نمیدونم بارِ چندمه میفهمم ك اولویتِ کسی
نیستم؛ حتي اونایی ك خودم رو پاره کردم
براي خوشحالیشون و تنها نبودنشون .
عقبنشیني کردم دیگه از احساساتم، از
خودم، از لبخندام، من دیگه خسته شدم
نمیِکشم، باور کنید من زنده نیستم .
هروقت یکي ازم میپرسه خوبي نمیتونم
ریسك کنم بگم نه نیستم ..
چون حتماً اون میپرسه چرا و من واقعاً
تعریفي برايِ حالِ بدم ندارم .
حتي خودمم نمیدونم چِمه نمیدونم چرا
بدم فقط میدونم خوب نیستم .
حالت خوبهها، یهو یه عکس؛ یه آهنگ،
یه اسم؛ خِرِتو میگیره و حالت عوض
میشه؛ چیه این دلتنگي =)).