eitaa logo
در جستجوی آرامش
414 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
946 ویدیو
13 فایل
اگر پیشنهاد یا انتقادی دارید، با ما در میان بگذارید . با ارسال مطلب یا داستان یا حکایت جالب ما را همراهی کنید. در صورت تمایل اعلام کنید تا جزء مدیران شوید و مطلب و پست بزارید . لحظه هاتون سرشار از رحمت خدا و آرامش باشه . @myazdd @darjostojuyearamesh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍کاروانی عازم مکه بود که در میان کاروان پسر جوانی به نیابت از پدر مرحوم خود برای به جای آوردن اعمال حج به مکه می‌رفت. پسر جوان را عمویش به پیرمردی مؤمن در کاروان سپرده بود که مراقب او باشد تا پسر جوان حج و اعمال آن را کامل به جای آورد و در طول سفر هم عبادت خدا کند و هم این‌که عمر را به بطالت نگذراند. همراه کاروان مرد میانسالی بود که از اجنه آسیب دیده و اندکی شیرین عقل گشته بود و او را برای شفا به کعبه می‌بردند. در منزلی در کاروان‌سرایی، کاروان حجاج برای ساعاتی اتراق کردند و پیرمرد مؤمن قصد کرد تا زمان ظهر قدری بخوابد. چون از خواب برخاست، دید جمعی با مسخره کردن آن شیرین عقل با او مزاح می‌کنند و این پسر جوان هم چشم پیرمرد را از خود دور دیده بود و با آنان در گناه جمع شده بود. پسر چون پیرمرد را دید از جمع باطلان جدا شد و نزد او آمد. پسر جوان چون ناراحتی پیرمرد را دید به او گفت: زیاد سخت نگیر، در طول ۴۰ روزی که منزلمان مرکب حیوانات است و در سفریم من هیچ تفریحی نداشته‌ام. ما این همه رنج بر خود داده و عازم خانۀ خدا هستیم، خداوند از یک گناه ما می‌گذرد. نباید بر خود سخت بگیریم، مگر چه کردیم؟ یک مزاح و شوخی برای روحیه گرفتنمان برای ادامۀ پر شور سفر لازم است. پیرمرد در جواب پسر جوان به نشان نارضایتی فقط سکوت کرد. ساعتی گذشت مردم برای نماز ظهر حاضر شدند. نماز را به جماعت در کاروان‌سرا خواندند. پیرمرد دید پسر جوان زمان گرفتن وضو که پای خود بر زمین گذاشت خار ریزی بر پای او رفت و پسر نشست تا آن خار از پای خود برکند ولی خار آنقدر ریز بود که میان پوست شکسته و مانده بود. پیرمرد گفت: بلند شو حاجی جوان برویم که نماز جماعت شروع شد. پسر جوان گفت: نمی‌توانم خار در پایم آزارم می‌دهد و توان راه رفتن مرا گرفته است. نمی‌توانم پای بر زمین بگذارم. پیرمرد گفت: از تو این سخن بعید است، جوانی به این سرو قامت و ابهت را که همه جای تن او سالم است خاری که به این کوچکی است و دیده نمی‌شود از پای درآورد و نتواند راه برود. بلند شو و بر خود سخت نگیر، این خار چیزی نیست که مانع راه رفتن تو شود!!! سخن پیرمرد که اینجا رسید، پسر جوان از کنایه بودن کلام او آگاه گشت و از گفتۀ خویش سرش را پایین انداخت. پیرمرد گفت: پسرم! به یاد داشته باشیم نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه وآله فرمودند: هرکسی گناهی را چون به نیت آنکه کوچک است و خدا آن را می‌بخشد مرتکب شود نوعی وهن به مقام قدسی خویش می‌داند و خداوند آن گناه را هرگز نمی‌بخشد. @darjostojuyearamesh 2895
✨﷽✨ 🌼گاهی موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیریم، هدیهٔ خداست روزی مداحی می‌گفت: زمانی که مداحی می‌کردم و تازه‌کار بودم، همیشه در مجلس من مردی بود که از من بی‌دلیل متنفر بود. هرگاه که نوبت مداحی‌ام می‌شد، برمی‌خاست و با حرکت دست طوری به مردم می‌فهماند که دوباره من با این صدای نابهنجارم شروع کردم. این حرکت او باعث می‌شد هیچ‌کس کلام مداحی مرا اهمیت ندهد، و مجلس من چنان سرد می‌شد که بعد از چند خط خواندن تمام می‌کردم و می‌نشستم. روز عاشورا که روضه واقعه اتمام‌حجت امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا را می‌خواندم، همین فرد در مجلس چنین کرد. طوری که من در وسط مداحی یک «یاحسین» جانسوز گفتم و با اخلاص تمام چنان شدید گریستم که از این گریستن من حال‌وهوای مجلس به مدد الهی عوض شد و دل‌ها به‌سوی کربلا رفت. در خاتمه مجلس یکی از من سؤال کرد: سابقه نداشت در مجلس، مداحی چنین وصل شود و گریه کند و مجلس را آتش کشد، چه شد؟! گفتم: حال امروز و اشک چشم امروزم را مدیون آن کسی هستم که همیشه دشمنش می‌پنداشتم ولی اکنون فهمیدم او فرستاده خدا و دوست من است. می‌دانید چرا؟ چون با حرکت او در مجلس، وسط روضه اتمام‌حجت امام حسین در ظهر عاشورا در کربلا، دقیقا گویی خدا مرا در وسط میدان کربلا برد و حالات جانسوز امام را با تمام وجود در آن روز درک کردم که حضرت در حال اتمام‌حجت و معرفی خود بود که عمر سعد ملعون امر کرد بر طبل‌ها بزنند تا صدای امام به جایی نرسد. آری! گاهی خدا چنان دوستمان دارد که ما را در موقعیت تجربه یک معنا قرار می‌دهد، به شرط اینکه صبوری کنیم تا نتیجه کار را بدانیم. @darjostojuyearamesh 3248
✨﷽✨ ✍ قبل از اینکه شروع به حرکت کنی، خودت را اصلاح کن پیر سالکی روزی دو شاگرد برای تربیت گرفت. یکی را اصول معرفت می‌گفت و دیگری را همیشه خطایش تذکر می‌داد. شاگرد روزی از کثرت ایراد و خطاگرفتن استاد خسته شد و بر استاد خود شکوه کرد که در تعلیم خود فرق می‌گذارد. پیر مرشد شاگرد را جلوی آینه برد و گفت: به آینه نگاه کن و روبه‌روی خود بنگر. شاگرد گفت: جز دیدن خود و پشت‌سر خود، چیزی در آینه نمی‌شود ببینم. استاد گفت: برای تو که بسیار خطای نفس داری، استادت باید همچون آینه باشد، و حال و پشت‌سر تو را نشانت دهد که رفع و ترک خطا کنی. آن‌گاه که چنین شدی، استادت سیماب (جیوه) از پشت آینه برخواهد داشت که شیشه‌ای در مقابل خود بینی و از آن شیشه امام و راه مقابلت برای پیمودن، نشانت خواهد داد. این مَثَل بدان ذکر کردم تا بدانی بسیاری از ما به‌جای تلاش برای رفع عیوب و خطاهای خود می‌خواهیم راهی نشانمان دهند که فقط جلو برویم، آن‌گاه به خیال خود جلو می‌رویم. در حالی که در حال و گذشته خود کلی خطا و اشتباه داریم که نیاز به اصلاح آن است. امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرمایند: خداوند کسی را که به آنچه می‌داند، عمل نمی‌کند ولی در جست‌وجوی دانستن بسیار است، دوست ندارد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @darjostojuyearamesh 3276
✨﷽✨ ✍خودت را ویرایش کن 🔹گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن. 🔸انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار، که بدانی باید همان‌جا تمامش کنی. 🔹بین بعضی حرف‌هایت ویرگول بگذار، که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی. 🔸پس از بعضی رفتارهایت علامت تعجب و آخر برخی عادت‌هایت نیز علامت سوال بگذار. 🔹تا فرصت ویرایش هست، خودت را هر چند شب یک‌بار ورق بزن. بعضی از عقایدت را حذف کن و بعضی را پررنگ. 🔸خودت را ویرایش کن تا دست سنگین روزگار، زندگی‌ات را ویرایش نکند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @darjostojuyearamesh 3874
🔅 ✍ فقرای راستین نیازشان را مخفی می‌کنند کربلایی‌محبوب، کله‌پز مومن و قدیمی شهر است. روزی جوانی خوش‌هیکل وارد مغازه شده و اشکنه برای او می‌آورند. جوان کاسه را بلند می‌کند و می‌گوید: داداش ببخش نمک زیاد ریختم شور شد. اگر ممکنه کمی اشکنه بریز. محبوب کاسه را گرفته و اشکنه می‌ریزد. سری بعد هم جوان این کار را می‌کند. شاگرد کربلایی‌محبوب عصبانی شده و می‌گوید: تو نمی‌دانی چقدر باید نمک بریزی؟ کربلایی‌محبوب سریع کلام شاگرد را قطع کرده و می‌گوید: راست می‌گوید، نمکدان کمی خراب شده و زیاد می‌ریزد. شاگرد حساب کار دستش می‌آید و دیگر ادامه نمی‌دهد. سری بعد که آن جوان به مغازه می‌آید کربلایی‌محبوب کاسه او را از اشکنه پر می‌کند. بعد از رفتن او در گوش شاگرد می‌گوید: آن جوان می‌رود کارگری و هیکلش بزرگ است. با یک اشکنه عادی سیر نمی‌شود. پس عمدا نمک زیاد می‌زند تا ما کاسه‌اش را پر کنیم و آبرویش حفظ شود. حتی پولی برای خوردن مخلفات کله‌پاچه هم ندارد و همیشه با اشکنه از مغازه خارج می‌شود. من از روزی که مشکل او را فهمیدم کاسه‌اش را لبریز می‌کنم. می‌بینی که دیگر نمی‌گوید غذا را شور کرده است. خیلی‌ها از شدت شرم و حیا نیازشان را پشت نیازی پنهان می‌کنند. آنان فقرای راستین هستند که طبق قرآن «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» مصداقشان است. @darjostojuyearamesh 4249
🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋 🔆 ✍ از خودمان شروع کنیم 🔹مغازه‌دار هر روز صبح زود ماشین سمندش را در پیاده‌رو پارک می‌کند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند. 🔸سوپرمارکتی نصف بیشتر اجناس مغازه‌اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است. 🔹کارمند اداره وسط ساعت کاری یا صبحانه میل می‌کند یا به ناهار و نماز می‌رود یا هم‌زمان با مراجعهٔ ارباب‌رجوع، کانال‌های تلگرام و اینستاگرامش را چک می‌کند. 🔸بسازبفروش تا چشم صاحب آپارتمان را دور می‌بیند، لوله‌ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب می‌زند، در حالی که پولش را بیشتر گرفته است. 🔹کارمند بانک از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره می‌کند که فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش زودتر راه بیفتد. 🔸استاد دانشگاه هر جلسه ۲۰ دقیقه دیر می‌آید و قبل از اتمام زمان، کلاس را تمام می‌کند و جالب‌تر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ می‌کند. 🔹دانشجو پول می‌دهد و تحقیق و پایان‌نامه را کپی‌شده می‌خرد و تحویل دانشگاه می‌دهد تا صاحب مدرک شود. 🔸پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمی‌کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند یا به همکار دیگر خود پاس می‌دهد تا بیمار با جیب خالی از درمانگاه خارج شود. 🔹همهٔ این‌ها شب وقتی به خانه می‌روند، هنگامی که تلگرام را باز می‌کنند از فساد، رانت، بی‌عدالتی، تبعیض و گرانی سخن می‌گویند و در اینستاگرام پست‌های روشن‌فکری را لایک می‌کنند. 🔸همه هم در ستایش نظم و قانون‌مداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند. اما وقتی نوبت به خودشان می‌رسد، آن می‌کنند که می‌خواهند. 🔹جامعه با من و تو، ما می‌شود! قبل از دیگران به خودمان برسیم. @darjostojuyearamesh 4765 🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋🌈🦋
🌱 میگفت هر وقت‌ میخوای‌ دعا‌ کنی، قبل‌ از اینکه‌ دعا‌ کنی‌ بگو‌ خدایا‌ من‌ از‌ همه‌ کسایی‌ که‌ غیبت‌ من‌ و‌ کردن‌ و‌‌ من‌ را ناراحت‌ کردن من‌ گذشتم، تو هم‌ از‌ من‌ بگذر... در اجابت‌ دعا‌ خیلی‌ موثره . . .🌱 📚 آیت‌ الله‌ مجتهدی ‌@darjostojuyearamesh 4769
🔆 🔰 ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ 🔹ﺑﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ، 🔸ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻏﺮﻕ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻣﻮﺳﯽ ﺭﺍ، 🔹ﻧﻬﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ، 🔸ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻮج‌های ﻧﯿﻞ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺶ! 🔹و ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ و ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﺼﺮ ﺩﺭﻣﯽﺁﻭﺭﺩ! ❇️ ﺁﯾﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻗﺼﺪ ﺿﺮﺭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ. ✅ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺗﺪﺑﯿﺮﺵ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ و ﺑﻪ ﺣﮑﻤﺘﺶ ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻮﮐﻞ ﮐﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﻭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭ. ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺻﺎﻑ ﮐﻦ ... 🆔 @darjostojuyearamesh 4906