🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
👤شش دسته از مردم که به شکل #حیوان زندگی میکنند.
🔺زرارة بن اوفی گوید روزی خدمت امام زین العابدین (ع) رسیدم،
حضرت فرمودند:
ای زرارة! مردم زمان ما شش طبقهاند:
" شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند"!
🦁اما "شیر"، حاکمان و پادشاهانی هستند که دوست دارند بر هر کسی مسلط باشند و #ظلم کنند، ولی احدی در برابر فسادشان #ایستادگی نکند".
🐺اما "گرگ"، تجار و کسبهای هستند که در وقت خریدن جنس، آن را #مذمّت میکنند تا ارزانتر بخرند، ولی برای فروش، آن را #میستایند تا گران بفروشند".
🦊اما "روباه"، کسانی هستند که #دین را وسیلهای برای دنیایشان قرار دادهاند و آنچه را به #زبان میآورند در دل قبول ندارند".
🐷اما "خوک"، مردانی که #شبیه زن هستند و «رفتار زنانه» دارند
و همچنین کسانی که ذلیل و اسیر #شهوتند و به هر«عمل زشتی» که دعوت میشوند پاسخ #مثبت میدهند".
🐹 اما "سگ"، انسان بد زبان و #فحاش است
به طوری که مردم از ترس زبانش او را احترام میکنند.
(در واقع کسی که جلوی زبانش را نمیگیرد و حرفهای زشت از دهانش بیرون میآید و مردم از #ترس آن که مبادا به آنها فحاشی یا بد زبانی کند او را احترام کنند و یا اینکه در منزل همیشه سروصدا میکند و سر زن و بچههایش #داد و فریاد میکشد! این شخص گرچه در ظاهر شکل آدم است ولی در باطن #سگ است و خوی و خصلت آن را دارد و در روز قیامت به #صورت سگ وارد محشر میشود".
🐑و اما "گوسفند"، شخص با #ایمانی است که مانند گوسفند؛
افراد شرور
#موی او را میبُرند و
#گوشت او را میخورند و
#استخوانش را میشکنند".
📚منبع:خصال شیخ صدوق، ابواب شش گانه،
ترجمه فهری، ج۲، ص۳۷۸.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✨﷽✨
🌼نجات از مرگ با استخاره؟!!
✍جناب آقاى #ايمانى میفرمودند: در سفرى كه از اصفهان به شيراز مىخواستيم مراجعت كنيم، خدمت "حاجى بيد آبادى(ره)" مشرّف شديم، به ما فرمودند: "جناب ميرزاى محلاتى" به من نوشته است كه ايشان را از دعا فراموش كردهام، سلام مرا به ايشان برسانيد و عرض كنيد که من شما را از دعا فراموش نكردهام...
چنانچه در فلان شب، سه مرتبه خطر مرگ به شما توجّه كرد و من از حضرت ولى عصر"عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف" سلامتى شما را خواستم و خداوند متعال شما را حفظ فرمود... آقاى ايمانى فرمودند، پس از رسيدن به شيراز پيغام آقاى بيدآبادى را به جناب ميرزا رسانديم، فرمود درست میگویند، در همان شبى كه ايشان فرمودند، تنها به منزل مىآمدم، درب منزل(زير طاق) كه رسيدم يك نفر ايستاده بود...
تا مرا ديد عطسهاى عارضش شد، پس سلام كرد و گفت: استخارهاى بگير، با تسبيح استخاره گرفتم، بد بود گفت: يكى ديگر بگير، آن هم بد بود باز گفت: استخاره ديگر بگير، سوّمى هم بد بود!پس دست مرا بوسيد و عذرخواهى كرد و گفت: مرا وادار كرده بودند كه شما را امشب با اين اسلحه بكشم، چون شما را ديدم بیاختيار عطسهام گرفت و مردّد شدم..!
با خود گفتم استخاره مىگيرم، اگر خوب آمد، شما را مىكشم و تا سه مرتبه استخاره كردم و هر سه مرتبه بد آمد، دانستم كه خداوند راضى به این کار نيست و شما پيش خدا آبرومنديد...
📙داستانهای شگفت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#ڪانال_ما_را_در_ ایتا_روبیکا
_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD