eitaa logo
داریوش سجادی
944 دنبال‌کننده
868 عکس
297 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از «می خواهم زنده بمانم» تا «اکنون می توانم راحت بمیرم» اظهارات حسن روحانی مبنی بر آنکه هاشمی رفسنجانی بعد از برجام گفت «حالا دیکر راحت می توانم بمیرم» از اساس عاری از صحت است و هاشمی این حرف را با توجه به نتیجه انتخابات خبرگان در اسفند۹۴ ابراز داشت که شخصا در آن انتخابات توانست با اخذ اکثریت آرای شهروندان تهران وارد مجلس خبرگان شود. علی رغم این بار معنائی این اظهارات فرای بار عاطفی‌اش برخوردار از تاویل است. نکته محوری برای هاشمی در انتخابات ۹۴ نیاز ذهنی و روانی ایشان به یک بُرد آبرومند و قابل افتخار بمنظور تکمیل دلپسند پرونده سیاسی و آمادگی ایشان برای خداحافظی قهرمانانه با دنیای سیاست و حیات دنیوی پر فراز و نشیب‌اش طی ۸۰ سال گذشته بود. در واقع بدیهی‌ترین توقع هاشمی در فصل پایانی حیان دنیوی ـ سیاسی‌اش آن بود که مانند قهرمانان فوتبال بعد از سالها حضور در تورنمنت‌ها و رقابت‌های نفس‌گیر اینک خداحافظی خود با زمین فوتبال را معطوف به آخرین بازی پیروزمندانه کرده تا بعد از آن بتواند ضمن دور قهرمانی زدن در استادیوم و دست تکان دادن برای شیدائیان، زمین مسابقه را با غرور و سربلندی ترک کند. این یک واقعیت تلخ برای هاشمی بود که از پایان دور نخست ریاست جمهوریش مستمراً روند افول محبوبیت را در عرصه‌های انتخاباتی پشت سر گذاشت و .... سورپرایز رد صلاحیت‌اش در ۹۲ روح و روحیه هاشمی را دچار افسردگی کرد. هاشمی بعد از ۶۰ سال مبارزه سیاسی و با توجه به حس مالکیت‌اش نسبت به انقلاب و ایران خود را مستحق چنین فرجام و انجام به زعم خود «نارفیقانه» نمی دانست. بدین اقتفا تا قبل از انتخابات ۷ اسفند، نغمه ها و نجواهای هاشمی را می توان و می شد قرینه ناله و لابه «سوزان هآی وارد» در «می خواهم زنده بمانم» فهم و ادراک کرد. روح سرگشته هاشمی از فردای «رد صلاحیت» برای آرام شدن محتاج یک رکورد و پیروزی بود تا بدانوسیله ضمن رسیدن به یک حظ روحی و ارضاء ذهنی بتواند دور خداحافظی خود در «استادیوم سیاست» را با سربلندی و قهرمانی طی کند و ناز فروشانه از شیدائیانش نازخری کند. انتخابات ۷ اسفند آخرین فرصت برای نیل به این رکورد بود تا پیرمرد توفیق آن را بیابد برگ پایان حیات سیاسی خود را ولو به استعداد پروپاگاندای بی بی سی و مواضع آکروباتیک و بظاهر مردم‌گرایانه‌اش، با رای دو میلیونی تهرانیان به انجام و فرجام برساند و آنک با فرو رفتن در خلسه آرامش بتواند «دیگر می توانم راحت بمیرم» را بنام خود و در «پایان خود» در تاریخ ثبت کند. متن کامل در لینک زیر https://bit.ly/2QGqTaA
دیوارهای شیشه‌ای! نزول اجلال حسن روحانی از هواپیمای حامل ایشان با پلکان برقی مجلل و تشریفاتی در فرودگاه مهرآباد پس از بازگشت «معظم‌له» از سوچی را باید به حساب لاقیدی و بی‌اطلاعی از جنس ماری آنتوانت همسر لوئی شانزدهم گذاشت که در واکنش به شورش مردم فرانسه بدلیل نداشتن نانی برای خوردن فرمودند: خُب مردم اگر نان ندارند بروند بجایش کیک بخورند! در موقعیتی که قاطبه مردم زیر فشار سنگین اقتصاد کشور در الفبای معیشت خود معطل مانده‌اند پسندیده نیست رئیس جمهور با چنین اطوار ناشایستی از خود اداهای شاهنشاه بازی درآورند! جناب آقای روحانی ـ می دانیم نشستن در رکاب اتومبیل‌های آخرین مدل و ضدگلوله و برخوردار از محافظ و راننده بودن و شرکت در ضیافت‌های متعدد دیپلماتیک در هتل‌های پنج ستاره بغایت شیرین و لذت‌بخش است! اکنون نیز که بسلامتی و میمنت با پلکان لوکس برقی از هواپیمای تان نزول اجلال می فرمائید. فبها المراد! چشمداشتی هم به این امکانات که در اختیار معظم‌له قرار گرفته، نیست. اما این امکانات بصورت مشروط در اختیار حضرتعالی قرار گرفته و شرط آن ارائه خدمات مضاعف در حوزه مسئولیت های محول به معظم‌له است. با ترساندن مردم که اگر من رای نیآورم رقیبم در پیاده‌روها دیوار می کشد شولای ریاست را تصاحب کردید اما اینک چه کسی دیوار شیشه‌ای بین شما با مردم را می تواند بشکند!؟ جناب روحانی، فریفته این ظواهر نشوید. این پلکان به هیچ کس وفا نکرده! بیمناک قهر مردمی باشید که ۴۰ سال نجیبانه برای مانائی این انقلاب پایمردی کردند اما نه به بهای فربه شدن پایوران‌ شان! بقول اردلان سرافراز: یادتون رفته که اون شاه که به صد مهره نمی باخت ـ تاج از سرش تو میدون لشکر پیاده برداشت!؟ جناب روحانی، پلکان منیت به کسی وفا نکرده . بکوشید بجای آن ریسمانی ببافید تا مردم بتوانند با آن از چاه استیصال معیشت مبتلابه‌شان بیرون آیند و پند حکیمانه مولانا را جدی بگیرید که: نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است لاجرم آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت‌تر خواهد شکست
استیضاح ناموجه روحانی! تلاش ذوالنور برای استیضاح حسن روحانی ماجور است اما مقبول نیست. هر چند اقتصاد کشور متاثر از انفعال دولت در حضیض ذلت است علی‌رغم این «روحانی» مُستحق استیضاح نیست! اگر کسی در این میان شایسته شماتت و بایسته تنبه و ملامت است آن اکثریتی‌اند که در یک بی‌حزمی آشکار و در کمال بی‌مبالاتی و فریفتگی با رای خود روحانی را بر این مسند گماردند. عوام فریب را تقصیر نیست و نان زیرکی خود را می‌خورد! مُقصر عوامانی‌اند که در توهم دانائی فریب عوام‌فریب را می خورند! سقف پرواز روحانی «گلایدر» بود و آنانی باید مسئولیت بپذیرند که مشعوفانه ماموریت بوینگ را به گلایدر دادند! هر چند اشتباه کردن و حق اشتباه کردن را برای یک ملت می بایست برسمیت شناخت و از تبعات آن درس گرفت. اما مُصیبت آنجاست که هرینه برخی اشتباهات فوق طاقت و غیرقابل بازگشت است و کمر تمامیت یک ملت را می شکند!
هاپوسیاه! مطابق اظهارات حسن روحانی انتخابات «نود و دو» سایه جنگ حتمی را از کشور برداشت! هاپوسیاه نوستالوژی دوران طفولیت‌مان بود که «مادربزرگ» بمنظور مدیریت و کنترل مطالبات و پرهیزمان از زیاده خواهی و تن دادن به بضاعت مینیمالش، ما را در پروای آن مهابت سیاه و خوفناک به تمکین وامی‌داشت. ظاهرا دولتمردان و مادربزرگ به «این همانی» رسیده و هر دو با توسل به ترفند «جنگ فوبیا» و با تعلیق شهروند در تنگنای «خوف و رجا» بمنظور توجیه بضاعت قلیل‌شان و مدیریت مطالبات مشروع شهروندان و استتار بی‌کفایتی خود و جعل استدلال برای ماندگاری خود می‌کوشند از این طریق اخافه سالاری کنند. در حافظه تاریخی ایرانیان همین ترفند در ۷۶ نیز «تکرار شد» و ظاهرا و علی الدوام توسل به «جنگ فوبیا» و ترساندن شهروند از اینکه «اگه ما نباشیم هاپوسیاه میاد شما رو می خوره» ترفندی است مفهوم تا از آن طریق دولتمردان بی‌کفایتی خود را زیر آن استتار ‌کنند.
زبان سیاست حسن روحانی در سخنرانی خود بمناسبت روز ارتش گفت: نیروی مسلح ایران هیچ گاه در برابر کشورهای همسایه قرار نمی گیرد آقای روحانی ظاهرا التفاتی به ادبیات سیاسی و لوازم و لواحق آن ندارند در ترمینولوژی یک سیاستمدار «واژه‌های قطعی» محلی از اعراب ندارد. در سنت سیاسی «آری» سیاستمدار یعنی «شاید» و شایدش یعنی «نه» و یک سیاستمدار هرگز از کلمه «نه» استفاده نمی کند. سیاستمداری که بگوید «هرگز» یعنی سیاستمدار نیست! آقای روحانی در جهان سیاست اگر اقتضای درگیری یا جنگ شود باید به مصاف دشمن رفت. کمااینکه ۸ سال حسب اقتضا نیروهای مسلح ایران در مقابل «دشمن همجوار» پایمردی کرد. شما با این ادبیات از سوئی نابلدی خود را در جهان سیاست برون ریخت می کنید و از سوئی دیگر موجبات تجری دشمن می شوید
... از باشنده‌ها تا پاشنده‌ها! حسن روحانی در کسوت ریاست جمهوری پیش از آنکه گزینش مردم باشد گماشته مرحوم هاشمی بود که بصراحت در فردای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ اظهار داشت: تا قبل از حمایت من، روحانی تنها ۵٪ رای داشت و با حمایت من رای روحانی ۵۰٪ افزایش یافت! هاشمی با چنین اظهاراتی ضمن القای خود در قامت یک «کینگ می‌کر» و تخفیف روحانی، عملا وی را در قامت گماشته خود در ساختمان پاستور برسمیت شناساند و از طریق سیاست «مردی در سایه» معرکه‌گردان دولت تدبیر و امید شد. اسفند ۷۶ و شش ماه بعد از پایان امپراطوری هاشمی در نهاد ریاست جمهوری، در مقاله «فراموش‌شدگان» با اشاره به فرازی از کتاب «قهرمان در تاریخ» نوشتم: سیدنی هوگ در کتاب «قهرمان در تاريخ» در توصيف شخصيت لنين می‌گويد: لنين در استفاده کردن برای هدف‌هايش از کسانی که در صفوف حزب بودند ولی با نظراتش موافق نبودند استعداد بزرگی داشت. او می‌توانست با کسانی کار کند که بدون او نمی‌توانستند با يکديگر کار کنند! قابلیتی که هاشمی نيز طی دوران رياست جمهوری‌اش اين توانائی را بنحو احسن از خود نشان داد. پنج ماه بعد از فقدان هاشمی رفسنجانی نیز در خرداد ۹۶ و در مقاله «محلل ناکام» گفتم: در نبود هاشمی دیگر روحانی را نیز باید تمام شده تلقی کرد و «همه مردان هاشمی» از جمله روحانی در نبود «مقتدا» فاقد گرانیگاه شده و در «غیبت‌اش» آن گماشته‌گی دچار گمگشتگی شده که چون کشتی بی‌لنگر «کج می‌شد و مژ می‌شد» که شد! و از درون پاشید و مملکتی را پاشاند و از باشندگی برای اکبر به پاشندگی در نبود اکبر رسید!
ضرب‌المثلی عربی می‌گه: دستی رو که نمیتونی گاز بگیری، ببوس! عادل الجبیر وزیر خارجه سابق ریاض در پاسخ به تکدی محبت دولت روحانی برکناری امیر عبداللهیان از معاونت عربی وزارت خارجه را شرط بهبود مناسبات با ایران قرار داد و «ظریف» نیز نامُدبرانه امتثال امر کرد! و اکنون همان امیر عبداللهیان از موضع اقتدار و در مقام وزیر خارجه ایران دستی رو که دولت ریاض نتونست گاز بگیرد را مُبدل به دست تفقدش بر سر دولتمردان سعودی کرد. بقول قائم مقام فراهانی: روزگار است آنکه گه‌عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد