برای بیداری شب چه کنیم؟
مقدّمات لازم براى بيدارى شب
مكرّرا خدمت حضرت علامه طهرانی عرض مىكردند: گاهى بيدار مىشويم ولى همّت برخاستن نداريم، برايمان دعا كنيد تا توفيق نماز شب پيدا كنيم.
مىفرمودند: توفيق يعنى مهيّاشدن أسباب و مقدّمات امور و براى نماز شب خود سالك بايد همّت كند و أسباب و مقدّمات بيدارى خود را فراهم نمايد. و إلّا اگر به دعا باشد اين توفيق نيز خود دعا مىخواهد و هَلُمَّ جرّا و تسلسل لازم مىآيد.
توضيح اينكه: عمده مقدّماتى كه سالك بايد تحصيل كند از اين قرار است:
أوّل: مراقبه در طول روز و پرهيز از گناه؛ چه اينكه گناه، سالك را از خلوت و بهرهمندشدن از نفحات سحر محروم ميكند. مردى به خدمت أميرالمؤمنين عليهالسّلام رسيد و عرض كرد: از نماز شب محروم شدهام! حضرت فرمودند: «تو مردى هستى كه گناهانت تو را دربند كشيده است!»
و دوّم: رعايت مقدار طعام در شب؛ زيرا پرخورى و غذاى سنگين و چرب مانع از بيدارى سحر مىشود.
و سوّم: سالك طبق سيره رسولخدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم أوّل شب بخوابد و نيز با استراحت كافى و خواب قيلوله براى بيدارى در شب مهيّا گردد. روشناست سالكى كه تا نزديكىهاى نيمهشب بيدار است، سحر يا بيدار نمىشود و يا اگر بيدار شود، با بدن خسته و ملالخاطر كارى از پيش نمىبرد.
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💠خراب کردن خانه #شیخ_حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✍
داستان کوتاه پند آموز
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه
طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است!
آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم
چه تعبیر زیبایی
#بهای_پادشاهی
روزی بهلول بر هارون وارد شد.
هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.!
بهلول گفت:
اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟
گفت: صد دینار طلا.!
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟
گفت:
نصف پادشاهی خود را می دهم.!
بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حیس الیوم مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم.!
بهلول گفت:
پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست.
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💥قناعت از ديدگاه سلمان فارسي💥
💮 روزي سلمان، اباذر را به مهماني دعوت كرد و اباذر نيز دعوت سلمان را قبول نمود و به خانه وي رفت. هنگام صرف غذا سلمان چند تكه نان خشك را از كيسه بيرون آورد و آنها را تر كرد و جلوي اباذر گذاشت.
هر دو با هم مشغول ميل غذا شدند. اباذر گفت:
- اگر اين نان نمك نيز داشت خوب بود.
سلمان برخاست و از منزل بيرون آمد و ظرف آب خود را در مقابل مقداري نمك گرو گذاشت و براي اباذر نمك آورد. اباذر نمك را بر نان مي پاشيد و هنگام خوردن مي گفت: شكر و سپاس خداي را كه چنين صفت قناعت را به ما عنايت فرموده است.
💮 سلمان گفت: اگر قناعت داشتيم، ظرف آبم به گرو نمي رفت.
📚 بحارالانوارجلد2
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
♦️روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟
♦️بهلول جواب داد آهن و پنبه.
♦️آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد.
♦️باز روزي به بهلول بر خورد. اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟
♦️بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.
♦️ سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود.
♦️فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي برده. ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟ تمام سرمايه من از بين رفت.
♦️بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم. ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . 😂
♦️مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✳️امام سجاد علیه السلام قسم می خورد هر کس این آیات را قبل از زوال خورشید هفتادبار بخواند،طوری که هنگام کامل شدن زوال،ختم شود، خدا گناهان آینده و گذشته او را می بخشد،اگر در همان سال بمیرد بدون حساب بخشیده میشود:
👈اللهُ لا إِلهَ إِلاّ تا فِی اَلأَرضِ(بقره/255)
👈و ما بَینَهُما و ما تَحتَ الثَّری(طه/6)
👈عالِمُ اَلغَیبِ وَالشَّهادَه(در سوره های متعدد)
👈فلا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَدا(جن/26)
👈من ذَااَلَّذِی یَشفَعُ تا خالِدون.(بقره/257)
موسوعه فضائل القرآن الحکیم/ص292
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
.
💠 #درس_اخلاق
♻️ #آیت_الله_مجتهدی
شیخ رجبعلی خیاط میگفت:
من هر وقت که نماز میخواندم نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار از خداوند حاجتی میخواستم یک روز گفتم بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بندهپروری دارد
همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند چرا دیر آمدی؟
یعنی چه یعنی تو بادید 30 سال پیش به فکر این کار میافتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی.
ما هر وقت جایی گیر میکنیم و اصطلاحا دممان در تلهای گیر میکند میگوییم خدا.
این شعر را استاد من شیخ اکبر برهان 62 سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر میخواندند و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید
نالان شوی و سوی من آیی
چون دردسرت شفا بدادم
یاغی شوی و دگر نیایی
ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا میزنیم چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🔴 #روزه گرفتن از نظر علم #پزشکی
🔸در #شش روز نخست ماه مبارک رمضان:👇
حرارت بدن 5/1 درجه پایین می آید که افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدن کاهش پیدا می کند.
🔸از روز #ششم ماه مبارک رمضان تا #دهم:👇
عفونت های بدن دفع پیدا می کنند و همچنین کلسیم مازاد از بدن خارج می شود، معده شروع به پاکسازی می کند و مواد زائد را خارج می کند.
🔸از روز #دهم تا #چهاردهم ماه مبارک رمضان:👇
پاکسازی سیستم عصبی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد.
🔸از روز #چهاردهم تا #بیست_و_یکم ماه مبارک رمضان:👇
پاکسازی عروق و قلب انجام می گیرد. غلظت خون در این روز ها پاکسازی و تخلیه می شود.
🔸از روز #بیست_و_یکم تا #سی_ام ماه مبارک رمضان:👇
تمامی عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون می رود.
🔸در #پایان ماه مبارک رمضان:👇
با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم، به شرط تغذیه ای صحیح در ماه رمضان
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
روزی از عادلی پرسیدندعدالت را از کجا آموختی؟
گفت: از آنجا که روزی در بیابان دیدم پیاده ای با چوب پای سگی را شکست، سواری پیدا شد، اسب لگدی زد به پای پیاده، و پای او را شکست، سوار چند قدم که رفت، پای اسبش در سوراخی رفت و شکست دانستم ظلم مکافات دارد.
به خصوص ظلم درباره #یتیمان و خوردن مال آنها در دنیا و هم در آخرت عقوبت دارد،
عقوبت دنیوی آن که خوردن مال یتیم بنص صریح قرآن و اخبار اهل بیت (علیهم السلام) سبب می شود که دیگری مال یتیم او را بخورد چنانچه خدا می فرماید:
در سوره نساء و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریته ضعافا خافوا علیهم
یعنی باید بترسند کسانی که بعد از خود فرزندان ضعیف کوچک می گذارند و می ترسند که دیگران هم مال یتیم آنها را بخورند
📘ثمرات الحیات، ج 1 ص 511
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌷
امیرالمومنین حضرت علی (ع) :
چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند :
❶ مال برای خرج کردن در
احتياجات زندگی نه برای نگهداری
❷ علم برای عمل کردن به آن
نه جدال و کشمکش و بحث
❸ انسان برای بندگی و اطاعت
از خدا نه خوشگذرانی و معصيت
➍ دنيا برای جمع آوری توشه آخرت
نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا
📚منبع : نصايح صفحه ۱۷۹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🔰داستان حج عبدالجبار و زن علوی
💠 آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود
💰هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.
🐓زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت.
💬 عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.»
♦️در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم!
🍗مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.»
⭕️عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.»
💰عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج مى خواهى، این جاست.» بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد.
🍶عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد.
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.
🐫چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!»
❗️عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید:
🕊«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد.
هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید
https://eitaa.com/darolsadeghiyon