هدایت شده از چرا حجاب؟!؟ چرا چادر؟!؟
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
🌹سوال مخاطب🌹
سلام حاج آقا وقتتون بخیر وقتی من میدونم فلان فامیلمون به چشم بعد به من نگاه نمیکنه و خیلی آدم معتبری هست اشکالی داره وقتی مهمونشون هستم با مانتو رنگیم بشینم و یا اینکه چایی چیزی بیارم؟
🌹جواب🌹
سلام علیکم
این مسأله شما هم از بعد شرعی و هم از بعد علمی و هم از بعد اخلاقی قابل بررسی است.
🌹بعد شرعی🌹
1.بر زن حرام است که زیور های خود را (که یکی از آنها همان لباس های رنگی است)برای نا محرم ظاهر کند.
*ولذا از لحاظ شرعی شما اجازه ندارید که زیور های خود را که از جمله آن زیور ها«لباس زیبا»است را برای نامحرم ظاهر سازید (هرچند طرف مقابل شما هم از اولیاء الله باشد).
🌹 بعد اخلاقی🌹
*علاوه بر خود به فکر دیگران هم باشیم.
*اغلب ما انسانها وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم فقط و فقط سود و زیان خودمان را بررسی میکنیم و به هیچ وجه به فکر طرف مقابل نیستیم.
*مثلا موتور سواری که در یک خیابان شلوغ بر خلاف جهت حرکت میکند ، به خاطر این است که سود خود را فقط دیده است و اصلا توجهی یه این نمیکند که کار او باعث منحرف شدن دیگران میشود.
*ولذا خانمی که احساس میکند اگر جلوی نا محرم با مانتو باشد راحت تر است(البته اگر مانتوی سیاه و بدون زینت باشد) درست است که شرعا جایز است اما باید گفت که آن خانم فقط به فکر خودش بوده است
*ولذا دقتی به این مسأله نکرده است که؛«بی چادر بودن او باعث تحریک قوای جنسی نامحرم میشود».
🌹اما بعد علمی🌹
از لحاظ علمی ثابت شده است که هرچه رنگ چهره یا لباس روشن تر میشود باعث تحریک شهوت جنس مخالف میشود (به علت رابطه ای که میان مردمک چشم و رنگ ها وجود دارد)و هیچ مردی از این قائده استثنا نیست.
⚜نکته ها⚜
✅لباس زیبا هم جزء زینت هاست ولذا جلوه دادن آن برای نامحرم حرام است.
✅در تصمیم گیری ها علاوه بر خود به فکر سود و زیان دیگران هم باشیم.
✅این ادعایی که مردی پیدا شده شهوت او تحریک نمیشود بر خلاف فطرت طبیعی و خلقت الهی انسانهاست.
وصل الله علی محمّد و آله الطاهرین.
http://eitaa.com/bahejabe
آیدی پذیرش سوالات و مشکلات👇
https://eitaa.com/Mohammadrezashafiei
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
زیارت نامه امام صادق
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ،
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى،
وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه .
https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🌷🌷🌷
در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود.
پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد.
مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت.
بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن.
مادر با چشمانی اشڪبار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و میگفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪردهام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازهداماد، تو را بہ بزرگیات قسم میدهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانهاش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست.
ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را میبینے؟ با اینڪه جفا دیده ولی وفا میڪند.
بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیرزن نسبت بہ پسرش مهربانترم.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
🌷🌷🌷
در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود.
پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد.
مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت.
بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن.
مادر با چشمانی اشڪبار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و میگفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪردهام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازهداماد، تو را بہ بزرگیات قسم میدهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانهاش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست.
ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را میبینے؟ با اینڪه جفا دیده ولی وفا میڪند.
بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیرزن نسبت بہ پسرش مهربانترم.
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/JrU54TNanEZJXb6e9z9bfB
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
عنه عليه السلام
إنّي لَأكرَهُ لِلرّجُلِ أن يَكونَ علَيهِ نِعمَةٌ مِن اللّه ِ فلا يُظهِرُها .;
امام صادق عليه السلام
من خوش ندارم كه كسى نعمتى از خدا داشته باشد و آن را اظهار نكند.;
الكافي : 6 / 439 / 9.
✅شهید شیخ احمد کافی نقل می کرد که:
✍شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم.
💭لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند...
💥وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال رهگذری..
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#داستانک_مهدوی
🔰آیا عمر طولانی خواهد بود❓
✍نام من "ابوبَصیر" است، من هیچ گاه دنیا را ندیدم، چون من کورِمادرزاد به دنیا آمدم. اهل کوفه هستم واز شاگردان امام صادق(علیه السلام) می باشم. امروز می خواهم برای شما خاطره ای را نقل کنم.
یک روز که نزد امام صادق (علیه السلام) رفته بودم از آن حضرت سؤال کردم:
- آقای من! آیا عمر من آن قدر خواهد بود که روزگار ظهور را درک کنم❓ آیا من روزگار حکومت شما را خواهم دید❓
- ای ابوبصیر ❗️آیا تو امام خود را می شناسی❓ آیا به امام خویش معرفت داری❓
- بله❗️ من بر این باور هستم که تو امام من هستی وفقط اطاعت تو بر من واجب است.
- ای ابوبصیر❗️ *اگر تو امام خود را بشناسی دیگر برای تو فرقی نمی کند که روزگار ظهور را درک کنی یا نه. تو مانند کسی هستی که در خیمه قائم (علیه السلام) است وآماده است تا آن حضرت را یاری کند.*
- فدایت بشوم. به من بگو که ظهور کی فرا خواهد رسید❓
- ای ابوبصیر❗️ آیا تو هم از آن کسانی هستی که می خواهند به دنیا برسند❓ آیا تو هم از کسانی هستی که می خواهند تا ظهور فرا برسد وآنها به پول وثروت برسند❓ ای ابوبصیر! کسی که اعتقاد و یقین به ما داشته باشد و در انتظار ظهور باشد، باید بداند که او به خاطر همان انتظار به کمال واقعی خود می رسد.
👌 *آن روز بود که فهمیدم که اگر من منتظر واقعی باشم، باید برای من ظهور شده باشد، پس مشکل در این است که من هنوز منتظر واقعی نیستم،
💢 پاداش تبلیغ
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند :
كسی كه برای ما اهل البیت جوانمردی و مروت به خرج دهد و نگذارد که ناصبی ها برخی شیعیان ضعیف ما را فریب دهند و منحرف کنند و عیب های آنها را واضح و روشن بیان و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندانش را
تمجید نموده و بستاید
👈
خداوند به عدد هر حرفی که در برابر دشمنان به کار برد به همان تعداد فرشتگانی را برای او بکار گیرد تا در بهشت برای او قصرهایی مهیّا کنند
📕الاحتجاج طبرسی صفحه 19
#داستانک_مهدوی
🔰آیا عمر طولانی خواهد بود❓
✍نام من "ابوبَصیر" است، من هیچ گاه دنیا را ندیدم، چون من کورِمادرزاد به دنیا آمدم. اهل کوفه هستم واز شاگردان امام صادق(علیه السلام) می باشم. امروز می خواهم برای شما خاطره ای را نقل کنم.
یک روز که نزد امام صادق (علیه السلام) رفته بودم از آن حضرت سؤال کردم:
- آقای من! آیا عمر من آن قدر خواهد بود که روزگار ظهور را درک کنم❓ آیا من روزگار حکومت شما را خواهم دید❓
- ای ابوبصیر ❗️آیا تو امام خود را می شناسی❓ آیا به امام خویش معرفت داری❓
- بله❗️ من بر این باور هستم که تو امام من هستی وفقط اطاعت تو بر من واجب است.
- ای ابوبصیر❗️ *اگر تو امام خود را بشناسی دیگر برای تو فرقی نمی کند که روزگار ظهور را درک کنی یا نه. تو مانند کسی هستی که در خیمه قائم (علیه السلام) است وآماده است تا آن حضرت را یاری کند.*
- فدایت بشوم. به من بگو که ظهور کی فرا خواهد رسید❓
- ای ابوبصیر❗️ آیا تو هم از آن کسانی هستی که می خواهند به دنیا برسند❓ آیا تو هم از کسانی هستی که می خواهند تا ظهور فرا برسد وآنها به پول وثروت برسند❓ ای ابوبصیر! کسی که اعتقاد و یقین به ما داشته باشد و در انتظار ظهور باشد، باید بداند که او به خاطر همان انتظار به کمال واقعی خود می رسد.
👌 *آن روز بود که فهمیدم که اگر من منتظر واقعی باشم، باید برای من ظهور شده باشد، پس مشکل در این است که من هنوز منتظر واقعی نیستم، خوشا به حال کسانی که منتظر واقعی هستند، آنان دیگر به گمشده خود رسیده اند. آنان دیگر در اضطراب نیستند، چون به آرامشی بس بزرگ دست یافته اند*❗️
▪️ منتظران ظهور غریب ترین امام▪️