eitaa logo
در محضر خوبان
2.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
49 فایل
💠 "رسانه مستقل معنوی بصیرتی، با هدف ترویج معارف الهیه، از علماء ربانی، مادحین، شهدا، شعرا و اماکن مقدسه" ✔️ در نشر معارف کوشا باشیم. 📺 آرشیو در صفحه آپارات: https://www.aparat.com/dar_mahzare_khooban 📬 ارتباط با مدیر کانال: @admin_pasokhgou
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 یکی از خصوصیات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، توسل به امام حسین بود. علاوه بر روضه که هر شب جمعه و دهه محرم داشتند، هر روز قبل از شروع درس، به طور مختصر ذکر توسلی به امام حسین(ع) توسط یکی از شاگردان انجام می‌گرفت. 💠 یکی از خواص علت این مسأله را از آقا سؤال می‌کند، ایشان می‌فرمایند: من ادامه زندگیم را مرهون توسل به امام حسین(ع) هستم! هنگامی که در عراق بودم در عالم خواب به من گفته شد: سه روز دیگر از عمرت بیشتر باقی نیست! با معیارهای فقهی گفتم: خواب، حُجیّت ندارد! روز سوم که پنچ شنبه بود و با برخی از شاگردان برای تفریح به کنار دجله رفته بودیم، ناگهان تب شدیدی بر من عارض شد. متوجه آن خواب شدم. گفتم: مرا به منزل ببرند. هر لحظه بر تب افزوده می‌شد. متوجه شدم دو شخص برای قبض روحم آمده‌اند. درهمان حال متوسل شدم به آقا(ع)، عرضه داشتم: من از مرگ، هراسی ندارم ولی کاری برای آخرتم انجام نداده‌ام، خواهش می‌کنم به من فرصتی دهید تا خدمتی برای دینم انجام دهم. ناگاه شخص سوّمی آمد و به آن دو گفت: ایشان را آقا شفاعت کرده‌اند، شما برگردید! من دیدم آن سه به طرف آسمان حرکت کردند و حالم خوب شد و تا به الان به برکت آن شفاعت زنده‌ام! رسانه معنوی "در محضر خوبان": 🆔@darmahzarekhooban
🔶 یکی از خصوصیات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، توسل به امام حسین بود. علاوه بر روضه که هر شب جمعه و دهه محرم داشتند، هر روز قبل از شروع درس، به طور مختصر ذکر توسلی به امام حسین(ع) توسط یکی از شاگردان انجام می‌گرفت. 💠 یکی از خواص علت این مسأله را از آقا سؤال می‌کند، ایشان می‌فرمایند: من ادامه زندگیم را مرهون توسل به امام حسین(ع) هستم! هنگامی که در عراق بودم در عالم خواب به من گفته شد: سه روز دیگر از عمرت بیشتر باقی نیست! با معیارهای فقهی گفتم: خواب، حُجیّت ندارد! روز سوم که پنچ شنبه بود و با برخی از شاگردان برای تفریح به کنار دجله رفته بودیم، ناگهان تب شدیدی بر من عارض شد. متوجه آن خواب شدم. گفتم: مرا به منزل ببرند. هر لحظه بر تب افزوده می‌شد. متوجه شدم دو شخص برای قبض روحم آمده‌اند. درهمان حال متوسل شدم به آقا(ع)، عرضه داشتم: من از مرگ، هراسی ندارم ولی کاری برای آخرتم انجام نداده‌ام، خواهش می‌کنم به من فرصتی دهید تا خدمتی برای دینم انجام دهم. ناگاه شخص سوّمی آمد و به آن دو گفت: ایشان را آقا شفاعت کرده‌اند، شما برگردید! من دیدم آن سه به طرف آسمان حرکت کردند و حالم خوب شد و تا به الان به برکت آن شفاعت زنده‌ام! رسانه معنوی "در محضر خوبان": 🆔@darmahzarekhooban