بدون تو دارم میمیرم؛ بذارین برم بغلش
کنم. مامان نذارید خاکش کنن. دلم براش
تنگ میشه.
در قطار صندلیها را عوض کردیم؛ تو پنجره
را میخواستی و من نگاه کردن به تو را .
میگفت: افسردگي مثل خونریزی داخلي
میمونه؛ کسي متوجهش نمیشه اما فقط
خودتي ك میدونی چقدر درد داره و داری
نابود میشی.