجه نمیرسد تصمیم گرفتم بروم مشهد شاید توانستم پاسخم را از امام رضا بگیرم و چهل روز روزه نذر کردم» به فاصله ۱۰ سال بعد، همان آدم، ما را به دانش سلولهای بنیادی میرساند. برای روایت درست این آدم، باید او را از خیلی قبلتر ببینیم و در مقطعهای زمانی و ساحتهای مختلف انسانیاش روایت کنیم.
🔸بدنه دلبستگان به انقلاب، آدمهای فرهیخته و غیرفرهیخته ما، اصلاً با این جزئیات انقلاب را نمیشناسند. اگر میخواهیم رویا داشته باشیم، اول باید واقعیت الانمان را بشناسیم. از هر اصفهانی که میپرسم میدانی این شنگول و منگول رویان، گوسفندهای شبیهسازی شده، از کجا به دنیا آمدند؟ میگویند احتمالاً تهران، میگویم اصفهان به دنیا آمدند. آقای نصر را میشناسید؟ این کجا درس خوانده، کجا کارکرده و از کجا شروع کرده؟ چهار سال پیشش داشته در دانشگاه انگلیس درس میخوانده، پا شده آمده و بعد به این دستاورد بزرگ علمی رسیده است. موقعی که من میروم روایتش میکنم، همه ابعادش را میگویم؛ میبینم این آدم اربعین میرود، این آدم دوست صمیمی خانوادگی شیخ زکزاکی است، از اوایل دهه هفتاد همدیگر را در مکه دیدهاند و با هم رفیق شدهاند. این آدم ساحتها و ابعاد مختلفی دارد.
🔸من میگویم آن آدمها وجود دارند، احمدیروشن وجود دارد، بهاروند وجود دارد، آقای مهبودی و یعقوبزاده وجود دارند، صدها نفر دیگر وجود دارند و اینها هم همهشان دارند میجنگند و موانع و مخالفتهای داخلی زیادی هم دارند. آمریکا اگر ژانر علمی تخیلی و رویایی دارد، پیشترش صدها فیلم بر اساس داستانِ واقعیتش دارد. درباره کسی که اولین عمل جراحی قلب را در آمریکا انجام داده است، با فاصله 10 سال فیلم ساخته است. در حالی رویا میسازد که پایش روی زمین واقعیتش هم هست و میگوید آدمهایی برای رویای آمریکایی تلاش کردند و الان هم دارند میکنند. اما در ایران چه کسی میداند که دکتر ماندگاری کیست؟ منِ دانشآموز اگر سال 72 میدانستم دکتر ماندگاری پیوند قلب کرده در ایران، رویای من خیلی وسیعتر میشد.
🔸ما نه یک فیلم در مورد معلم خوبمان داریم، نه در مورد دانشمندمان داریم، نه در مورد راننده تاکسی خوبمان داریم، در مورد هیچی فیلم نداریم. در هنر از همه اینها غفلت کردیم و هیچ کدامشان را روایت نکردیم. خب اگر این آدمها بروند سراغ رویا، مالیخولیایی و ناامید میشوند یا نمیتوانند تصویر درستی بسازند چون واقعیت جمهوری اسلامی را نمیبینند.
🔸جریان ترویج علم، پنجاه سال داشت مجله دانشمند درمیآورد. مثلا آمریکا میگفت ما روی یک جانور یا کِرم داریم کار میکنیم که قرار است پنجاه سال آینده، برگهای آبی را در مریخ بخورد! بعد آدمی که امتداد همان آدم غربی است، در ایران این را میکند طرح جلد مجله علمی کشور اما حاضر نیست که به کسی مثل آقای بهاروند ضریب بدهد. همان سالی که آقای نصر گوساله شبیهسازیشده رویانا را به دنیا آورده است، هیچ ترویجگر علمی او را روی جلد مجله داخلیاش نیاورده که آقای نصر تو چه میگویی. ولی روزنامههای خارجی میگویند دیگر قرار است اصفهان را به کاشی و هنر اسلامی قرن فلان نشناسیم، قرار است اصفهان را با تصویر دانش شبیهسازی آن بشناسیم؛ اینها اگر روایت شود، چقدر میتواند به دانشآموز من روحیه بدهد؟
📍پژمان عرب - نشستهای همعزم در گفتمانسازی پیشرفت
#دانشمند۲۲ #روایت_پیشرفت
#مطالعات_پیشرفت #همعزم
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی بخشی از متن⬇️
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱
سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی
🔸رباتهای اسکلت بیرونی برای اندامهای مختلف بالاتنه، پایینتنه و تمامتنه طراحی و تولید میشوند و در حوزههای مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. رباتهای پایینتنه شش مفصله که ربات اکسوپد هم یکی از آنهاست، اغلب برای اهداف درمانی و کمکحرکتی مورداستفاده قرار میگیرند. در دنیا حدود 24 شرکت در حوزه اسکلت بیرونی کار میکنند و محصولات کمتر از دهتای آنها که متعلق به کشورهای آمریکا، رژیم صهیونیستی، روسیه، کرهجنوبی و فرانسه هستند، تجاریسازی شده است. در خاورمیانه، در حال حاضر تنها ربات اسکلت بیرونیِ تجاری، اکسوپدِ ایرانی است.
چرا ربات اسکلت بیرونی
🔸مهندس حوائجی: اینکه چرا ما ربات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این ربات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (ربات ریواک) معرفی شده بود. رباتهای دیگر مانند رباتهای صنعتی و کارخانهای، حدود شصت هفتاد سال سابقه دارند و اگر ما بهعنوان یک شرکت کوچک میخواستیم در این حوزهها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه میبرد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما بهطور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جادهها و اتومبیلها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است.
🔸وقتی که ارتباط مغز بهعنوان کنترلکننده بدن، با عضلات پایینتر از محل آسیب نخاعی قطع میشود؛ عضلات بدن بهعنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار میافتند. در پایینتنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچها وجود دارد. کاری که رباتهای اسکلتبیرونی پایینتنه میکنند این است که در بخشهای بالای ران، زانوها و گاهی مچهای سازه مکانیکیشان، موتور یا عملگر فعال میگذارند و اراده کاربر که قبلا از طریق مغز به عضلات منتقل میشد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل میشود تا دستورات آن برای ربات قابل خواندن شود؛ مثلا با فشار دکمههای یک مچبند. سپس ربات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش میدهد و چون سازه پوشیدنی ربات به بدن انسان متصل شده، پایینتنه را حرکت میدهد. در فرد سالم، مغز انسان بهطور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ میکند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل سادهسازی کرده باشیم، نمیتوان بهصورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید بتواند با یک تجهیز حفظکننده مانند پارالل (سادهترین) یا واکر یا عصا(سختترین)، تعادل خودش را حفظ کند.
اولین قدمها
🔸مهندس زادی: آن سالها همه ما یک سری دانشجوی کمکارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گامبهگام و یواشیواش با کنترل موتورها و ادغام آنها روی سازۀ مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش رفتیم. سالهای 94 و 95 نمونههای اولیه ربات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعهنخاعی. سال 95، با ربات اکسوپد در نمایشگاه «ایرانساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است، شرکت کردیم و یک سال بعد با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخۀ وقت ربات را به مراکز درمانی فروختیم. با فروشهای اولیه، امکان استفاده بیشتر توانیابان و تست واقعی ربات فراهم شد؛ تستهایی که نتایجش برای خود ما که میخواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود.
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
#ربات_اسکلت_بیرونی
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ دستنیافتنی روایت زندگی قهرمان کشتی آزاد ایران علیرضا حیدری
⭕ دستنیافتنی
روایت زندگی قهرمان کشتی آزاد ایران علیرضا حیدری
🔸کتاب دست نیافتنی اتوبیوگرافی یکی از قهرمانان نامآشنای ورزش حرفهای ایران است. کشتیگیری بزرگ که در مسابقات جهانی و رقابتهای بینالمللی گوناگونی نظیر مسابقات آسیایی و المپیک، بارها خوش درخشیده و مدالهایی رنگارنگ را از آن خود ساخته است. از علیرضا حیدری حرف میزنیم. به قول هادی عامل، دلاوری از خطهی ملایر!
🔸علیرضا حیدری در این کتاب که نگارش آن با همکاری با طاها صفری و ماشاالله صفری به انجام رسیده است زندگی پرفرازونشیب خود را روایت کرده و شاهدی آشکار بر درستی این مطلب ارائه کرده که مردان پولادین در کورهی دشواریهای زندگی آبدیده میشوند. حیدری روایت خود را از ایام قدیم شروع میکند و گامبهگام خواننده را با مراحل گوناگون زندگی خویش آشنا میسازد؛ از تولد در استان ملایر تا رفتن بر سکوی قهرمانی در مسابقات جهانی.
بخشی از کتاب:
🔸بهعنوان یک کشتیگیر حرفهای یاد گرفتهام با همه چیز کنار بیایم. برای همین بعد از مدتی مکانیزم ترسم را درک کردم. آن را به گوشهای از وجودم میفرستادم و زندانی میکردم. همیشه احساسش میکردم، ولی حسکردن به معنی اهمیتدادن نیست. روی تشک پشت چشمها میسوخت، سرم داغ میشد و گاهی حتی مدتی طول میکشید به خودم بیایم. اما برنامه را باید اجرا میکردم. انگار بخش حس از مغز جدا میشد. میدانستم احساسات در کنترل من نیست، ولی مغز و افکار را میتوانم هدایت کنم. کمکم راهکارهای دیگر هم یاد گرفتم. دیوانهوار تمرین میکردم؛ تمرین که نه حمالی بود. کاری غیر از کشتی نداشتم، زندگیام همین بود. پس تمرین میکردم ترسم را همان گوشهی وجودم نگه دارم. معمولاً قبل از رفتن روی تشک دعا میکردم: «خدایا کمک کن ببرم.» وقتی حریف را میدیدم که او هم دست به دعا میبرد مقابل من قرار گیرد، به نتیجه رسیدم باید نگاهم را عوض کنم. تمرین را بیشتر کردم و شروع کردم به دعای جدید: «خدایا هر کی بیشتر تمرین کرده ببره!» حالا میدانستم امکان ندارد کسی بیشتر از من تمرین کرده باشد.
#دانشمند8
#ورزش_قهرمانی
#المپیک #ورزش
#کشتی #علیرضا_حیدری
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ همه چی فقط پول نیست روایتی از مدیر یک شرکت دانشبنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم ا
⭕️ همه چی فقط پول نیست
روایتی از مدیر یک شرکت دانشبنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم است
🔸سوژههای پیشرفت آدمهای منحصربهفردی هستند. جدای از مسائل فنی و دستاوردهای علمی و فناوری، زیست این افراد هم قابلتأمل است. امیر پایدارثانی مدیر شرکت بهبود عضو ثانی یکی از این سوژهها است؛ او بهعنوان مخترع و تولیدکننده دست و بازوی مکانیکی و الکتریکی خودش زخمخورده معلولیت است. سال 89 که انگشتان دستش بر اثر حادثهای توسط دستگاه برش قطع شد، خودش را درون دنیایی از تاریکی و نامیدی حس کرد. از کودکی پیانو مینواخت و انگشتان دستش برایش ارزش دیگری داشت. فکر اینکه دیگر توانایی نواختن پیانو را ندارد آزارش میداد. تقلایش برای پیدا کردن جایگزینی برای انگشتان ازدسترفتهاش، او را به سمت طراحی و ساخت انگشت مکانیکی سوق داد. امید، تنها واژهای است که زندگی امیر را نجات داد. ارتباطی که امیر با مراجعینش دارد مانند دیگر متخصصان ارتز و پروتز نیست.
🔸امیر از داخل دنیای معلولیت با آنها ارتباط میگیرد. با مشکلات فقر و قطع عضو آشناست؛ و این روند درمان را تسریع میکند.«من چون با عمق وجودم قطع عضو را تجربه کردهام با مشکلات و مصائب اش آشنایی دارم. علاوه بر قطع فیزیکی که رخ میدهد مشکلات روحی و روانی بهمراتب بدتر از آن به دنبالش میآید. خود من تا ماهها بعد از قطع انگشتانم از نشان دادن دستم خجالت میکشیدم. با مقوا استوانهای هم قد انگشتانم برای دستم ساخته بودم و با جوراب زنانه روکش دوخته بودم و از آن برای حجم دادن دستم استفاده میکردم. بعدها که توانستم انگشت مکانیکی را طراحی کرده و بسازم، کمکم اعتمادبهنفسم بالاتر رفت. بهگونهای که حتی نیازی برای استفاده از انگشت مکانیکی و پروتز حس نمیکنم. پس بحث روانشناختی ماجرا بسیار مهم است. معمولاً با مراجعینم نزدیک ساعتها بر سر این موضوع صحبت میکنم تا مشکلش را حل کنم.»
🔸شهریور 1401 بود که از شهرک صنعتی اسکان داشتم برمیگشتم شرکت که تلفنم زنگ زد. خانمی بود که با گویش زیبای یزدی صحبت میکرد:«من از میبد یزد زنگ زدم. معلم پرورشی هستم. مدرسه ما اکثر بچهها از خانوادههای ضعیفی هستند. بعضی وقتها حتی صبحانه یا تغذیهای هم نمیتوانند با خود بیاورند. یکبار در هفته آش میپزیم برای بچهها. یک دانشآموزی داریم که مثل بقیه خانواده ایشان هم وضع مالی خوبی ندارند. دست او در کودکی قطعشده است و همه باهم کمک کردهایم تا پایان ابتدایی درسش را بخواند؛ اما الآن که میخواهد یه مقطع بالاتر برود و مدرسهاش را عوض کند از ترس مسخره شدن میخواهد ترک تحصیل کند. میبد خیّران زیادی دارد اما ما پیش هر کس رفتیم پاس داده به آنیکی. کمیک موشن شما را توی تلویزیون دیدم. باورم نمیشد که پاسخ تلفنمان را بدهید.» معمولاً چون با این افراد زیاد ارتباط داشتهام زیاد احساساتی نمیشوم. ولی بهقدری صحبتهای خانم پرورشی پراحساس بود که پشت فرمان گریهام گرفته بود. گفتم باید دختربچه بیاید تبریز تا قالب دستش را بگیرم و برایش پروتز زیبایی بسازم.
🔸چند روز بعد خانواده دختربچه زنگ زدند. گفتند که از فرط خوشحالی سه شب و روز است که خوابشان نبرده است. قرار شد تا شنبه هفته بعدش تبریزباشند. یک مقداری حلوا بهعنوان هدیه آورده بودند. دخترک هم یک نقاشی که برای من کشیده بود و یک اسکاچ کوچک ظرفشویی که میگفت خودم بافتهام برایم آورده بود. ابتدایی با انگشتان قطعشدهاش کنار آمده بود و چون مقطع تحصیلی جدید قرار بود به مدرسه جدیدی برود ترس از مسخره شدن باعث شده بود که ترک تحصیل کند. کلی از بافتش تعریف کردم. عکس گرفتم و گفتم عکسش را برای دوستانم حتماً ارسال میکنم. با این تعریف کردنها لبخند به لب دخترک نشست. سعی کردم روی اعتمادبهنفسش کارکنم. طوری رفتار کردم که احساس دِین بابت پروتزهایش نداشته باشد. گفتم من برایت میسازم به شرطی که درست را ادامه بدهی. پروتزش آماده است و قرار است بعد از امتحانات برای تحویلش بیاید تبریز.
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
#مرتضی_اسدزاده #دانشمند
@daneshmand_mag | مجله دانشمند