#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ۱۰
💠 *حضرت رضا علیهالسلام او را شفا دادند*
🔷🔸 ناگهان در بین توسل آقا داداش فرمودند: حضرت رضـا علیهالسلام آن بچهی سرطانی را شفا دادند و باید آن بچه به مشهد مقدس فرستاده شود و جهت تشکر از حضرت نامش را عوض کرده و اسم او را رضــا بگذارند.
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ۱۱
💠 *تلخترین تجربه*
🔷🔸 جناب آقای محمد علی مجاهدی نقل کردند: در سالهای اولی که با آقای مجتهدی آشنا شده بودم یک سال به حدی از دوری این مرد الهی تنگ و بیتاب شدم که به قصد دیدار ایشان عزم مشهد مقدس نمودم و هدفم تنها زیارت ایشان بود به طوری که کاملاً از عتبه بوسی حضرت ثامن الحجج علیهالسلام غافل بودم.
♦️ *در این سفر تلخ ترین تجربهی خود را بدست آوردم*. سه ماه تمام صبح و ظهر و شب به تمام مکانهایی که احتمال میدادم این بزرگوار حضور داشته باشند سر میزدم و هنگامی که سراغ ایشان را میگرفتم میگفتند: تا ده دقیقه پیش اینجا تشریف داشتند.
♦️بدین ترتیب این مدت سپری شد و به هیچ وجه موفق به دیدار ایشان نشده و با دلی شکسته به قم بازگشتم.
✳ پس از گذشت یک هفته آقای سلیمی که مرد بسیار صالحی بودند پیامی از آقای مجتهدی برایم آوردند که:
🔸 «در این سفر آقای مجاهدی سوراخ دعا را گم کرده بودند و *آنطور که همیشه به مشهد مقدس مشرف میشدند نیامده بودند، هم خود را اذیت کردند و هم مرا ناراحت نمودند*. مگر من چه کسی هستم که از قم حرکت میکنید و برای دیدارم به مشهد میآیید؟ *چه عیبی داشت که مثل همیشه به قصد عتبه بوسی حضرت رضا علیهالسلام میآمدید و بعد از آن من هم فوراً به دستور حضرت در مسیر شما قرار میگرفتم* ... این راه چه عیب و ایرادی داشت که آن را دنبال نکردید؟»
📚 «لالهای از ملکوت، جلد ۱، صفحه ٢٣٦»
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ۱۱
💠 *تلخترین تجربه*
🔷🔸 جناب آقای محمد علی مجاهدی نقل کردند: در سالهای اولی که با آقای مجتهدی آشنا شده بودم یک سال به حدی از دوری این مرد الهی تنگ و بیتاب شدم که به قصد دیدار ایشان عزم مشهد مقدس نمودم و هدفم تنها زیارت ایشان بود به طوری که کاملاً از عتبه بوسی حضرت ثامن الحجج علیهالسلام غافل بودم.
♦️ *در این سفر تلخ ترین تجربهی خود را بدست آوردم*. سه ماه تمام صبح و ظهر و شب به تمام مکانهایی که احتمال میدادم این بزرگوار حضور داشته باشند سر میزدم و هنگامی که سراغ ایشان را میگرفتم میگفتند: تا ده دقیقه پیش اینجا تشریف داشتند.
♦️بدین ترتیب این مدت سپری شد و به هیچ وجه موفق به دیدار ایشان نشده و با دلی شکسته به قم بازگشتم.
✳ پس از گذشت یک هفته آقای سلیمی که مرد بسیار صالحی بودند پیامی از آقای مجتهدی برایم آوردند که:
🔸 «در این سفر آقای مجاهدی سوراخ دعا را گم کرده بودند و *آنطور که همیشه به مشهد مقدس مشرف میشدند نیامده بودند، هم خود را اذیت کردند و هم مرا ناراحت نمودند*. مگر من چه کسی هستم که از قم حرکت میکنید و برای دیدارم به مشهد میآیید؟ *چه عیبی داشت که مثل همیشه به قصد عتبه بوسی حضرت رضا علیهالسلام میآمدید و بعد از آن من هم فوراً به دستور حضرت در مسیر شما قرار میگرفتم* ... این راه چه عیب و ایرادی داشت که آن را دنبال نکردید؟»
📚 «لالهای از ملکوت، جلد ۱، صفحه ٢٣٦»
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ١٣
💠 *دری از درهای امیر المومنین علی علیهالسلام*
جناب آقای شاکر تعریف کردند:
🔷🔸 اولین مرتبهای که من آقای مجتهدی را زیارت کردم به سفارش حضرت آیهاللهکشمیری بود که ایشان من و عده دیگری از دوستان را به زیارت آقای مجتهدی بردند. در آن روز که ایشان را زیارت کردم یک جذبهی عجیبی از ایشان در وجودم آمد که دیگر حال خود را نمیفهمیدم و *به هزار دل عاشق ایشان شدم ...*
🔸 پس از آن آشنایی، قلباً متوسل به حضرت امیر علیهالسلام شدم و عرض کردم: یا امیرالمومنین! ایشان ولی شماست و صدق خاصی در چهره دارد و برائت عجیبی هم از دشمنان شما در وجودشان موج میزند من عاشق شدهام و از شما میخواهم تا اسبابی فراهم کنید تا بتوانم به این مرد خدا خدمت کنم. این درخواست من ادامه داشت،
🔹 تا حدود یک ماه که از شدت بیقراری و توسل ناخودآگاه به طرف منزل آقای مجتهدی کشیده شدم و هنگامی که درب منزل را زدم خود آقا درب را باز کردند و با چهرهای گشاده از من استقبال نمودند و از آن به بعد راه من به ایشان باز شد و ایشان فرمودند: آقای ابواحمد! حضرت امیر علیهالسلام به من فرمودند که شما به اینجا بیاید و من از شما استقبال کنم و شما تنها شخص عرب زبانی هستید که هم اکنون به اینجا میآیید و این امر به سفارش مولا صورت گرفته است.
❇️ *و آن روز آقا به من فهماندند که توسل شما به حضرت امیر علیهالسلام مهر قبولی یافته و من به وساطت حضرت مولا توانستم به خوان کرم ایشان شرف حضور پیدا کنم و بر ضیافت ایشان راه یابم.*
❇️ امید است تمام خوانندگان این مطلب به حضرت امیر علیهالسلام متوسل گردند. از فضل خدا مطالب کتاب خیلی از مردم را متحول کرد و به سمت ادمه سوق داد آقای مجتهدی دری از درهای امیر المومنین علیهالسلام بوده و هستند.
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ١٦
💠 *«ذکر نام علی علیهالسلام وضو میخواهد»*
✳️ جناب حجّة الاسلام شوشتری تعریف کردند: یک سال در روز عید غدیر خم با عدّهای از دوستان خدمت حاج اسماعیل دولابی بودیم. بنا به امر ایشان، آن روز به زیارت جناب آقای مجتهدی رفتیم و از رو به رو شدن جناب دولابی با آن مرد الهی استفاده کردیم. جناب دولابی شروع به صحبت نمودند و پیوسته از مراتب عالیهی تــوحید سخن گفتند.
🔸 آن روز حضرت آیة الله کشمیری هم حضور داشتند. در همین حین طلبهای کوتاه فکر با صدای بلند گفت: آقای دولابی! از مـولا بگو، از عـلی بگو، امروز روز عید غدیر است.
🔹 آقای دولابی هم فوراً و بدون کوچک ترین مکثی به او فرمودند: *وضو ندارم تا نام مولا را بر زبان جاری کنم؛ که با بیان فاخر ایشان، تبسّم مــلیحی بر لبان آقای مجــتهدی و جناب آیةالله کشمیری نقش بست، و هرگاه به یاد آن روز میافتم، حال خوشی نصیبم میشود.*
✳️ همچنین اغلب اوقات که در محضر حاج آقا دولابی بودم و صحبت آقای مجتهدی میشد، ایشان با ادب خاصیّ از آن مرد الهی به بزرگی یاد میکردند.
📚 لالهای از ملکوت، جلد ٢، صفحه ۱۹۹
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ١٧
🔶🔹 *این رهنمودهای ولایی و معرفتی، حاصل یک عمر سلوک بیوقفه آقای مجتهدی، همان عارف دلآگاهی است که در محبت آل الله و معرفت ثارالله شهره آفاق بود ....:*
🌀 سالکی که طعم محبت اهل بیت علیهمالسلام را نچشیده باشد به جایی نمیرسد.
🌀 محبت امام حسین علیهالسلام، محک ایمان است.
🌀 حضرت حر تا وقتی که امیر بود بندگی یزید را میکرد و از وقتی که غلام امام حسین علیهالسلام شد، به امیری رسید و بر دلها حکومت کرد. شرمندگی حضرت حر، مایه سرافرازی او شد.
🌀 عاشورا، زیباترین تابلوی عالم خلقت است.
🌀 خداوند جلوههای «جمالی» و «جلالی» خود را در عاشورا به نمایش گذاشته است.
🌀 ما به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام میبالیم و آبروداری میکنیم.
🌀 ...
📚 لالهایازملکوت
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ١۸
◾🍃 *نام آقا امام حسین علیهالسلام محک ایمان است!*
🍀 آقای حمید حسنی طباطبائی برای این جانب نقل کردند:
🔹 صبح یکی از روزهای ماه محرم پس از تشرف به حرم مطهر کریم اهل بیت حضرت معصومه سلاماللهعلیها به قصد زیارت حضرت آقای مجتهدی حرکت کردم. در زدم، کسی در را باز کرد و گفت: حمید آقا! آقای مجتهدی منتظر شما هستند تا صبحانه را به اتفاق شما صرف کنند!
🔹 به خدمت ایشان شرفیاب شدم، سفره صبحانه پهن بود. فرمودند: صبحانه را بایستی با شما صرف میکردیم! خوش آمدید، بفرمایید!
🔹 در کنار حضرت آقای مجتهدی، کتاب گنجینه الاسرار مرحوم عمان سامانی که شما آن را تصحیح کرده بودید، قرار داشت. ایشان ضمن صرف صبحانه، اشارهای به آن کتاب کردند و گفتند:
🔹 آقاجان! عمان سامانی درمیان مرثیه سرایان حسینی مقام منزلت ویژهای دارد و بعد فرمودند: اصلا دستگاه اباعبدالله علیهالسلام یک دستگاه عجیبی است! نام مبارک ایشان هم خیلی بزرگ است. درنام مقدس «حسین علیهالسلام» اسرار عجیبی نهفته است. و پس ازچند لحظه تامل، فرمودند:
🔹 *هرکس که نام آقا امام حسین را بشنود از میزان انقلاب خاطری که پیدا میکند پایه ایمانش را میتوان فهمید کسانی که نام این بزرگوار میشنوند و تغییر حالی در خود نمیبینند باید جدّا نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین علیهالسلام محک ایمان است.*
📚 کتاب در محضر لاهوتیان، ج اول، خاطره بیست و هشتم، صفحه ۱۵۱
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ١۹
🔹 حاج میرزا اسماعیل دولابی از عارفان و سالکان وارسته طریق الهی در کتاب «طوبای کربلا» مطلبی را درباره امام حسین علیهالسلام از مرحوم شیخ جعفر آقا مجتهدی ذکر کرده است که مشروح آن برای دوستداران این امام همام علیهالسلام ذکر میشود.
💠 *مرحوم شیخ جعفر آقا مجتهدی که در عشق به ساحت مقدس امام عدالت باوران حضرت حسین بن علی علیهالسلام زبانزد بود، وقتی در میانههای عمرش کسی پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد آن را گرفت و به آب انداخت؛ چون کیمیایی برای او کیمیا بود که نشانی از محبت اهل بیت علیهمالسلام در آن وجود داشته باشد.*
🔰 او میگوید: کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا علیهالسلام عرض کردم: کیمیا درد مرا دوا نمیکند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت را میخواهد!
🍀 آری! آن را گرفته و به آب میاندازد تا دیگر بار نشان دهد که از کرده خویش در روزگار جوانی پشیمان نیست و اگر هزار بار هم به کیمیا برسد باز کیمیای حب اهل بیت را انتخاب خواهد کرد.
✍️ نقل شده است که این واقعه یکی از امتحانات سلوکی ایشان بوده و بعد که سربلند از آن بیرون آمد، مورد تفضلات خاصه حضرت قرار گرفت.
📚 کتاب لالهایازملکوت
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ۲۰
🔹 جناب آقای میرزا علی اکبر خرم قزوینی نقل کردند: در ایامی که آقای مجتهدی در قزوین تشریف داشتند، یک روز برای زیارت ایشان به منزل آقای حاج علی حاج فتحعلی رفتم. وقتی وارد منزل شدم دیدم مجلس توسل بر پاست و چند مداح که در آن جلسه حضور داشتند، پیوسته مصائب حضرت رقیه علیهاالسلام را ذکر میکردند. جلسهی بسیار پر شور و حالی بود.
🍀 در این بین آقای مجتهدی که به شدت گریه میکردند بیمقدمه به من فرمودند: اکبر آقا جان ، شما هم بفرمایید آقا جان!
🔰 من به ایشان عرض کردم: آقا جان، بنده مداح نیستم، وانگهی چیزی بلد نیستم.آقا در همان حال گریه و توسل فرمودند: حضرت، خودشان مطلب را به ذهن شما می رسانند، اکبر آقا جان، بخوانید!
◾ هنوز کلام حضرت آقا تمام نشده بود که مطلبی به ذهنم خطور کرد و در حالی که آقای مجتهدی را مورد خطاب خود قرار داده عرض کردم: *آقاجان، هنگامی که اسیران کربلا را به طرف شام میبردند و سرهای شهدا بر روی نیزهها بود، هرگاه حضرت رقیه خاتون علیهاالسلام به سر مقدس پدرشان نگاه میکردند تا با آن حضرت صحبت کنند، حضرت سید الشهدا علیهالسلام فوراً چشمانشان را میبستند.*
◾ *این واقعه گذشت تا این که کاروان اسرا را در خرابه ی شام جای دادند و سر مقدس حضرت ابا عبدالله علیهالسلام را در طبقی گذاشته و نزد حضرت رقیه خاتون علیهاالسلام در خرابه آوردند. هنگامی که بی بی رقیه علیها السلام به سفارش عمه جانشان زینب علیهاالسلام رو پوش و پارچه را از سر مقدس کنار زدند و با چهرهی پدر رو به رو شدند، اولین کلمهای که به حضرت سید الشهداء علیهالسلام گفتند این بود که بابا چرا در راه شام که ما را کتک میزدند، هرگاه به شما چشم میدوختم تا گله و شکایت کنم، شما چشمانتان را میبستید و به من نگاه نمیکردید!؟*
🔹 آقای خرم می گفتند: وقتی این مصیبت را میخواندم، شور و حال وصف ناپذیری جلسه را فرا گرفت و آقای مجتهدی همچون اقیانوس پر تلاطم گریه میکردند و صدای هِق هِق و هیاهوی گریهها فضای منزل را پُر کرده بود.
✨ بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
✨ تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
✨ سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
✨ اسیر خویش گرفتی بکش چنانچه توانی
📚 کتاب لالهای از ملکوت، جلد سوم، صفحه ۳۱۲
🌐 emamraoof.com
#لالهایازملکوت
#حاج_شیخ_جعفر_مجتهدی ۲۱
✳️ جناب آقای حاج فتحعلی میگفتند: زمانی به جهت مشاغل كسبی مجبور به مسافرت به كشورهای آلمان، فرانسه، انگلیس و سوریه شدم و برای اینكه از غذاهای آنجا مصرف نكنم مقداری كنسرو با خود برداشتم، در این موقع خدمت آقای مجتهدی رسیده و به ایشان عرض كردم، اجازه میدهید به این كشورها مسافرت كنم؟
🍀 فرمودند: بله آقاجان، اگر شما نروید پس چه كسی برود؟
🔹 سپس به ایشان عرض كردم، در این مسافرت چه كنم كه درمانده نشوم و در امان باشم؟
🍀 فرمودند: *به هر كشوری كه رسیدید، هر روز دو ركعت نماز توسل به حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجه بخوانید.*
🔰 وقتی به آلمان، فرانسه و انگلستان رفتم، هر روز نماز توسل را میخواندم و كارهایم خیلی سریع انجام میگرفت، تا اینكه به سوریه آمدم و با خود گفتم: اینجا كشور سوریه است و مسلمان میباشند و احتیاجی به نماز توسل نیست،
🔰 هنگامی كه میخواستم از سوریه به ایران بیایم، به فرودگاه رفتم، گفتند: تا یك ماه تمام پروازهای ایران مسدود میباشد، وقتی به هتل برگشتم، بسیار ناراحت بودم كه ناگهان ملهم شدم(به من الهام شد) نماز توسل به حضرت را بخوانم.
🔹 فوراً برخاستم و دو ركعت نماز توسل به حضرت را خواندم و مجدداً به فرودگاه رفتم، همینكه به فرودگاه رسیدم گفتند: یك پرواز ویژه برای ایران گذاشته شده است و من متوجه شدم كه این به بركت نماز توسل به حضرت بودهاست.
📚 کتاب لالهای از ملکوت
🌐 emamraoof.com