کودکیمان هراس بود و جوانیمان وحشت،
مترسكها خوردھ بودند مزرعه امیدمان
را؛ ما بیخود فردا را دوست داشتیم .
شاید بگویۍ لاف است ولۍ زمستان دنبالِ
تو میگردد تا گرم شود، تا شیشہهایش
بخار بگیرد و من مثلِ بك کودک بازیگوش
رو آن بنویسم دوستت دارم :)
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
~
ء
بیا وَ این سرسبزي را ببین، چگونہ آواز
میخوانند مرغِ عشقها، چگونہ خون در
رگهایِ زمین مـےجھد، گونههای سرخ
شدھیِ گلها را ببین، چگونهـ زیبایی را
هوار میکشند، بیا، بیا لبخند بزنیم در این
سر رسید .
-
شب بود و تاریکۍ، چراغها خاموش، سیاهي
سنگینی از چشمهایم بالا میرفت، مثل آدمایِ
دیوانہ دنبالِ صدای جیرجیركها میگشتم،
دنبالِ صدای پایی، حتی نور ماشینی تا به
کوچھ بگویم اُمید هست ولی نبود . .
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
شب بود و تاریکۍ، چراغها خاموش، سیاهي سنگینی از چشمهایم بالا میرفت، مثل آدمایِ دیوانہ دنبالِ صدای
ولی میدانی؛ گاهي سیاهیی آنقدر زیاد
هست کهـ امید هم سیاھ میشود، ولی
خب این شب هم ماندنـے نیست !
paloma FaithPaloma Faith - Only Love Can Hurt Like This 320 [WWW.VIPREMIX.IR].mp3
زمان:
حجم:
9.5M
ولۍ عشق کارش صدمهـ زدنه؛
___ _ پیشنھادۍ، گوشبدیم.
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشمكزدنِآخرشفقط، زوجگوگولی(:
____ _ سریالِدهنلق | موشِبزرگ.
گاهۍ انسان در هجومِ دردهایش پناھ
میبرد به شب، تنھایی، کتاب، به فیلم
موسیقی، یا نھ؛ راھ رفتن، سفر، من
همه اینها را میان این قافیہها میریزم
شعر ..
بیا صبحانہ را چیدهام، کلمات دم کشیدهاند،
بیا برایت شعر بریزم، برقِ چشمانت میانِ
استکانها چہ امیدواري دلچسبی است .