#داشته_های_ما
مردی ازخانه اش راضی نبود، ازدوستش که بنگاه #املاک داشت خواست تا خانه اش رابفروشد. دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند:
خـانه ای زیبـا کـه در باغـی بـزرگ و آرام قـرار گـرفـتـه ، تـراس بـزرگ مـشـرف بـه کـوهستان ، اتاق های دلباز و پذیـرایی و ناهار خوری وسیع و ....
صاحبخانه تا متن #آگهی را شنید، گفت: این خانه فـروشی نیست ، در تمام مـدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی
خیلی وقـت ها نعمت هایی که در اختیار داریـم را نمی بینیـم چـون بـه بـودنشـان عـادت کـرده ایـم ، مـثل سلامتی ، پدر و #مادر ، دوستان خوب و خیلی چیـزهای دیگهکه بهشون عادت کردیم. قدر داشته هامون رو بدونیم