تمام ترسم از این است، که یک شب
به خوابم بیایی و من همچنان به
یادت بیدار نشسته باشم .
من با آنکہ تکه از شب دل باختم کھ
تاوانِ روزهایم را در آن چال کرده
بودم ، آنجا که آخرین نگاههایمان
همدیگر را مراقب کردند با اینکه
وصال بین انگشتانِ ما نشسته
بود (:
من چیزۍ از عشقمان بہ کسـے نگفتم ، آنها
تو را هنگامۍ کھ در چشمم تن میشستهای
دیدند .
Reza BahramReza Bahram - Asheghi Mamnoo.mp3
زمان:
حجم:
8.4M
دگر بعدِ تو حالِ خوش ممنوع !
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
آهای غمۍ که مثلِ یه بختک ، رو سینھی من شدهای آوار (:
از گلویِ من ، دستاتو بردار ،
دستاتو بردار ..
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
ولی خودش سپرشد🚶🏼♂💔
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتیم یه دونہ هم خودمون بسازیم ..
- اسنودراپ !
این نامه را در قطار بخوان ، باز کردی
چمدانت را دنبالِ خاطرههایی نگرد که
هرگز نمیخاستی از تو جدا شوند ، آنها
را من برداشتم ، تا سنگین نشود بار تو
و جا باشد برای خاطرات جدید .