تا وقتي بودي همه‌چیز به رنگ صورتیِ آبيِ آسماني بود، زرد بودُ بنفش روشن . وَ بویِ شکوفه‌ي هلو رو میداد .

ولي الان ك ترکم کردي و رفتي، حتی اسمتم ك میارن، بغض و فکر من رو محاصره میکنه و منم عاجز از دفاع کردن، عقب‌نشینی میکنم و تسلیم .

تسلیمِ چي ؟ تسلیم اسمت، چهرت، چشمانت، آغوشت، دستانت، کدامش را به زبان بیاورم ؟ .

من محتاج شده‌ام به یك نگاھ تو به من . بذار خودموني‌تر بگم، از وقتی رفتي من دیگه من نیستم، تو با رفتنت، من، قلبم، ذهنم، وُجودم، و خودم رو هم با خودت بردي .

کاش وقتي داشتي میرفتی، قایمکي میومدم تو چمدونت خودم رو پنھون میکردم. کاش وقتي میرفتي خودم رو تو مغزت جا میکردم .

تو ؟ استادِ لبخنداي من بودي . استاد بسه دیگه بسه لوس‌بازي درنیار تا ۳ بشمار بزرگ شدي بودي . تو ؟ دلم برات تنگ شدھ بود دختر کجا بودي نگرانت شدم بودي . تو ؟ بذار واست اهنگ جدید دارم بفرسم باهم حال کنیم بودي .

تو ؟ خلاصه شده بودي تو معنایِ واقعي ع ش ق . ولي چرا ؟ چرا رفت ؟ چرا تنهام گذاشت ؟ چرا پا پس کشید ؟ چرا غیبش زد ؟ و این چراهایي ك نصف شبي حمله میکنن به مغزت و تو تا صبح باهاشون دستُ پنجه نرم میکنيُ آخر کي برندس؟ کسی ك رفته .

تو ك میري ‌خب ؛ زحمت بکش، خاطراتتم ببر، دستاتم ببر، اغوش ِ گرمتم ببر، چشمايِ خرمایی تو هم ببر . تو ك میری اینارم ببر، انصاف نیست فقط من باشم ك باید بمونم این وسط وَ این همه ریختُ پاش .

سرتون رو به درد نیارم . وابسته نشید، آخرش خودتون هستید ك شرمنده‌يِ دلِ بی‌قرارتون و قلبِ شکستتون میشد . شرمنده‌یِ ذهنتون میشید ك به آرومی میکشه کنار و بهتون میگه؛ آره آفرین، این هموني بود ك دهن مارو سرویس کرده بودي . با خودتون اینکارو نکنین، عواقب داره .

~

تو چي میدونی دلتنگي یعني چی ..

~