eitaa logo
در محضر علما
136.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
87 فایل
🌷روزی چند جمله عالی از اهلبیت؛ علما و شهدا در این کانال به شما 🎁هدیه می‌کنم تا روی آن‌ها تفکر کنیم و آرامش معنوی پیدا کنیم.♥️ کپی از مطالب این کانال مشروط بر صلوات بر محمد و آل محمد حلال است. 💌ارتباط با من: @Admine_etemad . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌍 مرحوم حضرت آیت ‌الله مجتهدی تهرانی: 💚👈 سجده گناهان را می ریزد. 📚👈 روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد ، "شکراً الله و الهی العفو" بگوید ، ⚡ مخصوصا در نماز شب ، ده دقیقه ، یک ربعی در سجده باشد ، حسّ می کند وقتی که به سجده می رود ، سبک می شود . ◻ آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. 🍁 همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد ، سجده هم گناهان را می ریزد. 📌♨📌♨📌 @ganjeneh_marefat 🌾🌴🌾🌴🌾🌴
✴ روزی یکی از شاگردان علّامه طباطبایی خدمت ایشان آمد و عرض کرد : ✳ جناب استاد لطفا بفرمایید چرا ما امام زمان را نمی بینیم؟ ✴ علامه فرمودند : لطفا برگردید و پشت به من بنشینید . شاگرد این کار را انجام داد. ✳ علّامه فرمودند آیا الان می توانید مرا ببینید؟ شاگرد عرض کرد خیر ، نمی توانم ببینم ، ✴ علّامه فرمودند چرا نمی توانی من را ببینی؟ ⚡ شاگرد عرض کرد چون پشت من به شماست ✳ علّامه فرمودند: حالا متوجه شدید چرا نمی توانید امام زمان را بینید ، چون شما پشتتان به امام زمان است. ☑ با گناهان و نافرمانی ها به امام زمان پشت کرده ایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم !!! 🌾✏🌾✏🌾✏🌾 @ganjeneh_marefat
💭 آیت الله بهجت (ره) : ⚠️چه مصائبی بر امام زمان که مالک همه کره زمین است، وارد می شود و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی ندارد و ما چقدر غافلیم... @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙ببينيد| ١٢ توصيہ رهبر انقلاب درباره استفاده بهتر از شب‌هاے قدر... حتما_ببینید @ganjeneh_marefat 🌿--═✼❁🌹❁✼═--🌿
اعمال شب بیست و یکم: 🔹شب بیست و یکم فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم. 🔹امام صادق علیه السلام فرمود:« تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحكیم آن در شب بیست و یكم، و امضا آن در شب بیست و سوم صورت میگیرد.» (وسائل الشیعه، حرّ عاملی، دار الاحیاء التراث، ج 7، ص259) 🔹شب بیست و سوم شب شریفی است ،طبق روایت امام صادق علیه السلام در این شب تقدیرات ما امضا می شود،پس بکوشیم با عبادت و خاکساری به درگاه خداوند متعال ،بهترین تقدیرات را از او خواسته و تمنّا کینم آنچه از خیر هست برای ما امضا شود و شرور با نگاه رحمت خداوند مهربان از زندگی ما دفع شوند. @ganjeneh_marefat
☀️ #احاديث ☀️ ♻️پيامبرصلي الله عليه وآله: هر كس "شب قدر" را احيا بدارد، تا سال آينده عذاب از او بر داشته ميشود. اقبال الأعمال، ج 1، ص ۳۴۵ ✔️شب #قدر 🌸التماس دعا🌸 @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 آسان‌ترین راه تحول معنوی در شب قدر 🔻با این کلیپ متحول شوید... ❤️ با ما همراه باشید در کانال " گنجینه معرفت"❤️ Join ⇨ @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅سخنرانی عرشی علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) 🌷علامه سید بحرالعلوم "ره" در شب قدر از خدا چه خواست؟ 🆔 @ganjeneh_marefat
روزي هزار مرتبه اناانزلناه آیت الله مصباح می گوید:  « روزی آقا - حضرت آيت الله بهجت (س) فرمودند: مرحوم آقا شیخ محمد حسین طوری بود که اگر کسی به فعالیتهای علمی اش توجه می کرد تصور می کرد در شبانه روز هیچ کاری غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسی از برنامه های عبادی ایشان اطلاع پیدا می کرد فکر می کرد غیر از عبادت به کاری نمی پردازد.  مرحوم آقا شیخ محمد حسین می گفت: من سیزده سال در درس مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایه شرکت می کردم، در طول این سیزده سال یک شب موفق نشدم که در درس ایشان حضور پیدا کنم ( و ظاهراً درسشان را شبها ایراد می فرمودند ) آن یک شب نیز به زیارت کاظمین مشرف شده بودم و در هنگام برگشتن مشکلی پیش آمد که به موقع نرسیدم، در بین راه که می آمدم حدس می زدم که امشب چه مطالبی را بیان خواهند کرد. پیشاپیش آنها را نوشتم.  به نجف که رسیدم و با دوستان صحبت کردم دیدم تقریباً همه مطالبی که بیان فرموده بودند چیزهایی بوده که من پیشاپیش حدس زده و نوشته بودم، و تقریباً نوشته های من چیزی از درس کم نداشت.  ایشان با اینکه چنین موقعیت علمی داشتند و درس استاد را پیشاپیش می توانستند حدس بزنند و بنویسند، در عین حال مقید بودند که حتی یک شب درس استاد از او فوت نشود.  در کنار این فعالیتهای علمی آن قدر مقید به برنامه های عبادتی بودند، که هر کس اینها را می دید فکر می کرد که اصلاً به هیچ چیز غیر از عبادت نمی رسد، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیار از برنامه های عادی ایشان بود. روزهای پنج شنبه، طبق سنتی که علمای نجف دارند و معمولاً روز پنج شنبه یا جمعه یک روضه هفتگی دارند که زمینه ای است برای دیدار دوستان و استادان و شاگردان با همدیگر و توسلی هم انجام می گرفت، مرحوم آقا شیخ محمد حسین در این روضه شان مقید بود که خود پای سماور بنشیند، و خود او همه کفش ها را جفت کند، و در عین حال زبانش مرتب در حال حرکت بود خیلی تند تند یک چیزی را می خواندند ما متوجه نمی شدیم که این چه ذکری است که ایشان این قدر در نشستن و بر خاستن به گفتن آن مقید است.  بعد یکی از دوستان که خیلی با آقا مأنوس بود ( مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی رضوان الله علیه ) از ایشان سؤال کرده بود: آقا، این چه ذکری است که شما این قدر تقیِّد دارید که حتی بین سلام و احوال پرسی تان آن را ترک نمی کنی؟ ایشان لبخندی زده بود و بعد از تأملی فرموده بود: خوب است انسان روزی هزار مرتبه إنا أنزلنا بخواند. » @ganjeneh_marefat
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی: مگر شب قدر نمی رویم داخل مسجد بگوییم خدا مارو بیامرز خدا مارو بیامرز می دانید راه آموزش چیست؟ قران یک کلید دارد می گوید...... ادامه در عکس نوشته @ganjeneh_marefat
4_474004432011395321.mp3
7.22M
شب قدر استاد رائفی پور @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 راه آمرزش گناهان در شب قدر 🎤 استاد اخلاق: آیت الله فاطمی نیا @ganjeneh_marefat
❤👈 حضرت آیت ‌الله شهید محمّدحسین بهشتی: 🌟 ﻧﻤﺎز ﻳﻚ ﻧﻮع ﺗﻤﺮﻳﻦ وﻇﻴﻔﻪ ﺷﻨﺎﺳﻰ اﺳﺖ. 🌟 ﻛﺴﻰ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﻧﻤﺎزﻫﺎى روزاﻧﻪ ﭘﺎى ﺑﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻻاﻗﻞ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﻰ ﺑﻨﺪ و ﺑـﺎری و ﺳﻬﻞ اﻧﮕﺎرى ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ وﻇﺎﻳﻒ دﻳﮕﺮ ﻣﺼـﻮن ﻣـﻰ ﻣﺎﻧـﺪ. 🌟 و نماز ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ او در زﻧﺪﮔﻰ ﻛﻤﻚ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. 🌹✨🌹✨🌹✨ @ganjeneh_marefat
📚 حضرت علّامه حسن زاده آملی: 1⃣👈 به فکر خود باش و از خویشتن غافل مباش. 2⃣👈 همواره کشیک نفس بکش که کشیک نفس کشیدن کشکی نیست ، از خداوند توفیق بخواه. 3⃣👈 با ابنای روزگار بساز و مرد تحمّل باش « آسیا باش ، درشت بستان و نرم باز ده». 4⃣👈 مرد فکر باش که فکر لُبّ عبادت است. 5⃣👈 مناجات و راز و نیاز با خداوند را قطع مکن. 6⃣👈 خلوت شب را از دست مده. 7⃣👈 به حقیقت بگو «الهی! آمدم» تا کامروا گردی. 8⃣👈 سخن و خواب و خوراک باید به قدر ضرورت باشد. 9⃣👈 با عهد الله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن. ✨♦✨♦✨♦✨ @ganjeneh_marefat
✅ حضرت استاد محمّد شجاعی: ⬛ منشا اشتباهات دنیاپرستان چیست؟ ⭕️ فراموشی ابدیت و زندگی جاویدان است. ✴ علم به آخرت دو معنا دارد 1⃣👈 اطلاعات لازم را در مورد جایی که می خواهیم برویم و تا ابد در آن زندگی کنیم ، کسب نماییم. 2⃣👈 تجهیزات لازم را برای سفر روح و حیات ابدی کسب کنیم. ⁉️ تفکر آخرتی چیست؟ 🚫👈 یعنی هر آنچه که با اصول زندگی آخرتی منافات داشته باشد را انجام ندهیم. 🌸 🌿🌸 🌸🌿🌸 @ganjeneh_marefat
✴ مرحوم حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت: ☑👈 شیطان با شش هزار سال عبادت ، عاقبتش آن طور شد ، 🌾 آیا ما می توانیم به خود مغرور شویم؟! 💞 به خدا پناه می بریم! 🌱💌🌱💌🌱💌🌱 @ganjeneh_marefat
✅ مرحوم حاج محمّداسماعیل دولابی: 🌸👈 وقتی پدر و مادر از روی محبّت ، لباس کثیف بچه را بیرون می آورند و او را به حمام می برند و می شویند ، بچه گریه می کند. ⚪👈 خدا هم وقتی با ابتلائات می خواهد بنده اش را پاک کند و لباس تمیز بر تن او کند ، او چون جاهل است ، گریه سر می دهد و ناله می کند. 🌺📌🌺📌🌺📌🌺 @ganjeneh_marefat
🔮 نمازی برای برآورده شدن حاجات به توصیه آیت‌الله بهجت رحمه‌الله در روز پنج شنبه💜 🌸🌼🌸 💙 «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای 🎁 برای او می‌رسید». 👈نماز حاجات روز پنج‌شنبه 🌷چهار رکعت (دو نماز دورکعتی) 💠 نماز اول: 🌺 در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید 🌺 در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید 💠 نماز دوم: 🌸 در رکعت اول بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید 🌸 در رکعت دوم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید 🌷بعد از سلام نماز دوم سلام ۵۱بار سورۀ توحید و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. 📘 جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ 🙏🙏🙏🙏🙏 ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ 🆔 @ganjeneh_marefat
آیت الله بهجت(ره): اگر در همان الله اکبر شخص متوجه باشد که چه کار میکند دیگر لازم نیست که تا آخر #نماز خیلی زحمت بکشد به آن مقدار از نماز توجه کنید بقیه نماز را خدا خودش درست میکند. @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ تصویری 📌ذکر خدا حدی ندارد 👈شیخ العرفا آیت الحق بهجت قدس الله نفسه الزکیه @ganjeneh_marefat
🍃 🌷توصیہ آیت اللہ حق شناس(ره): ✨طاعت بدون ڪنترل نفس سودے ندارد. اما اگر صد سال هم بگذرد ولے نفس خودت را ڪنترل نڪنے؛ نگاهت را ڪنترل نڪنے؛ در ڪلاس اوّل درجا خواهے زد. ✨وقتے بہ ڪلاس دوّم خواهے رفت ڪہ نفست را ڪنترل ڪنے. ✨یا باید نفس را بپرستے یا خدا را. «لا نجاة الا بالطاعة». طاعت چیست؟ ✨طاعت این است ڪہ آنچہ دلت مے خواهد را ڪنار بگذارے. 💠💠🌹💠💠 @ganjeneh_marefat
استـــــاد پناهیـــــان : مواظب باشیم " دلـــــمان " جایی نرود که اگر رفت باز گرداندنش کار سختی است وگاهی محال است. اگر برگردد معلول و مجروح و سرخورده باز میگردد مراقب باشیم "دل" ارام ، سربه هوا و عاشق پیشه است وخیلی سریع " انـــــس " میگیرد. اگر غفـــــلت کنیم میرود و خودش را به چیزهای " بی ارزش " وابسته میکند . 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @ganjeneh_marefat
🔸آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 این‌دو راه، خیلی با هم تفاوت دارند که انسان هنگام مرگ، «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ» (به پروردگار کعبه سوگند، رستگار شدم) بگوید، و یا دمِ رفتن، با حال حسرت و پشیمانی و ندامت برود و بگوید: ای‌کاش از این راه نمیرفتم! 📚 (در محضر بهجت، ج۳، ص۲۴۲) 🌲🌲🌷🌲🌲 @ganjeneh_marefat
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 👌بر ملا شدن اسرار 👈کتمان سرّ، و به اصطلاح کتوم بودن، یکی از شرایط و ویژگیهای پویندگان راه حقیقت است. شاگردان مکتب توحید اگر سرّ را هویدا کنند، گرفتار شوند و چه بسا سالها در معنویت عقب بیفتند. 🔸🔹استاد کامل میرزا علی آقا قاضی به حاج سید هاشم حداد می گوید: 🔶🔷سید هاشم! سر را فاش مکن که گرفتار می شوی! روزی می رسد، که از اطراف و اکناف بیایند و عتبه درت را ببوسند. من در تمام مدت عمر یک بار آن هم در حقیقت به واسطه محذور و حیا سرّی را فاش کردم و تا کنون که ده ها سال از آن می گذرد، گرفتار آنم. @ganjeneh_marefat 🌸 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
⚜شفاعت از آن کیست؟⚜ ❇️ نقل می شود شاعری به نام «حاجب بروجردی»،در مسأله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام شده و این شعر را سرود: «حاجب اگر معامله حشر با علی است من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن. » ⬅ شب در عالم خواب،امیرمؤمنان علی(علیه السلام)را دید که ناراحت  بودند و به او فرمودند:  «شعر خوب نگفتی.» 🔸حاجب عرض کرد:چگونه شعر بگویم؟ 🔹امام علی(علیه السلام)فرمودند:  هر دو مصرع بیت شعرت را این گونه تصحیح کن: ✨حاجب یقین معامله حشر با علی است  ✨شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن 🌿🌾🌷🌾🌿 @ganjeneh_marefat
🌸🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 داستان مرحوم کشیکچی از یاران حضرت ولی عصر (عج)  باربر ، حمّال و کشیکچی یا نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع نزد حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء است.آقا (عجل الله فرجه) کارپردازانی دارند که در ایام غیبت با آنها ارتباط دارند که در دعای عهد یاد شده: «واجعلنا من المسارعین الیه فی قضاء حوائجه». بله، کسانی به این مقام می رسند که وقتی آقا حاجتی دارند آنها را صدا بزنند و آنها با سرعت برای برآورده کردن خواسته امام به سوی ایشان بشتابند. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی ۱۳۰۹ ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ،حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان با رعایت امانت نقل گردیده است. 📚 عقبری الحسان @ganjeneh_marefat ادامه دارد..... 🍂 🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🌸🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🔱🔸🔱🔸🔱🔸🔱 🔱🔸🔱🔸🔱 🔱🔸🔱🔸 🔱🔸🔱 🔱🔸 🔱 ✅حکایت وصل نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد. هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود. در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! .... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود. در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! » کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم . به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!» میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.» با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.» @ganjeneh_marefat 🔰در ادامه........ 🔱 🔱🔸🔱 🔱🔸🔱🔸🔱 🔱🔸🔱🔸🔱🔸🔱
💠🔅💠🔅💠🔅💠 💠🔅💠🔅💠 💠🔅💠🔅 💠🔅💠 💠🔅 💠 میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد: « همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم ، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود ، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار ، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است ، احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم. شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم ، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب ، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم ، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان ، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم. در آن حال ، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: « چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: « اگر سببی غیر از این دارد بگو. » چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم ، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم. در این هنگام دیدم ، حضرتش فردی بنام « هالو » را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان ، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم. حضرت رو به او نموده فرمودند: « اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان. » آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند. @ganjeneh_marefat ✅ادامه دارد........ 💠 💠🔅💠 💠🔅💠🔅💠
🌸🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 ✅ادامه داستان کشیک چی👇👇👇 آن شخص ، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: « درست ببین ، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای. » من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم ، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم . هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن ، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام. مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش ، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش ، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج ، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه ، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت ، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا ، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: « از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید ، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد. @ganjeneh_marefat ادامه دارد.... 🍂 🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🌸🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
💠🔅💠🔅💠🔅💠 💠🔅💠🔅💠 💠🔅💠🔅 💠🔅💠 💠🔅 💠 روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم ، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین ، ناگاه هالو ، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم ، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و ازمن خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن ، نزد من آمد و آهسته گفت: « آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم. » آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم ، نه دیرتر و نه زودتر. تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر اورا در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود. صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم ، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم. » @ganjeneh_marefat 🌺ادامه دارد.... 💠 💠🔅💠 💠🔅💠🔅💠