🌹 علی عـادت نداشت بدون ما چیزی بخورد.اگر بیرون چیزی می خورد؛ می برد و از همان غذا به ما می داد و یا می گـرفت و می آورد خـانه.
• یکبـار قرار بود باهم دنبال خـانه بگردیم. وسط راه یک مرتبه گفت: «برویم سمت هتـل استقلال! یه چیزی بخـوریم!» با تعجب گفتم: «وسع ما که به آن جاهـا نمیـرسه.»
گفت: «قهوه هایش را میگویـم.»
شستم خبـردار شد کـه یکبـار با میهمـان خـارجی آمده اینجا قهوه خورده و حالا می خواهد برایم جبران کند.
• خوردن مان کـه تمـام شد؛
از جلوی هتل دستم را گرفت و پیاده راه افتادیم.
🎙راوی: همسر شهید
📚 کتاب رسـول مولتان #شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
رایزن فرهنگی/ محل شهادت پاکستان
دانستنی های نظامی👇
@danestani_nezami