eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
762 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋🇮🇷🌷🕌🌷🇮🇷🕋 🌷*⚜ یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت: مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده!!* 🌷*⚜یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.* 🌷*⚜یاد شهید بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که: دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره!!* 🌷*⚜یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه!!* 🌷*⚜یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت: میشه این رزمنده رو به من تحویل بدهید، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکری هست که صورتشو پوشونده کسی او را نشناسد و گفت چیزی به انباردار نگه!!* 🌷*🔱آره یاد خیلی شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه و هر چیزی رو به دید خودمون تفسیر نکنیم!!* 🌷*برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود.* *قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبا رو!! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه...* *همه تو دلشون گفتند: عجب پیرمرد سنگدلی!! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون...* *جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار* *تو دل همه غوغائی شد...!!* *بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان... همه رفتند الا همون پیرمرد... گفتند چرا نمیای؟؟* *گفت: نه شما بروید من باید* *بدن پسرم رو ببرم برای مادرش* *آخه مادرش منتظره... درود بر شهامت و غیرت آنان!!* ✅ بهوش باشیم که *خدای ناکرده برای رسیدن به ( دنیا ) نکند روی خون شهیدی🚶‍♂پا🕺 بگذاریم؟؟!!*
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🔆آرزوى عبدالملك در واپسين لحظات زندگى‏ ✨عبدالملك مروان روز آخر عمرش، روى تخت سلطنتى كذايى نشسته و از بالاى قصر، دور دست را تماشا مى‏كند. مى‏بيند از دور كنار جوى آب و سبزى يك‏نفر رختشوى، سرگرم لباس است و با كسانى كه با اويند مى‏گويد و مى‏خندد و كيف مى‏كند. 🌴عبدالملك گفت: اى كاش! من هم يك چنين زندگى راحتى داشتم. اين گفته روز آخرش بود كه همان روز هم مى‏ميرد. 🌴بالأخره مزاحمتها دارد. ناراحتيها دارد. صاحبان توقع و دشمنان داخلى و خارجى، از همه بدتر، قساوت قلب است. من نمى‏گويم مال بد است و دنبال نرويد، برويد؛ ولى به يك شرط، بايد عطايت مناسب درآمدت باشد. اگر مى‏خواهى با ايمان بميرى و ثروت تو را نكند راه اين است. 🌴البته اگر براى خدا باشد نه اين‏كه در روزنامه بنويسند، يا در راديو بگويند، يا توقع مدح از طرف داشته باشى. اين انفاق، قساوتت را زيادتر مى‏كند. خودت را هلاك كردى. اگر چيزى نداده بودى، بهتر بود. اگر خيال كردى با اين مختصر انفاق آن‏هم به قصد ريا كارت درست مى‏شود، خيال خام است. ✨✨من آنچه شرط بلاغ است با تو مى‏گويم تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال‏ 📚ايمان، شهيد محراب آيةالله دستغيب 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾