eitaa logo
در محضر خوبان
2.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
48 فایل
💠 "رسانه مستقل معنوی بصیرتی، با هدف ترویج معارف الهیه، از علماء ربانی، مادحین، شهدا، شعرا و اماکن مقدسه" ✔️ در نشر معارف کوشا باشیم. 📺 آرشیو در صفحه آپارات: https://www.aparat.com/dar_mahzare_khooban 📬 ارتباط با مدیر کانال: @admin_pasokhgou
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مرحوم آیت الله فاطمی نیا رضوان الله تعالی علیه: مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش می‌کند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات و درگیری های لفظی است. کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل می‌برد. حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد. ✔️ مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد: در موضوعی که گمان می‌کردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره می‌کردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: ای کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم فورا دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی کردم! رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 حقیقت زندگی 💠 بیان زیبای مرحوم علامه محمدتقی جعفری رضوان الله تعالی علیه ⏰ 2 دقیقه رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 گاهی یک لحظه، میتونه آدم رو دگرگون بکنه و به عرش برسونه... 💠 استاد عالی ⏰ 1 دقیقه رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c
✍️ مرحوم علامه جعفری رضوان الله تعالی علیه: درانسان این توانایی وجود دارد که بحر را محکوم خود بسازد و... اما باز باید بدانی که این تسلط از توانایی یک انسان ساخته نیست، بلکه فرمان خداوندی است که این قدرت را در نتیجه تربیت روحی و تزکیه ی نفس، به ما عطا می فرماید. 📚تفسیر مثنوی جلد دو ص669 رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c
💠 مرحوم علامه جعفری رضوان الله تعالی علیه: روزی طلبه فلسفه خوانی نزدم آمد تا سوالاتی بپرسد. دیدم جوان مستعدیست که استاد خوبی نداشته! ذهن نقاد و سوالات بدیعی داشت که بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را که می‌شنید، مثل تشنه‌ای بود که آب خنکی یافته باشد. خواهش کرد برایش درسی بگویم و من که ارزش این آدم را فهمیده بودم، پذیرفتم. قرار شد فلان کتاب را نزد من بخواند. چندی که گذشت، دیدم فریفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی یافته بودم که برایش خطر داشت. هرچه کردم این حالت در او کاسته نشد. می‌دانستم این شیفتگی به استقلال فکرش صدمه می‌زند. تصمیم گرفتم فرصت تعلیم را قربانی استقلال ضمیرش کنم. یک‌ روز که قرار بود برای درس بیاید، درب خانه را نیم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حرکات کودکانه کردم. دیدمش که سر ساعت آمد. از کنار در، دقایقی با شگفتی مرا نگریست. با هیجان، بازی را ادامه دادم. خودم را در نظرش شکستم و او راهش را کشید و بی‌یک کلمه رفت! رفت که رفت. اینجا که رسید، علامه با آن‌ همه خدمات فکری و فرهنگی به اسلام، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم امید دارم. یکی همین دوچرخه بازی آن‌روز است! (منبع: دسفیلیون) رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c