مراسم استقبال از ماه مبارک رمضان خواهران در پایگاه فرهنگی مذهبی دارالصادقیون با قرائت زیارت صادق آل محمد در روستای حسن آباد حضرت صادق الائمه امروز ساعت 16 با حضور جمع کثيري از خواهران روزه دار برگزار شد در اين مراسم که با قرائت کلام وحی آغاز شد حاجیه خانم انصاری بعد از ادای احترام و قرائت زیارت امام صادق علیه السلام در خصوص فضايل ماه مبارک رمضان مطالبي را بيان نمود .
مراسم استقبال از ماه مبارک رمضان خواهران در صادقیه حسن اباد صادق الائمه علیه السلام
مراسم استقبال از ماه مبارک رمضان خواهران در پایگاه فرهنگی مذهبی دارالصادقیون با قرائت زیارت صادق آل محمد در روستای حسن آباد حضرت صادق الائمه نوق رفسنجان امروز چهارشنبه 26 اردبیبهشت ماه 1397ساعت 16 با حضور جمع کثیری از خواهران روزه دار برگزار شد در این مراسم که با قرائت کلام وحی آغاز شد حاجیه خانم انصاری بعد از ادای احترام و قرائت زیارت امام صادق علیه السلام در خصوص فضایل ماه مبارک رمضان مطالبی را بیان نمود .وی در مراسم استقبال از ماه مبارک رمضان گفت :در این ماه با رجوع به قرآن و آیات شریف آن باید راه نفوذ شیطان به قلوب را بست.
وی اشاره داشت : اگر گفته می شود که شیطان در ماه مبارک رمضان در غل و زنجیر است، به دست انسان مومن ومطهر در اتفاق می افتد.
http://s8.picofile.com/file/8326562284/IMG_3206.JPG
🔰🍎 نامه واقعی به خدا :🍎
( این نامه هم اکنون
در موزه گلستان نگهداری می شود )
🔸این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام
نظر علی طالقانی است ⬇️
در زمان ناصرالدین شاه ، دانش آموزی در مدرسه مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود ...
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای 📝 بنویسد ...
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان
" نامه ای به خدا " نگهداری می شود .
🔹 مضمون این نامه :
" بسم الله الرحمن الرحیم "
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم
اینجانب بنده شما هستم ...
از آن جا که شما در قرآن فرموده اید :
" وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا "
« هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده من است .»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین ...
در جای دیگر از قرآن فرموده اید :
" إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعاد "
مسلماً خدا خلف وعده نمی کند .
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
1⃣ همسری زیبا و متدین
2⃣ خانه ای وسیع
3⃣ یک خادم
4⃣ یک کالسکه و سورچی
5⃣ یک باغ
6⃣ مقداری پول برای تجارت
7⃣ لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید .
مدرسه مروی-حجره شماره ۱۶- نظرعلی طالقانی
🔸 نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم ❓
می گوید ، مسجد خانه خداست
پس بهتره بگذارمش توی مسجد ...
می رود به مسجد در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان)نامه رادرپشت بام مسجد درجایی قایم میکنه وباخودش میگه : حتماخدا پیداش می کنه...
او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره
🔹 صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره
کاروان او از جلوی مسجد می گذشته
و از آن جا که (به قول پروین اعتصامی)
" نقش هستی نقشی از ایوان ماست
آب و باد وخاک سرگردان ماست "
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه و نامه 📜 نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور
می دهد که کاروان به کاخ🏯 برگردد .
او یک پیک به مدرسه مروی می فرستد
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند .
🔸 وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند
و می گوید :
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ، ایشان به ما حواله فرمودند ، پس ما باید انجامش دهیم .
و دستور می دهد همه خواسته های نظرعلی
یک به یک اجراء شود .
🔹 این نامه الآن در موزه گلستان موجود است
و نگهداری می شود .
این مطلب را می توان درس واقعی
" توکل " نامید .
✔️ یادت باشه وقتی می خوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌺🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🌺
در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!!
ماه رمضان بر همه آنان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان در خدمت خلق خداست و زمین را، آب را، و گل و سبزه و دیگر موجودات را آسیب نمی رسانند، مبارک باد
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#حکایت
حکایت است که پادشاهی از وزیرخود پرسید:
بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد، و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.😳
😢وزیر سر در گریبان به خانه رفت
وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟
و او حکایت بازگو کرد.
😄غلام خندید و گفت :
ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد.
😳وزیر با تعجب گفت : یعنی تو آن میدانی؟ پس برایم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه میخورد؟
⚜- غم بندگانش را، که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را برمیگزینید؟
👌- آفرین غلام دانا.
- خدا چه میپوشد؟
- رازها و گناه های بندگانش را
👌- مرحبا ای غلام
وزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد
ولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.
غلام گفت : برای سومین پاسخ باید کاری کنی.
- چه کاری ؟
- ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست بهدرگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.
وزیر که چاره ای دیگر ندید قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند
پادشاه با تعجب از این حال پرسید ای وزیر ای چه حالیست تو را؟
و غلام آنگاه پاسخ داد که این همان کار خداست ای شاه که وزیری را در خلعت غلامو غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.
پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد.
🌺🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🌺
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
برای بیداری شب چه کنیم؟
مقدّمات لازم براى بيدارى شب
مكرّرا خدمت حضرت علامه طهرانی عرض مىكردند: گاهى بيدار مىشويم ولى همّت برخاستن نداريم، برايمان دعا كنيد تا توفيق نماز شب پيدا كنيم.
مىفرمودند: توفيق يعنى مهيّاشدن أسباب و مقدّمات امور و براى نماز شب خود سالك بايد همّت كند و أسباب و مقدّمات بيدارى خود را فراهم نمايد. و إلّا اگر به دعا باشد اين توفيق نيز خود دعا مىخواهد و هَلُمَّ جرّا و تسلسل لازم مىآيد.
توضيح اينكه: عمده مقدّماتى كه سالك بايد تحصيل كند از اين قرار است:
أوّل: مراقبه در طول روز و پرهيز از گناه؛ چه اينكه گناه، سالك را از خلوت و بهرهمندشدن از نفحات سحر محروم ميكند. مردى به خدمت أميرالمؤمنين عليهالسّلام رسيد و عرض كرد: از نماز شب محروم شدهام! حضرت فرمودند: «تو مردى هستى كه گناهانت تو را دربند كشيده است!»
و دوّم: رعايت مقدار طعام در شب؛ زيرا پرخورى و غذاى سنگين و چرب مانع از بيدارى سحر مىشود.
و سوّم: سالك طبق سيره رسولخدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم أوّل شب بخوابد و نيز با استراحت كافى و خواب قيلوله براى بيدارى در شب مهيّا گردد. روشناست سالكى كه تا نزديكىهاى نيمهشب بيدار است، سحر يا بيدار نمىشود و يا اگر بيدار شود، با بدن خسته و ملالخاطر كارى از پيش نمىبرد.
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💠خراب کردن خانه #شیخ_حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
#آموزه_های_دینی
#داستان_های_عبرت_انگیز
#معارف_های_امام_صادق(علیه السلام)
را در این کانال دنبال کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✍
داستان کوتاه پند آموز
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه
طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است!
آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم
چه تعبیر زیبایی
#بهای_پادشاهی
روزی بهلول بر هارون وارد شد.
هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.!
بهلول گفت:
اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟
گفت: صد دینار طلا.!
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟
گفت:
نصف پادشاهی خود را می دهم.!
بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حیس الیوم مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم.!
بهلول گفت:
پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست.
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💥قناعت از ديدگاه سلمان فارسي💥
💮 روزي سلمان، اباذر را به مهماني دعوت كرد و اباذر نيز دعوت سلمان را قبول نمود و به خانه وي رفت. هنگام صرف غذا سلمان چند تكه نان خشك را از كيسه بيرون آورد و آنها را تر كرد و جلوي اباذر گذاشت.
هر دو با هم مشغول ميل غذا شدند. اباذر گفت:
- اگر اين نان نمك نيز داشت خوب بود.
سلمان برخاست و از منزل بيرون آمد و ظرف آب خود را در مقابل مقداري نمك گرو گذاشت و براي اباذر نمك آورد. اباذر نمك را بر نان مي پاشيد و هنگام خوردن مي گفت: شكر و سپاس خداي را كه چنين صفت قناعت را به ما عنايت فرموده است.
💮 سلمان گفت: اگر قناعت داشتيم، ظرف آبم به گرو نمي رفت.
📚 بحارالانوارجلد2
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
♦️روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟
♦️بهلول جواب داد آهن و پنبه.
♦️آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد.
♦️باز روزي به بهلول بر خورد. اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟
♦️بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.
♦️ سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود.
♦️فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي برده. ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟ تمام سرمايه من از بين رفت.
♦️بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم. ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . 😂
♦️مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✳️امام سجاد علیه السلام قسم می خورد هر کس این آیات را قبل از زوال خورشید هفتادبار بخواند،طوری که هنگام کامل شدن زوال،ختم شود، خدا گناهان آینده و گذشته او را می بخشد،اگر در همان سال بمیرد بدون حساب بخشیده میشود:
👈اللهُ لا إِلهَ إِلاّ تا فِی اَلأَرضِ(بقره/255)
👈و ما بَینَهُما و ما تَحتَ الثَّری(طه/6)
👈عالِمُ اَلغَیبِ وَالشَّهادَه(در سوره های متعدد)
👈فلا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَدا(جن/26)
👈من ذَااَلَّذِی یَشفَعُ تا خالِدون.(بقره/257)
موسوعه فضائل القرآن الحکیم/ص292
👈 هر روز با بهترین #داستانهای_ڪوتاه و #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙️
https://eitaa.com/darolsadeghiyon