خستهم ، خیلي ، حتي دیگه توان ندارم
دستامو ببرم به سمتِ کیبورد تا کلمههایی
كِ تمام روز تو ذهنم برام مهمون هستن
رو بنویسم . .
روحیهمو از دست دادم ، قلبمو ، افکارمو
دلمو ، مغزُ منطقمو ، هیچی دیگه جز
این تن ك فردا پس فردام میوفته ندارم .
میشه گفت تنهام اونم خیلي .
یکي نیست به دادم برسه ، میفهمی چی
میگم ؟ هیچکي. دیگه توانِ اینكِ نشون
بدم اِی مردم منم هستما و دستمو به
سمتشون تکون بدم و اعلام حضور کنم
هم ندارم ؛ میترسم خیلي بیسرصدا
بیخبر ؛ برم :)) .
تو را تبعید میکنند به درونت و گمان میکنند
كِ تاریك شدهای، نمیدانند یك نفر در سرزمینِ
وجودت ، مزرعهيِ کشتِ نور دارد .
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
چشام تا کي منتظر اومدنت باشه ؟
تا کي اشك بریزه ؛ تا کي حالش خوب
نباشه ؟ تو كِ میگفتي بمیره کسي
كِ اشکِ تو رو دربیاره .
یعني الان تو مردي ؟
آخرین باري ك رفتي خیلي با خیالِ آروم
دنیا رو تو سرم خراب کردي و رفتی .
با پز گفتي من اینم ، میخوایی باش
میخوایی نباش .
تویي ك قبلاً دلیل خندههام بودي ، الان
یادم دادي گریه وَ اشك ریختن رو .
من هنوز باورم نمیشه ؛ یعني این تو
بودي ؟ هموني ك بهم میگفت زیبا چشم ؟
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ᴍᴏᴏᴅ.
فیلمِAmerican horror story .
فصل یک murder house .
ولم کردي رفتیُ تویي ك میگفتی تا آخر
دنیا قدم به قدم ، باهات دنیارو میگردم .
ولي الان من دارم قدم به قدم تو دنیا
دنبالِ تو میگردم .
کجا رفتي ؛ من دارم تنھا قدم برمیدارمآ .
زود بیا .. منتظرم =)) !