eitaa logo
🕊 ◍⃟ دارالقرآن علی ابن ابیطالب علیه السلام🕊 ◍⃟
490 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸تعدادی حشره کوچک در یک برکه، زیر آب زندگی می‌کردند. 🔸آنها تمام مدت می‌ترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند؛ یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقهٔ یک علف شروع به بالا رفتن کرد، همه فریاد می‌زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او می‌شود، چون هر حشره‌ای که بیرون رفته بود برنگشته بود...! 🔸وقتی حشره به سطح آب رسید، نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت، روی برگ آن گیاه خوابید. 🔸وقتی از خواب بیدار شد، به یک سنجاقک تبدیل شده بود؛ حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. 🔸سنجاقک بر فراز برکه، شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذّتی به او داد که با زندگی محصور در آب، قابل مقایسه نبود. 🔸تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقه‌ها کسی نمی‌میرد، ولی نمی‌توانست وارد آب شود، چون به موجود دیگری تبدیل شده بود...! 🚨 شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی، برایت ترسناک باشد، اما مطمئن باش خارج شدن از پیلهٔ غم و ترس و هوس، برای رسیدن به کمال، حس بسیار خوشایندی برایت به ارمغان خواهد آورد. .
مردی برای اصلاح به آرايشگاه رفت. در بين كار گفتگوی جالبی بين آنها در مورد خدا صورت گرفت. آرايشگر گفت: من باور نمی‌كنم خدا وجود داشته باشد. مشتری پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت: كافيست به خيابان بروی و ببينی مگر مي‌شود با وجود خدای مهربان، اين‌همه مريضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟ مشتری چيزی نگفت و از مغازه بيرون رفت. به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد، مردی را در خيابان ديد با موهای ژوليده و كثيف. با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت می‌دانی به نظر من آرايشگرها وجود ندارند. مرد با تعجب گفت: چرا اين حرف را ميزنی؟ من اينجا هستم و همين الان موهای تو را مرتب كردم. مشتری با اعتراض گفت: پس چرا كسانی مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟ آرایشگر گفت: آرايشگرها وجود دارند، فقط مردم به ما مراجعه نمی‌كنند. مشتری گفت: دقيقا همين است، خدا وجود دارد، فقط مردم به او مراجعه نمی‌كنند. برای همين است كه اين‌همه درد و رنج در دنيا وجود دارد. .