eitaa logo
شرطه الخمیس
111 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
5هزار ویدیو
11 فایل
سلام این کانال بصورت وبگردی درباره انقلاب،ایران، شهدا عمل می کند و تا حدود فراوان شما را بی نیاز به جستجو در کانال ها می کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ امام خمینی(ره): درس خواندن بدون شقاوت می‌آورد روزی از استاد خود مرحوم آیت‌الله ایزدی پرسیدم که بنده به‌خاطر اینکه درس زیاد دارم موفق به نمی‌شوم، آیا اشکالی دارد که به خاطر درس که شاید واجب هم باشد نماز شب را ترک کنم؟ ایشان از قول استاد خودشان (ره) نقل کردند که ایشان می‌فرمود: درسی که با نماز شب همراه نباشد، شقاوت می‌آورد، اگر از روی اتفاق یک مرتبه به خاطر مشکلاتی نتوانستی نماز شب بخوانی و مجبور شدی به جای آن مطالعه کنی اشکال ندارد ولی اگر پیوسته بخواهی چنین کنی جز شقاوت و بدبختی نصیبی نخواهی داشت/احمد عابدینی، روزنامه کیهان، صفحه معارف، ۶مهر ۱۳‌۹۶ @daremtedadghadir
✨﷽✨ 🔴خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» ... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب کهکشان نیستی ‌‌‌‌@daremtedadghadir
🔴خدایا دیر آمدم اما... دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» .. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی @daremtedadghadir
🌸✨از قول علامه طباطبایی نوشتند که نجف که رسیده بودند، حدود بیست و چهار، پنج سالشان بوده است. با مرحوم آقا سید علی قاضی که استاد اخلاق و خیلی فوق العاده و یکی از اولیای الهی بود، یک خویشی نزدیکی هم داشتند. ایشان نقل می کنند که مرحوم آقا سید علی قاضی، در مدرسه سید به علامه طباطبایی می رسد. آقا سید علی قاضی، دستشان را می گذارند روی شانه آقای طباطبایی و می فرماید: «سید! اگر دنیا می خواهی، نماز شب بخوان. اگر آخرت هم می خواهی، بخوان. اگر علم می خواهی، نماز شب بخوان. هر چه از خدا می خواهی، نماز شب بخوان. به آن می رسی». منظور اینکه نماز شب چیز عجیبی است. از خدا بخواهیم که خدا توفیق نماز شب به همه ما عنایت بکند. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻 آیت الله ناصری @daremtedadghadir
✨﷽✨ 🔴خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» ... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب کهکشان نیستی https://eitaa.com/daremtedadghadir
🔸محمد حسین یوسف الهی 🌹شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود... 🔸خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. ✨کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد. ☀️از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را بود ☀️ ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید ☀️دائما خدا می گفت ☀️قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به بود ☀️هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 🏷یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس https://eitaa.com/daremtedadghadir