eitaa logo
آموزش مداحی دارالسّلام
228 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
266 ویدیو
57 فایل
©صفحه رسمی مرکزآموزش تخصصی مداحــی "دارالسّلام" ۴۰۷۱۳۰۰۰۱شماره مجوز از اداره تبلیغات اسلامی بامدیریت: مداح اهل بیت:احمدصدرایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کدام مرد؟🔹 رسید وحی تا که از بلا تو را خبر کند خبر کند که یک نفر به جای تو خطر کند چقدر تیغ آخته به خانۀ تو تاخته کدام مرد حاضر است سینه را سپر کند؟ چه صولتی! عجب یلی‌ست! مرد مردها علی‌ست به جان او مباد چشم تیغ‌ها نظر کند بگو چگونه رد شدی؟ کسی ندیده برگ گل چنین سلامت از میان خارها گذر کند به گرد پای لیلة المبیت هم نمی‌رسد هر آن‌که مدعی‌ست هر چقدر هم هنر کند 📝 🚨صفحه   در : http://eitaa.com/joinchat/1634336780Cff38e3faa0 🚨صفحه : https://t.me/Darassalam94 🎤
💠 فدایی پیامبر منابع متعدد شیعه و سنی با سندهای مختلف از نبى‌اكرم(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) نقل مى‌‏كنند كه فرمود: «خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى نمود که من بين شما برادرى ايجاد كردم و عُمر يكى از شما را طولانى‏‌تر از عُمر ديگرى قرار دادم. حال كدام يك از شما حاضر است كه خود را فداى برادرش كند؟ هر دوى آن‌ها از مرگ كراهت داشتند. پس خداوند به آن‌ها وحى كرد: آيا مثل ولیَّ‌ام على بن ابى‏‌طالب نيستند كه بين او و پيامبرم محمد برادرى برقرار كردم، و على جان خويش را فداى پيامبر نمود؟ او در جاى پيامبر خوابيده است تا آن حضرت جان سالم به در ببرد. به زمين رويد و او را از دشمنانش محافظت کنيد. پس به زمين هبوط كردند و جبرئيل بالاى سر آن حضرت و ميكائيل پايين پای آن حضرت نشستند و جبرئيل مى‏‌گفت: به! به! چه كسى مثل توست اى پسر ابی‌طالب؛ که خدا به تو در برابر ملائكه مباهات و افتخار مى‌كند! و خداوند در شأن على(عليه السلام) اين آيه را نازل كرد: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ (بقره: ٢٠٧) «و از ميان مردم كسانى هستند كه جان خويش را براى كسب رضا و خشنودی خدا مى‌‏فروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.» 📗 موسوعة التاريخ الإسلامي ١: ٧٤١- ٧٤٢؛ تاريخ تحقيقى اسلام (ترجمۀ موسوعة) ٢: ١٧٠ از: مناقب آل أبي‌طالب ٢: ٦٤- ٦٥؛ الكافي ٨: ١١٩ و... علیه‌السلام فرازی از یک 🔹مبدأ دوران🔹 شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم، مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی‌زره آمده در معرکه یک‌بار دگر تا خودِ صبح، خطر دور و برش می‌‌چرخید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌چرخید مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن «جگر شیر نداری سفر عشق مکن»... باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید: «من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم» طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه‌ست و سخن گفتن از آن آسان نیست... 📝