#سخن_بزرگان
#علامه_حسن_زاده_آملی
💠 سرّ علامه شدن علامه حسن زاده آملی:
🔻عالم ربانی علامه #حسنزاده آملی سِرّ عالم شدن خود را چنین بیان میکنند:
🔹 در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف و #تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس #رضوى تشرف حاصل كردم و به زیادت جمال دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا - علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء - نائل شدم .
🔸 در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام (علیه السلام ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به #علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان #علم خواستم.
🔹 سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین #رضا - روحى لتربه الفداء، و خاك درش تاج سرم - رسیدم و عرض ادب نمودم ، بدون اینکه سخنى بگویم ، امام كه آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیك بیا!
🔸نزدیك رفتم و چشم به روى امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه : #بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) فرمود: «پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در #علم و از هر درس هزار در دیگرى به دوى من گشوده شد».
🔹پس از آن امام (علیه السلام ) طى الارض را عملا به من بنمود، كه از آن خواب نوشین شیرین كه از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به در آمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم كه روزى به گفتار حافظ شیرین سخن به ترنم آیم كه:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب #آبحیاتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه این تازه براتم دادند
📚 ر.ک: عیون مسائل نفس, علامه حسن زاده آملی، ج2.
🔰 مدرسه عالی فقه و اصول شهیدین قم
🆔 @Dar_masire_ejtehad