من در درگاھ تمام خانههای جهان ایستادهام
در تمام پهنههای جغرافیا . . از هر مسیری
خواستـے بیا :) .
منے رساله حُب و منک رساله حُب
و یَتشکلُ الربیع .
از نامههای عاشقانه تو ، از نامههای
عاشقانھ من ، بهار شکل میگیرد :) .
چگونھ شبهنگام به سویِ تو به پرواز درآیم
تا به خوابت شبیخون بزنم ؟چگونه جنگل را
به تن کنم و به تو بگویم دوستت دارم ؟
دارم متلاشـے میشوم و این یک داستان
نیست، دارم متلاشی میشوم و جز کلمه
چیز دیگری ندارم . خستھ از صبوریِ
بیش از حد، خستھ از ایستادگیبالاتر
از توان و خسته از جنگیدنِ بیپایان .
کجا باید خود را تسلیم کنم ؟ به چه
کسـے باید بگویم کھ دیگر نمیتوانم !
________________