🌱#حکایت_اخلاقی
🌺 حصیر
🍃 قصدم این بود که علی را تنها ببینم و به او نصیحتی بکنم. به هر حال او که تا به حال حکومت نکرده بود، باید چیزهایی را میدانست. پای آبرو حکومت اسلامی در میان بود.
🍃 وارد اتاق که شدم، اتاق کوچکی بود و فقط حصیر کهنهای داشت که علی روی آن نشسته بود و به امور مملکتی مشغول بود.
بعد از سلام و احوالپرسی، با لبخند گفتم: «ای امیر مؤمنان، تو زمامدار مسلمانانی، حاکم آنها و بیتالمالی. به هر حال هیئتهای مختلف پیش تو میآیند و ....»
🍃 به حصیر کهنه اشاره کردم و ادامه دادم: «آنوقت در خانه تو، جز این، چیز دیگری نیست.»
✨ امیرالمؤمنین فرمود: «ای سوید، عاقل در خانه موقت اثاث نمیچیند. پیش روی ما خانه جاودانی است که کالای خودمان را به آنجا منتقل کردهایم. به زودی ما هم به آنجا منتقل خواهیم شد.»✨
💐 با ما همراه شوید👇
═══✼❉❉❉✼═══
📍لینک کانال دارالقرآن بسیج فارس در ایتا:
Eitaa.com/darolghoranFARS
📍لینک کانال دارالقرآن بسیج فارس در روبیکا:
https://rubika.ir/darolghoran_basij
═══✼❉❉❉✼═══
🔰دارالقرآن بسیج استان فارس
#حکایت_اخلاقی
👞 بند کفش
❤️امام صادق علیه السلام با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه یکی از خویشاوندان میرفتند. در بین راه بند کفش امام صادق علیه السلام پاره شد به طوری که کفش به پا بند نمیشد. امام کفش را به دست گرفت و پای برهنه به راه افتاد.
ابن ابی یعفور- که از بزرگان صحابه آن حضرت بود- فورا کفش خویش را از پا درآورد، بند کفش را باز و دست خود را دراز کرد به طرف امام تا آن بند را بدهد به امام که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه راه را طی کند.
امام با حالت خشمناک روی خویش را از عبد الله برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود:
«اگر یک سختی برای کسی پیش آید، خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است. معنا ندارد که حادثهای برای یک نفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.»
📚 استاد مطهری، داستان راستان، ج 1، ص147
💐 با ما همراه شوید👇
═══✼❉❉❉✼═══
📍لینک کانال دارالقرآن بسیج فارس در ایتا:
Eitaa.com/darolghoranFARS
📍لینک کانال دارالقرآن بسیج فارس در روبیکا:
https://rubika.ir/darolghoran_basij
═══✼❉❉❉✼═══
🔰دارالقرآن بسیج استان فارس